تازه چه خبر

خوش آمدید به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان

برای دسترسی به تمام امکانات انجمن و مشاهده تمامی رمان ها ثبت نام کنید

گفتگوی آزاد [ حرف آخـر ]

یه آقاهه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
4/10/23
ارسال ها
21
امتیاز واکنش
107
امتیاز
28
با جمله ای از نیچه شروع کنم:
" اگه هنر نبود, واقعیت هلاکمون می کرد!"

اهالی تهرون, یا اونایی که دوره دانشجویی شون تهران بوده ن، یا حتی کسایی که به نحوی از لابلای فیلمها و سریالها و کتابها و خاطره نگاری های هنرمندای قدیمی، با "کافه نادری" آشنا باشن، میدونن که این کافه سالهای متمادی پاتوق اهل فرهنگ و هنر بود. از نویسنده و فیلمساز و بازیگر، تا... ادیب و شاعر و نقاش. مشهور و گمنام..استاد و دانشجو.. پیر و جوون ، پشت میزهای رنگ و رو رفته و صندلیهای لهستانی میشستن و راجع به همه چی گپ میزدند. اغراق نیست اگه بگم نطفه بسیاری از جریانای فرهنگی و یا آثار موندگار تئاتر و سینما و یا حتی ایده اولیه خیلی از کارای تجسمی، از همین دورهم نشستنها و گپ و گفتهای دوستانه بسته شد.
اجازه بدین مشابه همین حس و حال کافه نادری رو با یه تجربه شخصیم تو یه جغرافیای دیگه تکمیل کنم.
تازه چندهفته بود خودمو از سرزمینم تبعید کرده بودم یه جای دیگه. به عادت همیشگی م، داشتم شهر رو با قدم زدن تو خیابونا و کوچه پسکوچه هاش میشناختم: یه جور کشف و شهود. به محله ای رسیدم که اسمش "محله فرهنگ" بود. خیابون اصلی اون منطقه رو جاده کافه ها میگفتن، سرتاسر پر بود از کافه ها و رستورانهای مختلف. بخاطر همجواریش با دانشگاه بزرگ شهر، طبیعتا عمده آدمهایی که میدیدی از نسل جوون بودن و بسیاریشون دانشجو. خیابون خواب نداشت، تو هر ساعتی که میرفتی سرزندگی، نشاط و انرژی رو اونجا میدیدی. با اینهمه اما، هیچکدوم از کافه ها و رستوراناش نشونه ای از اینکه اینجا متفاوت از سایر کافه های شهره, نداشت؛ مگه مشتریهاش که بیشتر دانشجوها بودند. یه روز تو یکی از کوچه های فرعی همون خیابون شلوغ، چشمم به تابلوی یه کافه خورد که متفاوت بود:
" کافه نویسندگان" !
داخل که شدم تفاوت رو حس کردم و بعد چند بار رفتن به اونجا فهمیدم که یه چیزی تو مایه های کافه نادریه. یکی از ویژگیهاش ابن بود که همراه با سفارشت یه کتاب یا یه کاتالوگ از اتفاقات فرهنگی جاری، یا اشعار هنرمندایی که هنوز آثارشون چاپ نشده رو می آورد. به مرور متوجه میشدی بسیاری از مشتریهای کافه، همونایی ان که آثارشون رو همراه با نوشیدن قهوه میخونی.

نکته ای که بین این کافه و کافه نادری خودمون بود، پرهیزشون از قواعد بازی بود. به جور نگاه متفاوت و غیر کلیشه ای به اتفاقات پیرامون. یعنی اونقدر که اهالی این کافه ها ( و هر مکان دیگه ای با این نگرش) با تاًثیر و تاثر از هم چیز یاد میگرفتن؛ تو هیچ مکان آموزشی آکادمیک یاد نمیگرفتن. این خاصیت فضای انتزاعی عالم هنره، محدود به هیچ مرزبندی ای نیست....
خلاصه اینکه، وقتی به شکلی کاملا اتفاقی با این سایت و انجمن و عنوان دلبرانه ش: "کافه نویسندگان" - برخورد کردم, بلافاصله واردش شدم و شروع کردم به سرک کشیدن به جاهای مختلفش. تعدادی قصه و دلنوشته و شعر و..از این قبیل, از کاربرا خوندم...
باز برای اینکه بیشتر درگیر سایت شم، یکی دوتا نوشته قرار دادم، منتظر شدم با گپ و گفت- همون نکته تاثیر و تاثر رو به همراه سایر علاقه مندا تجربه کنم. چنین اتفاقی نیفتاد.دلیلش خیلی هم پیچیده نیست ; اینو از همون صفحه اول (همه انجمن های این مدلی) میشه تشخیص داد, جایی که کاربر رو پرهیز میده از هر گونه جسارت و خلاف جریان آب شنا کردن , دستور العملی مملو از بایدها و نبایدها. البته که این مورد به کاربر ربطی نداره و محصول نگاه مدیر بالادستیه..ولی حداقل باعث نشه از اصل ماهیت چنین فضاهایی دور شد.
امیدوارم دوستای نازنین شهرستانی، نوجوونها و جوونای با استعداد عالم هنر، خودشون قدر فضاهای اینچنینی رو بدونن و باتفاق و با همدیگه مسیر رو برا خودشون باز کنن. به قول احمد محمود (که اتفاقا یکی از دوستان, این جمله رو بعنوان امضاش قرار داده): اگه ما آدمای یه لاقبا به همدیگه کمک نکنیم, کی به دادمون میرسه?!
وگرنه فضای مجازی پره از سایتهایی که میشه رفت توش سرگرم شد، اسم ب*غل دستی رو حدس زد!، چالش امشب چی بپوشم و به عشقم چی بگم و تو چه فکری هستی..!! راه انداخت.
راستش خیلی دوس داشتم اینجارو اون کافه متفاوت توی کوچه فرعی(که بالا تعریف کردم) فرض کنم.. و الا تو خیابون اصلی که پره از کافه های یه جور.
مرسی که حوصله کردین.
ارادتمند/کیان

آبان ۰۲
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

هـور

مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
عضویت
1/8/20
ارسال ها
6,490
امتیاز واکنش
12,779
امتیاز
219
«‏آی تلخی، تلخی. وقتی که روح تلخ می‌شود، تلخ می‌ماند. کاری نمی‌توان کرد، تلخی اَنگ است. داغ است و مُهر و‌ نشانه‌ست، می‌ماند؛ می‌شود هویت انسان، مانند رنگ چشم، هر چند رنگ‌ چشم دنیا را رنگی‌ نمی‌کند. ولی تلخی… تلخی، تصویرهای تلخ می‌سازد: تلخی تصویر واقعیت است.»

‏۱۶ ابان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

یآشیــل

برترین مدیر سال ۱۴۰۲
مدرس انجمن
مدیر بازنشسته
برترین‌ مقام‌دار سال
عضویت
13/2/22
ارسال ها
802
امتیاز واکنش
5,035
امتیاز
118
عِــــشق؛
ما را پی کاری
به جهان آورده است
ادب این است که
مشغول تماشا نشویم..

(صائب تبریزی)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
F

firozeyeãbi

مهمان
من نه ازت عکستو میخوام
نه اینکه برام شکلات و شیرینی بخری
نمیخوام مدام تو فکر من باشی و وقتی دو ساعت نیستم ۸۰۰ تا نوتیف پیامت بیاد...

من یه آدم بالغ با دغدغه های مشابه خودم میخوام
آدمی که دوست داره پیشرفت کنه
یه آدم با شخصیت مهربون
یه آدم خوش ذات
می‌فهمی خوش ذات ....
 
آخرین ویرایش:
F

firozeyeãbi

مهمان
-از کجا میدونی که خیلی دوسش داری؟
+ وقتی ناراحتش میکنم؛ خودم بیشتر ناراحت میشم
 
آخرین ویرایش:

Tiam.R

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
7/11/23
ارسال ها
368
امتیاز واکنش
454
امتیاز
63
محل سکونت
تهران
وضعیت پروفایل
به کسی اعتماد کن که اندوه پنهان شده در لبخندت عشق پنهان شده در خشمت و معنای حقیقی سکوتت را بفهمد
یه جمله تکراری هست که همیشه از بزرگترها میشنویم که میگن کسی از فردای خودت خبر نداره
آره کسی از فردای خودش خبر نداره.
کسی نمیدونه فردا هست یا نه.
پس قدر هم رو بدونین
۸دی ماه۱۴۰۲
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
F

firozeyeãbi

مهمان
خیلی ها تلاش می‌کنن تا خاص و متفاوت بنظر برسند، حرف زدن، لباس پوشیدن و حتی مدل غذا خوردنشون یک روش برای ارائه‌ی تفاوت هست. اما متفاوت تویی. متفاوت تو هستی که هیج‌وقت برای خاص بنظر رسیدن کار احمقانه نکردی و برخلاف این سیر ترسناک به سمت "آینده" حرکت کردی. تفاوت یعنی تو، تویی که قوی ایستادی و قاطی رنگ‌های فسفری تقلبی نشدی. قدر خودتو بدون...

از من نیس...
 
آخرین ویرایش:

1999shayan.m

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
17/6/22
ارسال ها
1,686
امتیاز واکنش
1,875
امتیاز
133
سن
24
محل سکونت
تهران
به یه بی حسی عجیب غریبی رسیدم که هیچ وقت اینجور نبودم
همیشه خودمو پسر قوی میدیدم که از پس همه چی بر میاد ؛ از هر سختی میگذره و روحیهشو نگه میداره
از هر چی لازم باشه میگذره , هر چی بخواد با تلاشش بدستش میاره ولی..........
همیشه دوس داشتم انقد قوی باشم که بهم تکیه بشه ؛ انقد اخلاقم خوب باشه که روحیه اطرافیانم باشم تو سختترین حالشون ولی نشد و نشد و نشد و تو یه سیاه چاله سردرگم به دور خودم هی میچرخم سیاه چاله.............
حسادت.......... حسی که هیچ وقت از بچگی نداشتم ؛ ولی تو تک تک چیزای بالا به کسایی که دارن حس شد و تلخ شد و زهر شد..............
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

yasaman.Bahadory

مدیر تالار نویسندگان و مدیر آزمایشی تالار ادبیات
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدیر آزمایـشی تالار
ناظر انجمن
ناظر رمان
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ویراستار انجمن
ژورنالیست انجمن
مقام‌دار آزمایشی
تیم کتابخوان
عضویت
4/10/23
ارسال ها
1,751
امتیاز واکنش
8,583
امتیاز
148
محل سکونت
بوشهر
وضعیت پروفایل
&PERSPOLIS&
ی روز واسه اخرین بار سلام میکنم
واسه اخرین بار دلمو میشکنین..
واسه اخرین بار گریه میکنم
واسه اخرین بار خداحافظی میکنم
منو حلال کنین...
 

افسونگر

برترین گوینده سال ۱۴۰۲+گرافیست آزمایشی
تیم تگ
منتقد انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
عضویت
11/11/23
ارسال ها
415
امتیاز واکنش
5,453
امتیاز
118
سن
21
من هیچ وقت نمیرم از انجمن🤓
 

yasaman.Bahadory

مدیر تالار نویسندگان و مدیر آزمایشی تالار ادبیات
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدیر آزمایـشی تالار
ناظر انجمن
ناظر رمان
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ویراستار انجمن
ژورنالیست انجمن
مقام‌دار آزمایشی
تیم کتابخوان
عضویت
4/10/23
ارسال ها
1,751
امتیاز واکنش
8,583
امتیاز
148
محل سکونت
بوشهر
وضعیت پروفایل
&PERSPOLIS&
اگه یه وقتایی ازم دلخور شدین...
ناخواسته ناراحتتون کردم..
اگه حرفی زدم..
اگه یه جاهایی تند رفتم...
چیزی تو دلم نبودا...
فقط، ببخشید منو...

yasaman.Bahadory
قَل*بِ مُردِه
1402.11.14
 

تمنای واژگان

ناظر کل انجمن
عضو کادر مدیریت
ناظر کل انجمن
مدیریت هماهنگی
همیار مدیر
نویسنده رسمی
مدرس انجمن
گوینده انجمن
صداپیشـه انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
عضویت
3/10/23
ارسال ها
3,734
امتیاز واکنش
8,528
امتیاز
173
محل سکونت
!𝑻𝒉𝒆 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 𝒐𝒇 𝒔𝒕𝒂𝒓𝒔
‌‌
‌‌
گاهی دوست داری بمانی ولی مجبوری بروی
گاهی دوست داری بروی ولی مجبوری بمانی
و این انتخاب بین ماندن و رفتن انسان را دیوانه می‌کند!

‌...
‌‌
 

مِلـودی،

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
6/7/22
ارسال ها
556
امتیاز واکنش
2,048
امتیاز
103
سن
17
محل سکونت
خیال دور_The MoOn PlAnEt
وضعیت پروفایل
Unavailable
اگه بهم راستشو بگی احتمالا عصبانی میشم ولی باهاش کنار میام، اولش داد و بیداد میکنم ولی تهش باهاش کنار میام ولی اگه دروغ بگی دیگه هیچوقت بهت اعتماد نمیکنم حتی اگه به زبون نیارم، انتخاب با خودته.
 

مِلـودی،

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
6/7/22
ارسال ها
556
امتیاز واکنش
2,048
امتیاز
103
سن
17
محل سکونت
خیال دور_The MoOn PlAnEt
وضعیت پروفایل
Unavailable
دیدن مردمی که ساعت‌هایی بی‌شمار را صرف ساختن و پیراستن یک خودِ بی‌نقص در اینترنت می‌کنند، به ساخته‌ی خودشان وابسته می‌شوند و آن را با حقیقت خود اشتباه می‌گیرند، بهت‌آور و ترسناک است.🥱

یووال نوح هراری
 

چه کسی این موضوع را خوانده است (مجموع: 0) دیدن جزئیات

shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8