پیرنگ
۱. حضور در کلاس عکاسی که جهاد دانشگاهی برگزار می کند
۲. محول کردن تکلیف هفتگی به دانشجویان از طرف استاد عکاسی
۳. شوکا برای تکلیف از مینا و دوست پسرش عکس می گیره
۴. پیامی در کانال کراشیابی دانشگاه ارسال میشود و توجه هنرجوهای کلاس عکاسی را جلب میکند
۵. مینا دوست دوران دبیرستانش (ساغر) را جلوی دانشگاه میبیند و باهاش صحبت می کند
۶. در طول سه هفته شوکا با مینا دوست شد و از او خواست به ایلناز کمک کند.
۷. ایلناز خبری را در بخش حوادث میخواند- زنی که تحت خشونت خانگی قرار داشت به قتل رسید و مظنون اصلی شوهر اوست.
۸. روابط مینا و ساغر از سر گرفته شد و با دوست پسرش سه تایی بیرون رفتن
۹. پیامها در کانال جدیتر شدند و نشانههایی که میداد خیلی به شوکا میخورد.
۱۰. ساغر که همرشته ای دو*ست پ*سر میناست پیش مینا از پروژه کلاسی و این که نمی تونه به موقع انجام بده و براش سخته نق زد
۱۰.۵ مینا از دوست پسرش خواهش کرد به ساغر کمک کند.
۱۱. مینا گوشزد کرد کسی که پیامها را می فرستد احتمالا به یک نوع اختلال روانی دچار است و یک علاقه ی عادی نیست.
۱۲. شوکا و ایلناز در مسابقه برنامهنویسی اسم نوشتن و برایش آماده شدن
۱۳. ایلناز با مینا صحبت میکند و میگوید خوب میشد اگر کسی قایمکی شوکا رو اسکورت کند و ببیند چه کسی در تعقیب اوست.
۱۴. مینا با دوست پسرش صحبت می کند و او را راضی به تعقیب شوکا میکند
۱۵. شوکا در راه برگشت به خانه اتفاقی استاد عکاسیاش را در حال آزار رساندن به گربه میبیند
۱۶. دو*ست پ*سر مینا در جریان تعقیب، با آراز درگیر می شود و او را تهدید و ارعاب میکند
۱۷. عکسی از شوکا که در پاساژ مشغول خرید بود بین تکالیف در کلاس به نمایش درآمد و سوءظن شوکا و دوستانش به سمت آراز بود.
۱۸. عکسی از دو*ست پ*سر مینا و ساغر نیز نشان داده شد.
۱۹. یکی از کارکنان دانشگاه به قتل رسید و اخبارش دهن به دهن می چرخد.
۲۰. شوکا و ایلناز در مسابقه برنامهنویسی رتبه آوردند و یک شب دوستانشان را بیرون دعوت کردند.
۲۰/۵. شوکا عکسی از آن شب پست و هشتگگذاری کرد
۲۱. استاکر پست و هشتگ را دید به سراغ شوکا رفت. شوکا رو با عصبانیت از پشت حول داد و سر شوکا به جدول خورد و گیج شد. آراز را دید که میدوید.
۲۲. شوکا به خاطر حمله به پلیس گزارش داد و گفت به آراز مشکوک است
۲۳. آراز به پاسگاه احظار شد و پلیس گوشیاش را بررسی کرد
۲۴. زمانی که آراز پاسگاه بود پیام جدیدی مبنی بر عذرخواهی آمد
۲۵. دوست و همکار زنی که به قتل رسید اظهار داشت زن تحت خشونت خانگی قرار میگرفته. اما خشونت طوری نبود که سروصدا ایجاد و همسایه ها را آگاه سازد.
۲۶. ایلناز به یاد خبری که قبلا خوانده بود میافتد و کنجکاو میشود.
۲۷. به شوکا به قصد کشت حمله شد اما نجات یافت.
۲۸. دوباره پیامی برای شوکا آمد. (تو این یه هفتهای که نبودم دلت برام تنگ نشده بود؟ انتظار داشتم خبری ازم بگیری و بهم تسلیت بگی)
۲۹. آراز با جستجو فهمید چه کسی غیبت داشت و استاکر است. به پلیس گزارش داد.