ورود
عضویت
تازه چه خبر
جستجو
جستجو
جستجو فقط در عنوان ها
توسط:
منو
کافه نویسندگان
انجمن
ارسال های جدید
جستجو در انجمن ها
تازه چه خبر
ارسال های جدید
جدیدترین آثار
دانلود کتاب الکترونیکی
آخرین نقد و بررسی ها
جستجوی آثار
ورود
عضویت
تازه چه خبر
جستجو
جستجو
جستجو فقط در عنوان ها
توسط:
منو
ورود
عضویت
خوش آمدید به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان
برای دسترسی به تمام امکانات انجمن و مشاهده تمامی رمان ها ثبت نام کنید
ورود
عضویت
کافه نویسندگان
انجمن
بخش ادبیات
تالار ادبیات
ادبیات تخصصی
دلنوشتههای درحال تایپ
دلنوشته بداهه نویسی های من | به قلم پسری با موهای ژولیده
جاوا اسکریپت غیر فعال است برای تجربه بهتر، قبل از ادامه، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
متن پیام
[QUOTE="پسری با موهای ژولیده, post: 307039, member: 7607"] یک لحظه سکوت را احساس کرده ام؛ زمانی که چشممان به هم افتاد . یک لحظه تمام صداهای جهان خفه شدند . یک لحظه بود اما برای من ساعت ها طول کشید مرور کردنش . یک لحظه بود اما چه شب ها و روزهایی را زندگی کردمش ؛ در فکر و خیال . در خور و خواب و نوش و عیش و منال . به راستی در چشمان تو چه هیاهویی بود که چنین مرا از غوغای عالم جدا افکند به گوشه ی دنجی از ذهن غبار آلوده ام ؟ و جهانی را چگونه کاملاً بی صدا فرونشاندی ؟ و چگونه بعد دیدنت مهتاب دیگر طلوع نکرد و آفتاب دیگر نتابید بر این سرزمین تَرَک برداشته از عَطَش ؟ [/QUOTE]
وارد کردن نقل و قول ها…
ارسال پاسخ
کافه نویسندگان
انجمن
بخش ادبیات
تالار ادبیات
ادبیات تخصصی
دلنوشتههای درحال تایپ
دلنوشته بداهه نویسی های من | به قلم پسری با موهای ژولیده
This site uses cookies. By continuing to use this site, you are agreeing to our use of cookies.
قبول
بیشتر بخوانید.…