ورود
عضویت
تازه چه خبر
جستجو
جستجو
جستجو فقط در عنوان ها
توسط:
منو
کافه نویسندگان
انجمن
ارسال های جدید
جستجو در انجمن ها
تازه چه خبر
ارسال های جدید
جدیدترین آثار
دانلود کتاب الکترونیکی
آخرین نقد و بررسی ها
جستجوی آثار
ورود
عضویت
تازه چه خبر
جستجو
جستجو
جستجو فقط در عنوان ها
توسط:
منو
ورود
عضویت
خوش آمدید به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان
برای دسترسی به تمام امکانات انجمن و مشاهده تمامی رمان ها ثبت نام کنید
ورود
عضویت
کافه نویسندگان
انجمن
بخش ادبیات
تالار شعر
عمومی
از ورای شعر
[ تاپیک جامع اشعار عاشقانه ]
جاوا اسکریپت غیر فعال است برای تجربه بهتر، قبل از ادامه، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
متن پیام
[QUOTE="LLARILX, post: 3663, member: 68"] آنقدر به خودم گوش میدهم که رودخانهیِ گِلآلود زلال میشود کلمهها برای بیرونآمدن بالبال میزنند پرندهها تمامِ شاخههای دُور و برم را میگیرند. کلمهها چیزی میخواهند پرندهها چیزی و رودخانه آنقدر زلال شده که عزیزترین مُـردهات را بیصدا کنارت حس میکنی چشمهایت را میبندی ، حرف نمیزنی ، ساعتها این درکِ من از توست : در سکوتت مُـردهها جابهجا میشوندــ کسی که منم ، اما کلمه تو با آن آمد ــ طول میکشد ، سکوتت طول میکشد آنقدر که پرندهها به تمامِ بدنت نوک میزنند و چیزی میخواهند که تو را زجر میدهدــ از هیچکس نتوانستهام ، نمیتوانم جدا شوم ــ این درکِ من از ، من و توست . به جادهها نمیاندیشی ، به کشتیها نمیاندیشی به فکرِ استخوانهایت در خاکی استخوانهایی که بیشک آرام نخواهند شد من از سکوتِ تو بیرون میآیم و میدانم آدمهای زیادی در تو زجر میکشند و میدانم که رفتهرفته در این فرشِ کهنه در این دودکشِ روبهرو در این درختِ باغ چه ریشه میکنی و میدانم که تو سالهاست در من حرف نمیزنی حرف نمیزنی حرف نمیزنی. [/QUOTE]
وارد کردن نقل و قول ها…
تایید
پایتخت ایران کدام شهر می باشد؟
ارسال پاسخ
کافه نویسندگان
انجمن
بخش ادبیات
تالار شعر
عمومی
از ورای شعر
[ تاپیک جامع اشعار عاشقانه ]
This site uses cookies. By continuing to use this site, you are agreeing to our use of cookies.
قبول
بیشتر بخوانید.…