تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

منتقد ادبی+ طراح آزمایشی وبتون
منتقد انجمن
مقام‌دار آزمایشی
تیم کتابخوان
مدیر بازنشسته
برترین‌ مقام‌دار سال
May
1,614
1,078
133
22
روزهای خوبی نبود‌.
اما من
در همان روزهای سخت هم
تو را دوست داشتم.
 
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Jan
3,161
3,282
158
این تو نیستی که صحبت خواهی کرد؛ اجازه بده فاجعه‌ی درون تو سخن بگوید، حتی اگر از طریق فراموشی یا سکوت تو این کار را می‌کند.

‏موریس بلانشو
 
مدیر تالار نویسندگان و مدیر آزمایشی تالار ادبیات
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدیر آزمایـشی تالار
ناظر انجمن
ناظر رمان
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ویراستار انجمن
ژورنالیست انجمن
مقام‌دار آزمایشی
تیم کتابخوان
Oct
1,743
8,568
148
بوشهر
وضعیت پروفایل
&PERSPOLIS&
به اسمان پرستاره خیره باش اما فقط ماه را هدف قرار بده.
هرچند اگر او با بی ملاحظه ای به تو بنگرد.
 
مدیر تالار نویسندگان و مدیر آزمایشی تالار ادبیات
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدیر آزمایـشی تالار
ناظر انجمن
ناظر رمان
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ویراستار انجمن
ژورنالیست انجمن
مقام‌دار آزمایشی
تیم کتابخوان
Oct
1,743
8,568
148
بوشهر
وضعیت پروفایل
&PERSPOLIS&
شبیه بغض نوزادی که ساعت هاست می گرید
پر از حرفم کسی اما زبانم را نمیفهمد
 
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Mar
477
1,049
103
17
اردبیل
درون دره ای عمیق در انتهای آسمان گیر افتاده‌ام
نه سقوط می‌کنم و نه پرواز
 
آخرین ویرایش:
مدیر تالار نویسندگان و مدیر آزمایشی تالار ادبیات
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدیر آزمایـشی تالار
ناظر انجمن
ناظر رمان
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ویراستار انجمن
ژورنالیست انجمن
مقام‌دار آزمایشی
تیم کتابخوان
Oct
1,743
8,568
148
بوشهر
وضعیت پروفایل
&PERSPOLIS&
ندانی ز غمت چها کشیده ام
عقلم به دل گفت دگر کافیست
 
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Jan
3,161
3,282
158
من در پسِ در تنها مانده بودم
همیشه خودم را
در پس یک در
تنها دیده‌ام
گویی
وجودم در پای این در جا مانده بود
در گنگیِ آن ریشه داشت
آیا زندگی‌ام صدایی بی‌پاسخ نبود؟!...

سهراب سپری
 
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Jan
3,161
3,282
158
در حالی که نیمی از سلول های تنم شروع به مردن می کند، نیمی دیگر در تقلا برای زندگیست... ودر این نزاعی که مدت ها در من جاریست، هیچ یک را توان غلبه نیست... براستی که ما محکوم به نوعی زیستن در سایه مرگ بودیم...
 
بالا