ورود
عضویت
تازه چه خبر
جستجو
جستجو
جستجو فقط در عنوان ها
توسط:
منو
کافه نویسندگان
انجمن
ارسال های جدید
جستجو در انجمن ها
تازه چه خبر
ارسال های جدید
جدیدترین آثار
دانلود کتاب الکترونیکی
آخرین نقد و بررسی ها
جستجوی آثار
ورود
عضویت
تازه چه خبر
جستجو
جستجو
جستجو فقط در عنوان ها
توسط:
منو
ورود
عضویت
خوش آمدید به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان
برای دسترسی به تمام امکانات انجمن و مشاهده تمامی رمان ها ثبت نام کنید
ورود
عضویت
کافه نویسندگان
انجمن
بخش ادبیات
تالار ادبیات
ادبیات تخصصی
دلنوشتههای درحال تایپ
دلنوشته صدایت را میبوسم | نویسنده ارغنون
جاوا اسکریپت غیر فعال است برای تجربه بهتر، قبل از ادامه، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
متن پیام
[QUOTE="سِرمه., post: 294518, member: 6671"] [FONT=Gandom]سلام بیتکیهترین تکیهگاه من. حرف که میزنی و چشم که میچرخانی قد میکشد؛ درختی که ریشهاش در غم است که منم. صدایت مرغ خوابهای من است علی جان! صدایت مثل گرمی دواج مخمل است بر بیخوابی سرد تن مردهی من و ارمغانش خواب آسودهای که حالا مدتیست تنها در آرزوهایم میتوان یافت. حرف که میزنی زمین تکهتکه شدهی آرامش، زیر پاهایم متحد میشود. حرف بزن تا بخوابم و جز به آفتاب روی تو از خواب برون نشوم... روی تو، رنج بیداری را ارزشی چنان میبخشد، که کودک پیر فراری، پا به جسارت میگذارد و کودک پیر فراری که منم. آه، درختی که حرف میزنی و قد میکشد. حرف بزن آمین من، مستجابِ خیر شعرهای فال حافظانهام! بگو تا بخوابم، بگو تا هشیار شوم، بگو تا عصیان کنم. تو حرف بزن، تا من دفترهای جهان را سیاه کنم از شتاب شعرها... . زبانت را که در دهان میشکانی، میشکنم و حالت میگیرم، من خمیر دستهای تو ام، مرا تکوین کن که نیازمند نخستین نگاه تو ام. نخستین نگاه و نخستین بو*سه و گریهی من که دنیا را خواهد برد. مرد درشت استخوانم، که استخوانهایت را از نور فشرده و طلای یخ بسته زادهاند، حرف بزن! بگذار تا ناقوس مرگ و زندگیام درهم بیامیزد و من بیدین موبد شوم به آتشکدهی لبان تو که خدا هم اگر بود، جسم زن میگرفت. علیام، سکوت عاشقانهی من که نباید ساکت بمانی! نامهام را به امید رساندن بو*سهام به صدای گرمت، به دست پستچی میدهم. دوستت دارم، بیش از پیش. - لیلی، اصفهان، زمستان ۱۴۰۲[/FONT] [/QUOTE]
وارد کردن نقل و قول ها…
تایید
پایتخت ایران کدام شهر می باشد؟
ارسال پاسخ
کافه نویسندگان
انجمن
بخش ادبیات
تالار ادبیات
ادبیات تخصصی
دلنوشتههای درحال تایپ
دلنوشته صدایت را میبوسم | نویسنده ارغنون
This site uses cookies. By continuing to use this site, you are agreeing to our use of cookies.
قبول
بیشتر بخوانید.…