نقد و بررسی مترو ۲۰۳۵
با انتشار کتاب مترو 2035 سهگانه کتابهای رمان «مترو» تکمیل شد، کتابی که میلیونها طرفدار در سراسر جهان سالها منتظر انتشار آن بودند. کتاب مترو 2035 رمانی ماجراجویانه، به یادماندنی و منحصر به فرد است. اگر دو جلد قبلی این مجموعه را خوانده باشید بار دیگر هیجانی وصفنشدنی را تجربه خواهید کرد. کتابی که تصویری تاریک و واقع گرایانه از جهانی میدهد که به وسیله ی جنگ هسته ای ویران شده است.
درباره کتاب مترو 2035
کتاب مترو ۲۰۳۵ نوشتهی دمیتری گلوخوفسکی نویسندهی روسی است. این رمان دربارهی آخرالزمان است که داستان آن دنبالهی دو جلد قبلی خود یعنی مترو 2033 و مترو 2044 نوشته شده است. این کتاب اولین بار در سال 2015 به زبان روسی منتشر شد و در سال 2016 ترجمهی انگلیسی آن به چاپ رسید. شخصیت اصلی این مجموعه پسر جوانی به نام «آرتیوم» است که درگیر ماجراها و اتفاقات جالب و چالشبرانگیزی میشود. این مجموعه کتاب یکی از کتابهای پرفروش در سطح جهان است که استقبال بیسابقه از آن در سراسر جهان نیز باعث شده تا به امروز به زبانهای زیادی برگردانده شود. مجموعه رمانهای مترو تا امروز به فروش چند میلیون نسخهای رسیدهاند و به بیش از 37 زبان ترجمه شدهاند. در دنیای بازیهای ویدیویی نیز این مجموعه شناختهشده هستند و از جلد اول کتاب مترو ۲۰۳۳ بازی ساخته شد که به یکی از محبوبترین بازیهای ویدئویی سراسر جهان تبدیلشده است. از مترو ۲۰۳۵ در قالب ویدئو گیمی تا امروز اقتباسی نشده است.
در جلد اول مجموعه بعد از این که آرتیوم در سال 2033 اقامتگاه موجودات تاریکی را از بین برد، مردم وادنخا او را به عنوان يک قهرمان ستایش میکردند، اما حالا آنها تصور ميکنند او عقلش را از دست داده است، چون آرتيوم بر این باور است که ساکنين متروي مسکو تنها بازماندگان جنگ هستهاي سال 2013 نيستند.
آرتيوم اميد دارد که سيگنال راديويي را از دنياي بيرون بشنود به همین دلیل هر هفته چند بار به آخرين طبقهي آسمانخراش اوستانکينو ميرود، اما تلاشهاي او بيفايده است. با رسیدن هومر، پیرمرد قصهگویی که در جلد دوم کتاب داستانش روایت شده است. زندگی آرتیوم تغییر اساسی پیدا میکند. در پشت جلد کتاب آمده است که چون هومر به آرتیوم خبر میدهد که یک اپراتور راديويي ادعا کرده سيگنال راديويي از ساکنين فجرهاي قطبي، شهري واقع در شمال روسيه دريافت کرده است. هومر و آرتيوم براي پيدا کردن اومباک در مترو راهي سفر ميشوند، اما در طول اين سفر به رازهاي مخوفي راجع به فاشيستهاي رايش، کمونيستهاي خط قرمز، تاجرين هانزا و به طور کلي، ماهيت وجودي متروي مسکو پي ميبرند، رازهايي که درک شما را از حوادث مترو 2033 و مترو 2034 دگرگون خواهد کرد.
داستان مترو ۲۰۳۵ از ۲۳ فصل با نامهای مختلف تشکیل شده است. راوی داستان از زبان دانای کل است با این تفاوت که این بار به شکل محدودتری داستان از این زاویه روایت میشود. اگر به داستانهای آخرالزمانی جذاب و پرکشش علاقه دارید این کتاب با توصیفات و داستانپردازی جذاب لحظات فوقالعادهای برای شما رقم خواهد زد.
دربارهی دمیتری گلوخوفسکی نویسندهی کتاب مترو 2035
دمیتری گلوخوفسکی نویسنده و روزنامهنگار روسی است. او در سال 1979 متولد شده است و در شهر مسکو بزرگ شد. او در رشتهی روزنامهنگاری و روابط بینالملل تحصیل کرده است و قبل از اینکه شروع به داستان نویسی کند و به عنوان کافه نویسندگاننویس در جهان مشهور شود در روزنامه، نشریات و رسانههایی مانند یورو نیوز فعالیت میکرد. گلوخوفسکی زندگی شلوغ و پرکاری داشته است، او در کشورهای مختلفی از جمله فرانسه و آلمان بهَعنوان خبرنگار فعال بوده است.
رمان مترو ۲۰۳۳ گلوخوفسکی را به شهرت رساند و جایزهی شجاعت انجمن علمی تخیلی اروپا را برای او به ارمغان آورد. با انتشار جلدهای بعدی این کتاب او به یک نویسندهی شناختهشدهی روس در جهان تبدیل کرد. «آینده»، «داستانهایی دربارهی سرزمین مادری» و «نوشته» از آثار دیگر دمیتری گلوخوفسکی است.
ترجمهی کتاب مترو ۲۰۳5 به فارسی
مجموعه کتابهای سهگانهی مترو یکی از جذابترین داستانهای ماجراجویی منتشر شده است که طرفداران زیادی در جهان دارد. این کتاب در ایران نیز ترجمه و منتشر شده است. انتشارات کتابسرای تندیس کتاب مترو 2035 را با ترجمهی فربد آذسن عرضه کرده و در اختیار علاقهمندان قرار داده است. خرید و دانلود مجموعهی سهگانهی مترو از سایت و اپلیکیشن فیدیبو قابل خرید و دانلود است.
در بخشی از کتاب مترو 2035 میخوانیم
ولی دو مرد شتابان از اتاق نگهبانی بیرون آمدند، راه آرتیوم را به طرف در سد کردند و او را با ترحم و در کمال آرامش به گوشهای هدایت کردند. آرتیوم که از شدت خستگی طولانیمدت زیر چشمهایش گود افتاده بود ــ خستگی سفر روز قبل به روی سطح هنوز در تنش مانده بود ــ نای مقاومت در برابر نگهبانها را نداشت؛ گرچه که هیچکس هم مایل نبود با او دست به یقه شود. به تدریج تماشاچیانی کنجکاو دورهشان کردند: پسرهایی ژولیده و کثیف با موهایی به شفافی شیشه. زنانی رنگپریده که آنقدر در آب یخ لباس چرک شسته بودند که دستهایشان به رنگ آبی درآمده و چون پولاد سفت شده بود. کشاورزانی خسته از تونل دست راست که منتظر بودند با دهان باز به هر پدیدهی که اندکی خارج از عرف بود زل بزنند. مردم داشتند درِ گوش هم پچپچ میکردند و به آرتیوم خیره شده بودند، ولی آرتیوم سنگینی نگاهشان را روی خود حس نمیکرد. این چه قیافهای بود که به خود گرفته بودند؟
ــ همهاش داره میره بیرون. بیرون رفتن چه فایدهای داره؟
ــ آره. تازه هر وقت که در رو باز میکنن، راه ورود هر چیزی به ایستگاه باز میشه! مردک دیوانه...
ــ گوش کن، تو نمیتونی... نمیتونی این جوری در موردش حرف بزنی. به هر حال... اون بود که نجاتمون داد. همهمون رو. حتی بچههای خودت که اون گوشه وایسادن.
ــ آره، جون یه سری آدم رو نجات داد. ولی حالا چی؟ نجاتشون داد که آخرسر این جوری در حقشون ظلم کنه؟ اگه با خودش دُز بالای رادیواکتیو وارد ایستگاه بکنه، همهمون بهش آلوده میشیم... اون وقت خر رو بیار و باقالی بار کن.
ــ مرتیکهی ابله اصلاً برای چی میره؟ سوال من اینه. اون بالا که چیزی نیست. آخه برای چی!
چهرههایی جدید در میان جمع پدیدار شدند: مهمترین چهره هم بینشان بود. چهرهای که روی آن سبیلی ژولیده و موهایی کاملاً جوگندمی دیده میشد؛ موهایی که چیزی به ریزش کاملشان نمانده بود و مانند پلی روی سری طاس شانه خورده بودند. ولی صورتش بسیار زاویهدار بود و اثری از گردی روی آن دیده نمیشد. ساختار صورتش سخت و پلاستیکی بود و نمیشد از آن احساسات خاصی دریافت کرد؛ انگار که یک بابایی صورتش را روی چهرهاش جوشکاری کرده بود. صدایش هم جوشکاری شده به گوش میرسید.
ــ همه پراکنده شین. شنیدید چی گفتم؟
ــ ایناهاش. این هم سوخای. راه رو براش باز کنید تا تکلیف پسرش رو روشن کنه.
با انتشار کتاب مترو 2035 سهگانه کتابهای رمان «مترو» تکمیل شد، کتابی که میلیونها طرفدار در سراسر جهان سالها منتظر انتشار آن بودند. کتاب مترو 2035 رمانی ماجراجویانه، به یادماندنی و منحصر به فرد است. اگر دو جلد قبلی این مجموعه را خوانده باشید بار دیگر هیجانی وصفنشدنی را تجربه خواهید کرد. کتابی که تصویری تاریک و واقع گرایانه از جهانی میدهد که به وسیله ی جنگ هسته ای ویران شده است.
درباره کتاب مترو 2035
کتاب مترو ۲۰۳۵ نوشتهی دمیتری گلوخوفسکی نویسندهی روسی است. این رمان دربارهی آخرالزمان است که داستان آن دنبالهی دو جلد قبلی خود یعنی مترو 2033 و مترو 2044 نوشته شده است. این کتاب اولین بار در سال 2015 به زبان روسی منتشر شد و در سال 2016 ترجمهی انگلیسی آن به چاپ رسید. شخصیت اصلی این مجموعه پسر جوانی به نام «آرتیوم» است که درگیر ماجراها و اتفاقات جالب و چالشبرانگیزی میشود. این مجموعه کتاب یکی از کتابهای پرفروش در سطح جهان است که استقبال بیسابقه از آن در سراسر جهان نیز باعث شده تا به امروز به زبانهای زیادی برگردانده شود. مجموعه رمانهای مترو تا امروز به فروش چند میلیون نسخهای رسیدهاند و به بیش از 37 زبان ترجمه شدهاند. در دنیای بازیهای ویدیویی نیز این مجموعه شناختهشده هستند و از جلد اول کتاب مترو ۲۰۳۳ بازی ساخته شد که به یکی از محبوبترین بازیهای ویدئویی سراسر جهان تبدیلشده است. از مترو ۲۰۳۵ در قالب ویدئو گیمی تا امروز اقتباسی نشده است.
در جلد اول مجموعه بعد از این که آرتیوم در سال 2033 اقامتگاه موجودات تاریکی را از بین برد، مردم وادنخا او را به عنوان يک قهرمان ستایش میکردند، اما حالا آنها تصور ميکنند او عقلش را از دست داده است، چون آرتيوم بر این باور است که ساکنين متروي مسکو تنها بازماندگان جنگ هستهاي سال 2013 نيستند.
آرتيوم اميد دارد که سيگنال راديويي را از دنياي بيرون بشنود به همین دلیل هر هفته چند بار به آخرين طبقهي آسمانخراش اوستانکينو ميرود، اما تلاشهاي او بيفايده است. با رسیدن هومر، پیرمرد قصهگویی که در جلد دوم کتاب داستانش روایت شده است. زندگی آرتیوم تغییر اساسی پیدا میکند. در پشت جلد کتاب آمده است که چون هومر به آرتیوم خبر میدهد که یک اپراتور راديويي ادعا کرده سيگنال راديويي از ساکنين فجرهاي قطبي، شهري واقع در شمال روسيه دريافت کرده است. هومر و آرتيوم براي پيدا کردن اومباک در مترو راهي سفر ميشوند، اما در طول اين سفر به رازهاي مخوفي راجع به فاشيستهاي رايش، کمونيستهاي خط قرمز، تاجرين هانزا و به طور کلي، ماهيت وجودي متروي مسکو پي ميبرند، رازهايي که درک شما را از حوادث مترو 2033 و مترو 2034 دگرگون خواهد کرد.
داستان مترو ۲۰۳۵ از ۲۳ فصل با نامهای مختلف تشکیل شده است. راوی داستان از زبان دانای کل است با این تفاوت که این بار به شکل محدودتری داستان از این زاویه روایت میشود. اگر به داستانهای آخرالزمانی جذاب و پرکشش علاقه دارید این کتاب با توصیفات و داستانپردازی جذاب لحظات فوقالعادهای برای شما رقم خواهد زد.
دربارهی دمیتری گلوخوفسکی نویسندهی کتاب مترو 2035
دمیتری گلوخوفسکی نویسنده و روزنامهنگار روسی است. او در سال 1979 متولد شده است و در شهر مسکو بزرگ شد. او در رشتهی روزنامهنگاری و روابط بینالملل تحصیل کرده است و قبل از اینکه شروع به داستان نویسی کند و به عنوان کافه نویسندگاننویس در جهان مشهور شود در روزنامه، نشریات و رسانههایی مانند یورو نیوز فعالیت میکرد. گلوخوفسکی زندگی شلوغ و پرکاری داشته است، او در کشورهای مختلفی از جمله فرانسه و آلمان بهَعنوان خبرنگار فعال بوده است.
رمان مترو ۲۰۳۳ گلوخوفسکی را به شهرت رساند و جایزهی شجاعت انجمن علمی تخیلی اروپا را برای او به ارمغان آورد. با انتشار جلدهای بعدی این کتاب او به یک نویسندهی شناختهشدهی روس در جهان تبدیل کرد. «آینده»، «داستانهایی دربارهی سرزمین مادری» و «نوشته» از آثار دیگر دمیتری گلوخوفسکی است.
ترجمهی کتاب مترو ۲۰۳5 به فارسی
مجموعه کتابهای سهگانهی مترو یکی از جذابترین داستانهای ماجراجویی منتشر شده است که طرفداران زیادی در جهان دارد. این کتاب در ایران نیز ترجمه و منتشر شده است. انتشارات کتابسرای تندیس کتاب مترو 2035 را با ترجمهی فربد آذسن عرضه کرده و در اختیار علاقهمندان قرار داده است. خرید و دانلود مجموعهی سهگانهی مترو از سایت و اپلیکیشن فیدیبو قابل خرید و دانلود است.
در بخشی از کتاب مترو 2035 میخوانیم
ولی دو مرد شتابان از اتاق نگهبانی بیرون آمدند، راه آرتیوم را به طرف در سد کردند و او را با ترحم و در کمال آرامش به گوشهای هدایت کردند. آرتیوم که از شدت خستگی طولانیمدت زیر چشمهایش گود افتاده بود ــ خستگی سفر روز قبل به روی سطح هنوز در تنش مانده بود ــ نای مقاومت در برابر نگهبانها را نداشت؛ گرچه که هیچکس هم مایل نبود با او دست به یقه شود. به تدریج تماشاچیانی کنجکاو دورهشان کردند: پسرهایی ژولیده و کثیف با موهایی به شفافی شیشه. زنانی رنگپریده که آنقدر در آب یخ لباس چرک شسته بودند که دستهایشان به رنگ آبی درآمده و چون پولاد سفت شده بود. کشاورزانی خسته از تونل دست راست که منتظر بودند با دهان باز به هر پدیدهی که اندکی خارج از عرف بود زل بزنند. مردم داشتند درِ گوش هم پچپچ میکردند و به آرتیوم خیره شده بودند، ولی آرتیوم سنگینی نگاهشان را روی خود حس نمیکرد. این چه قیافهای بود که به خود گرفته بودند؟
ــ همهاش داره میره بیرون. بیرون رفتن چه فایدهای داره؟
ــ آره. تازه هر وقت که در رو باز میکنن، راه ورود هر چیزی به ایستگاه باز میشه! مردک دیوانه...
ــ گوش کن، تو نمیتونی... نمیتونی این جوری در موردش حرف بزنی. به هر حال... اون بود که نجاتمون داد. همهمون رو. حتی بچههای خودت که اون گوشه وایسادن.
ــ آره، جون یه سری آدم رو نجات داد. ولی حالا چی؟ نجاتشون داد که آخرسر این جوری در حقشون ظلم کنه؟ اگه با خودش دُز بالای رادیواکتیو وارد ایستگاه بکنه، همهمون بهش آلوده میشیم... اون وقت خر رو بیار و باقالی بار کن.
ــ مرتیکهی ابله اصلاً برای چی میره؟ سوال من اینه. اون بالا که چیزی نیست. آخه برای چی!
چهرههایی جدید در میان جمع پدیدار شدند: مهمترین چهره هم بینشان بود. چهرهای که روی آن سبیلی ژولیده و موهایی کاملاً جوگندمی دیده میشد؛ موهایی که چیزی به ریزش کاملشان نمانده بود و مانند پلی روی سری طاس شانه خورده بودند. ولی صورتش بسیار زاویهدار بود و اثری از گردی روی آن دیده نمیشد. ساختار صورتش سخت و پلاستیکی بود و نمیشد از آن احساسات خاصی دریافت کرد؛ انگار که یک بابایی صورتش را روی چهرهاش جوشکاری کرده بود. صدایش هم جوشکاری شده به گوش میرسید.
ــ همه پراکنده شین. شنیدید چی گفتم؟
ــ ایناهاش. این هم سوخای. راه رو براش باز کنید تا تکلیف پسرش رو روشن کنه.
آخرین ویرایش توسط مدیر: