با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن میگذرد.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید
به دفتر تمرین منتقد @Mahkameh خوش آمدید. منتقد ارجمند زین پس تمرینات مرتبط با کارگاه آموزش نقدنویسی را در این تاپیک ارسال کنید؛ تا توسط مدیر تالار نقد بررسی شود. از ارسال هرگونه اسپم و پست نامربوطه بپرهیزید!
عنوان سیانور: این اسم جزو دستههایی هست که بیشتر برای اسم رمان انتخاب میشه و کلیشهایه.
با توجه به معنی "سیانور" میشه حدس زد که یکی از ژانر این رمان جنایی یا پلیسی باشه.
عنوان عروس نسیان: کلمهی عروس به تنهایی کلیشهای حساب میشه و گذاشتن نسیان کنار این کلمه میتونه ترکیب خوبی داشته باشه.
با توجه به معنی عروس نسیان (فراموشی) میشه گفت که ژانر این رمان جزو دسته های درامِ.
عنوان قم*ار اطلس: میشه توی این اسم کلیشه رو مشخص کرد. کلمهی قم*ار که بیشتر برای اسم رمانها استفاده میشه و جزو معدود کلمههایی نیست که متفاوت باشه، اما با قرار دادن کنار کلمهی (اطلس) درصد کمی از کلیشه بودنش رو پایین آورده.
این عنوان معنی که داره درست نمیشه حدس زد که ژانر چی میتونه باشه، درام یا عاشقانه.
اما باتوجه به معنی قم*ار و اطلس شاید میشه گفت از قم*ار کردن یه فرد حرف میزنه، اگه اطلس رو اسم یه پسر یا دختر در نظر بگیریم شاید بشه این رو گفت. ***
بررسی شد
موارد زیر بررسی نشده بود؛
۱. اندازه عنوان
۲. میزان جذب مخاطب
" جلسه سوم" رمان رهایش_ رهایش روایت زندگی آدمهاییست که در پسِ بحران آدمیت با واژه زندان و حصار خو گرفتهاند. رها میان اتفاقاتی که تاریکی دوران را برایش تدارک دیده دچار میشود. به درد، به یغمازدگی یک احساس سرد و یک شب نخنمای آلوده که بوی خون میدهد.
واژهها میمیرند. کلمات جنون گرفته و قیامت میشود همان رهایی که میان زندانی خواسته دیگران بودن، رهایِش میشود… رهای او…
بررسی خلاصه:
تقریبا میشه به ابهام این خلاصه اشاره کرد و سوالاتی پیش میاد مثل اینکه چه اتفاقاتی برای رها میوفته؟ سرگذشت زندگی این آدم چجوری خواهد بود؟ اینجا کل داستان رو توی چند خط بیان نکرده و این میتونه جزو نقطهی قوت این خلاصه باشه
رمان این عشق مرد میخواهد_ در ژرفای پستیها و بلندیهای سرنوشت؛ قاصدکی بیپناه میان هجمهای از تقصیر و گناههای ناکرده متهم میشود به گناه… به خطایی که دیگران کردند و به پای او نوشته شد. رویاهای دخترانهاش میان باد به پرواز در میآید و شاید عشق… مدعای سنگینی از احساس او به مردی شود که سالها زخم خورده از کینهای قدیمیست. علی در پستوهای پر هیاهوی زندگی گریبانگیر اتفاقاتی میشود که ناگریز زخم به جانش زده و او را پر میکند… از خشم و کینه و احساساتی که تنها جبران میخواهد و بس… جدالی صورت میگیرد بین عقل و احساس… و این عشق تنها یک مرد میخواهد!
بررسی خلاصه:
میزان ابهام این خلاصه با اختلاف کمی از قبلی کمتر بود.
اما خواننده با خوندن این متن هم سوال هایی واسش بوجود میاد مثل: منظور از اشاره به (کینهی قدیمی) توی خلاصه چی میتونه باشه؟
" قاصدکی بیپناه میان هجمهای از تقصیر و گناههای ناکرده متهم میشود به گناه" و این متن کلی ابهامات و سوال داره... .
*** بررسی شد
موارد زیر رو بررسی نکرده بودید؛
۱. اندازه خلاصه
۲. میزان جذب مخاطب
"جلسه چهارم" مقدمه ۱: نه!
همیشه برای عاشق شدن،
بهدنبال باران و بهار و بابونه نباش! گاهی، در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچهای میرسی، که ماه را بر لبانت مینشاند.
همخوانی با محتوا:
مخاطب با خواندن این مقدمه دریافت میکند که با توجه به مقدمه، یکی از ژانر های این نوشته میتواند عاشقانه باشد!
اندازه مقدمه:
مقدمه کوتاه و مختصر خوبی بود اما بیشتر به جذابیت مقدمه توجه میشود.
میزان جذب مخاطب:
اطلاعات کاملی به خواننده نداده که اون رو زده کنه و این میتونه کمی بقیه رو ترغیب به خوندن کنه، و با توجه به اینکه خودِ نویسنده این مقدمه رو نوشته میتونه قلم خوبی داشته باشه که مخاطب جذب رمان میشود.
مقدمه ۲: بر فرو رفتگیهای این سنگ
دست بکش... .
و قرنها،
عبور رودخانه را حس کن!
سنگها سخت عاشق میشوند؛ اما فراموش نمیکنند.
همخوانی با محتوا:
با توجه به متن میتوان فهمید که ژانر اصلی رمان عاشقانه هست و شاید چون متن ادغام شده از عشق و کمی درام، تراژدی میشه جزو ژانر فرعی باشه.
اندازه مقدمه:
مقدمه مناسبی بود.
میزان جذب مخاطب:
دور از اینکه مقدمه به قلم خودِ نویسنده نبود..
مقدمهی قویی بود و میتونست نسبت به مقدمهی قبلی مخاطب بیشتری رو جذبکنه.
*** بررسی شد بینقص بود⚘
صدای روایت این رمان تا پارت دهم از سوم شخص نامحدود استفاده شده بود.
حالت و احساسات درونی تمام کارکترها را مورد بررسی قراره داده بود و تنها روی یک شخص تمرکز نکرده بود.
*** بررسی شد
توضیحات: ۱. صدای روایت وسیلهای هست که به کمک زاویه دید داستان را روایت میکند؛ در نتیجه صدای روایت، زاویه دید نیست! ۲. زاویه دید اصلی را مجزا بررسی کنید. ۳. چرخش زاویه دید و پرش های نا متعادل را نیز بررسی کنید.
در رمان شاهد پراکندگی زمانها بودیم.
گاهی اوقات از دیالوگ هایی که قرار بود در آینده اتفاق بیافتد و یا در گذشته اتفاق افتاده بود را مشاهده کردیم و بیشتر روند رمان با زمان "حال" پیش میرفت.
*** بررسی شد بینقص بود⚘
خزان: شخصیت اصلی، جزو دستهی همهجانبه قرار میگیرد چراکه اخلاق و رفتار این شخصیت توسط نویسنده شکل گرفته و دور از دستهی قابلی هست.
تا اینجای رمان باتوجه به بروز رفتارات خزان در موقعیتها مشاهده کردیم که هراس از قضاوت شدن توسط مردم را دارد.
ماهرخ: شخصیت فرعی، جزو دستهی قراردادی قرار میگیرند.
از رفتارات، صحبتها میتونیم درک کنیم که یک خلق و خوی قدیمی دارند.
تا اینجای رمان، فهمیدیم توی اون خونه یک اتفاقی افتاده که باعث شده ماهرخ از بدنیا آوردن بچه داخل اونجا انزجار داشته باشه و هنوز نمیدونیم چهچیزی هست که هردو شخصیت از اون باخبرن و هراس دارند.