تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد شورا نقد شورا رمان مفیستوفل | آتریسا کاربر انجمن کافه نویسندگان

  • شروع کننده موضوع تاسیـان
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 336
  • پاسخ ها 7
وضعیت
موضوع بسته شده است.
Mar
2,561
6,444
193

51839_45fd456b7e49602592b0fbe2461f9a99.png


با سلام و عرض وقت بخیری
نویسنده عزیز اثر شما طبق اصول و چهارچوب اصلی رمان‌ و داستان‌نویسی نقد گردیده است.
?منتقد اثر شما: @دیانا زَمــ^ و @Ms.khavari

* لطفا پیش از قرارگیری نقدنامه توسط منتقد در این تاپیک پستی ارسال نکنید!

* این تاپیک پس از قرارگیری نقد به مدت سه روز باز خواهد بود تا شما نظر شما ثبت شود، سپس قفل خواهد شد.

* اثر شما پس از ارسال نقدنامه تحت نظارت منتقدتان قرار خواهد گرفت؛ درصورتی که نسبت به نکات منتقد بی‌توجه باشید، دیگر هیچ نقدی از شما پذیرفته نخواهد شد.

با توجه به این‌که نقد شورا تاثیر مستقیمی بر تگ‌دهی و سطح‌بندی اثر شما دارد، درصورتی که هرگونه شکایت، انتقاد یا پیشنهادی در ارتباط با تالار نقد و نقد اثر خود دارید؛ به تاپیک زیر مراجعه کنید.
?تاپیک جامع شکایات و پیشنهادات تالار نقد

به امید موفقیت روز افزون شما
تیم مدیریت تالار نقد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Mar
2,561
6,444
193

70503_78b53273672b0a43b81710ffa845b356.png


نام رمان: مفیستوفل
نام نویسنده: آتریسا اکبریان @آتـریـسـا
ژانر: اجتماعی، تراژدی، عاشقانه
خلاصه رمان:
دختری غرق شده در منجلاب متفعن عقایدی که به زور به مغزش خورانده‌اند‌. روحش مسموم شده و دنیایش تیره و تار. از نشستن بمب و باروت روی تنش عبایی ندارد. ترس را در اعماق وجودش به حراج گذاشته درست مثل احساسات دیگر خود که در خفا کشته است. ناگهان باریکه نوری بر زندگی‌اش تابانده می‌شود و زندگی‌اش را دگرگون می‌سازد.
برای مطالعه رمان کلیک کنید!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Mar
2,561
6,444
193
نقد رمان"مفیستوفل"
منتقد"دیانا زَم (تیمار)"
نوع نقد"نقد حرفه‌ای شورا"
تاریخ تحویل"23 دی 1400"

ارکان میانی
۱. زاویه دید:
زاویه دید رمان سوم شخص می‌باشد که ثالث و مجهول بود، ولی سوم شخص بر تمام کارکتر‌ها تسلط یافته بودند و به خوبی کارکتر‌ها و اتفاقات پیش روی آن‌ها را بازگو می‌کردند.
با اینکه در اکثر مواقع زاویه دید سوم شخص باعث گیج شدن خوانندگان می‌شود کاهش باور پذیری را پیش رو دارد اما این زاویه دید به هیچ عنوان باعث گیج شدن خوانندگان و کاهش باور پذیری نبود.
همچنین با این زاویه دید سبک نوشته و حالت رمان نیز بهم ریخته نبود.

۲. سیر داستان:
سیر داستان متعادل بود و مشکلی در آن دیده نمیشد، ولی در بعضی پارت‌ها برای مثال پارت ۲۵ که احمد و آنا در حال جنگ با گرگ‌ها بودند ما شاهد این بودیم که داستان کمی کند پیش میرفت و یا پارت ۴۵ تا ۴۸ که ابومالک داستان زندگی خود را تعریف میکرد نیز همین‌طور. سیر متعادل پیش نمی‌رفت و کمی کند شده بود؛ نقطه اوج رمان و آنجایی که احمد و آنا در حال جنگ بودند کمی کند بود ولی پارت ۱۵ همان جایی که ساره فوت کرد با این حال که نقطه اوج بود ولی سیر تند بود.

۳. بافت متن:
بافت متن به این صورت بود که دیالوگ‌ها محاوره و مونولوگ‌ها ادبی بود، نویسنده به طرز عالی از این بافت استفاده کرده بود، متن داستان به دیالوگ‌هایی که کارکتر‌ها استفاده می‌کردند مرتبط بود و اینکه بافت متن به صورت دیالوگ و مونولوگ بود خود به تنهایی برای خوانندگان جذاب بود، چرا که نویسنده‌های زیادی نیستند که می‌توانند دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها را به این صورت درست بنویسند.

۴. دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها:
دیالوگ‌ها و مونولوگ‌های رمان از باور پذیری بالایی برخوردار بودند و اشکالاتی در باورپذیری دیده نمیشد، دیالوگ‌ها نسبت به مونولوگ‌ها و برعکس کاملا درست بودند، چرا که مونولوگ‌ها حد استاندارد خود یعنی بلندتر از دیالوگ‌ها را رعایت شده بود. دیالوگ‌ها به هیچ وجه خسته کننده و یا یک‌نواخت نبودند و کاملا با رمان همخوانی داشتند؛ توصیفات دیالوگ‌ها زیاد نبود و نویسنده بیشتر توصیفات را در مونولوگ‌های داستان ذکر کرده بودند.


ارکان‌های ایده رمان
۱. بررسی ایده اصلی:
ایده کلی داستان بدین گونه بود که دختری به اسم آنا در سوریه، کنار داعش بود.
آنا با سر رشته‌ای که از پزشکی داشت در داعش اوقات خود را با پزشک نیز می‌گذراند، پدر آنا یکی از فرمانده‌های داعش بود که دیده میشه آنا شباهت فوق‌العاده‌ای به پدرش دارد، همانند او شجاع، نترس و بی‌باک است و حتی از نظر ظاهری نیز هردو چشمانی مشکی رنگی دارند. آنا در دورانی نیز عاشق فردی شده بود (احمد) ولی به دلایلی نیز جدا شده بودند.
ایده به دور از کلیشه بود، و خود ایده به تنهایی در اوج بود.

۲‌. بررسی پیام رمان:
پیام رمان را اینگونه می‌توان دانست که ما زنان در هرجا، میتوانیم مشکلات، هرچند بزرگ را حل کنیم و با آن‌ها کنار بیاییم، و همچنین می‌توان گفت نویسنده به این اشاره داشته است که یک زن می‌تواند جنگجو، شجاع و شکست ناپذیر باشد. پیام‌های دیگری در رمان وجود داشت که شاید در زندگی روزمره آن را کلیشه‌ای بدانیم اما نویسنده با هوش و ذکاوت این پیام‌ها را به زیباترین شکل در رمان به وجود آورده.

۳‌. ایده دهی و باور پذیری:
داستان اصلی و ایده کلی نویسنده به قدری زیبا و پر هیجان است که خواننده را مجذوب خود می‌کند. و از این رو صحنه‌های رمان به قدری واقعی جلوه کرده است که به خواننده درست همان حس را می‌دهد، ولی برای باور پذیری نیز در پارت ۲۵ که آنا و احمد در حال جنگ با گرگ‌ها بودند و گرگی پای آنا را درید و او همچنان در حال جنگ بود کمی باور پذیری را دشوار می‌ساخت. به جز این اشکالی در پاور پذیری وجود نداشت.

ارکان‌های اصلی رمان
۱. توصیفات:
توصیفات احساسات:
توصیفات کلی رمان یکی از نقاط عطف رمان بود، برای توصیف احساسات به پارت ۶ میپردازیم که (لرزش تن زن تپل و قدکوتاه بیشتر از قبل می‌شود. درد بدی در شانه‌اش پیچیده و از نگاه کردن به زخم تنش هراس دارد.) در این جا ما می‌بینیم کا زیبا و بدون نقص احساسات کارکتر را نویسنده توصیف کرده است، همچنین پارت ۱۲. عواطف آنا نیز حس خود کارکتر را به خواننده القا می‌کرد.
توصیفات حالات کارکتر:
توصیفات حالات کارکتر عالی بود، برای مثال پارت ۱۰ که (آنا) در حال کشتن مار است ما می‌بینیم که چطور از حالت دست‌ها کمک می‌گیرد و همچنین پارت ۱۵ که ایرانی‌ها به اردوگاه وارد می‌شوند و آنا با دیدن مسلسل خالی پشت آن می‌نشیند نیز حالات کارکتر عالی است، توصیف حالات و تصویر پردازی از آنجایی که باهم مرتبط بودند حالات باعث زیباتر شدن تصویر پردازی شده بود.
توصیفات زمان:
توصیفات زمانی، زمان رمان برای دوره داعش بوده است پس نتیجه میگیریم نزدیک به ۶ یا ۷ سال قبل. نویسنده در رمان اشاره دقیقی به زمان نکرده بود ولی ما تا اینجا ۳ فلش بک به گذشته داشتیم، اولین آن‌ها زمانی بود که آنا با ساره ملاقات کرد، در اینجا نویسنده چون دقیقا به آن اشاره نکرده بود کمی باعث گیجی خواننده میشد، فلش بک دیگر زمانی بود که ابومالک به گذشته خود فکر می‌کند، در اینجا نیز چون نویسنده اشاره نکرده بود باعث گیج شدن می‌شد.
توصیفات چهره:
توصیفات چهره خوب بود، تا به اینجای داستان ما راجع‌به چهره‌ی شخصیت‌ها می‌دانیم: موهای (آنا) طلایی رنگ ولی چشمانش مشکی رنگ می‌باشد، ابومالک (پدر آنا) نیز چشمانی نافذ و مشکی رنگ دارد. ساره (خواهر آنا) نیز چشمانی عسلی و پر از بغض داشت. و همچنین شخصیت‌های فردی داستان سربازی که در پارت ۴۶ به دست ابومالک کشته شد نیز موهایی فرفری داشت. توصیفات کم ولی در عین حال زیبا نوشته شده بودند.
توصیفات مکان:
توصیفات مکان زیبا بودند ولی نویسنده زیاد راجع‌به توصیفات مکان توضیح نداده بودند. برای مثال پارت ۸ تا ده که (آنا) در آن زیرزمین است فقط از توصیفات نوشته شده می‌فهمیم که آنجا تنگ، تاریک است و هرچه (آنا) جلوتر میرفت آنجا کوچک‌تر می‌شد.

۲. شخصیت پردازی:
شخصیت پردازی صریح (مستقیم) می‌باشد، چرا که ما میبینیم نویسنده شخصیت‌ها را خیلی صریح نوشته است، برای مثال شخصیت صاحبه یک شخصیت خشن و بی‌رحم است که در پارت دوم و یازدهم و دوازهم که در حال کشتن حلیمه و یکی دیگر از دختران است نمایش داده شده.
ساره دختری آرام و حساس و مظلوم است که حتی از دیدن کشتن آدم‌ها رنج می‌برد و خود را تنها می‌دید.
احمد نیز مردی عاشق و آرام بوده است که البته بعد از جدایی با به آدمی خشن و بی‌رحم تبدیل شده بود که قصدش تنها کشتن آنا بود.
ابومالک شباهت زیادی به دخترش آنا داشت و همانند او بی‌رحم بود و از کشتن و به قتل رساندن افراد ابایی نداشت.
و آنا... آنا دختری زورگو و خواستار همه‌ چیز بود، شخصیت آنا کمی مجهول بود در داستان و می‌شود گفت غیر صریح چرا که شخصیت اصلی داستان بود ولی شخصیت پردازی آن به گونه‌ای نبود که بشود حدس زد چطور شخصیتی است، ولی تاکنون ما با اخلاق تشکر نکردن آنا بابت کارهای دیگران برایش، زورگو بودن، خشن بودن، خونسردی، و همچنین ضعیف نبودن رو با رو شدیم.
تمام شخصیت‌های بالا که شخصیت‌های اصلی داستان نیز بودند یک قشر خاص از جامعه را نشان دهنده بودند، با طرز فکر و خلقیات پس در این صورت در دسته شخصیت‌های نوعی قرار می‌گیرند.

۳. فضاسازی (تصویر پردازی):
فضا سازی همان‌طور که ذکر شد کمی کم بود، ولی با توجه به اتفاقاتی که در طول رمان قرار بود بی‌افتد و همچنین وجود داعش و ژانر تراژدی‌ای که در داستان وجود داشت فضاسازی خوب بود.
در پارت ۱۱ با توجه به اقدامی که صاحبه قرار بود برای آن دخترک انجام بدهد، توصیفات کم بود. نویسنده می‌توانست توصیفات آن مکان را بیشتر کند و بیشتر به آن بپردازد، و همچنین پارت ۴۶ نیز، اردوگاه یا حتی ساختمانی که آنا در آنجا بود میتوانست به شکل خیلی بهتری فضا سازی شود.
در طول داستان فقط یک جا به طور کامل و صحیح فضاسازی شده بود و آن هم زمانی بود که آنا در خانه‌ی عمو جاسم نگهداری می‌شد. در آنجا بود که نویسنده از آشپزخانه و ظرف‌های کثیف، یخچال پر، شیشه‌های ریخته شده و غیره... به خوبی اشاره کرده بود.

۴. کشمکش‌ها:
کشمکش‌ها از دو نوع بیرونی و درونی شامل می‌شدند، کشکمش درونی زمانی به وجود آمد که (آنا) صحنه مرگ خواهرش را دید، و یا حتی وقتی دلش برای نان‌هایی که در سبد آن زن بود ضعف رفت؛ زمانی هم بود که وقتی به گذشته خود و زمانی که ساره را به او دادند فکر میکرد دچار اختلال شد(خود زنی).
و همچنین کشمکش ییرونی، کشمکش بیرونی شامل زمانی میشد که صاحبه آن دو زن را به قتل رساند (کشکمش انسان با انسان) جنگ با ایرانی‌ها (کشمکش انسان با انسان) دعوای آنا و احمد و همچنین نزاع بین آنا و آن سیزده مرد.

۵. پیرنگ:
پیرنگ کلی رمان خوب بود و طبق هدف پیش میرفت؛ داستان‌هایی که در رمان به وجود آمد در اوج خودش بود و همین در اوج بودن خوانندگان را خسته نمیکرد. اتفاقاتی ‌که برای هر کارکتر می‌افتاد در ادامه نویسنده به طرز زیبایی آن را حل می‌کر‌د.

ارکان‌‌های پایانی

۱. ایرادات نگارشی (چهار بخش): تکرار: تکراری دیده نمیشد.
غلط املائی: غلطی دیده نمیشد!
نیم فاصله: درحالی❌
در حالی ✅
درخون❌
در خون✅
مطمعن❌
مطمئن✅
همان طور❌
همان‌طور✅
می‌ره❌
میره✅
روبند پوش❌
روبند‌پوش✅
شکسته نویسی: دیده نمیشد.

۲. سخن منتقد:
آتریسای عزیزم رمانت عالی بود و اشکالاتی نداشت، چند کلمه بالا در پارت‌های ۱ الی ۹ نیاز به ویرایش داره. موفق باشی عزیزم♡
دیانا زَم (تیمار)
***
@آتـریـسـا
 
آخرین ویرایش:
Mar
2,561
6,444
193
نقد رمان "مفیستوفل"
منتقد "Ms.khavari"
نوع نقد "نقد حرفه‌ای شورا"
تاریخ تحویل "24 دی 1400"

ارکان‌ میانی
1. زاویهٔ دید:
در این اثر از زاویه‌ی دید سوم شخص نامحدود که بر تمامی حرکات و احساسات کارکترها تسلط دارد استفاده شده و خواننده‌ها علاوه بر فهمیدن احساسات کاراکتر اصلی می‌توانند از حال دیگر کاراکترها نیز باخبر شوند علاوه بر این موارد، انتخاب زاویه‌ی دید سوم شخص نامحدود به داستان عمق و هیجان می‌بخشد زیرا مخاطب آگاهی کاملی از اتفاقات پیش رو ندارد و این داستان رو جذاب تر و غیرقابل پیش‌بینی میکنه
تنش، تعلیق و کشش در این زاویه دید بیشتره چون مشخص نیست شخصیت یا شخصیت های داستان شما در پایان زنده می‌مونن یا نه
دنیایی که خلق می‌کنین بسیار وسیع تر از دنیای خلق شده در سایر زاویه های دیده و به مخاطب اجازه میده تا داستان رو از چند زاویه گوناگون مشاهده و تجربه کنه که این زاویه‌ دید کاملا برای این اثر مناسب بوده اما در بعضی مواقع این چرخش باعث گیج شدن خواننده‌ها می‌شود چون بدون گفتن از حالات یک کارکتر دیگر بیان شده اما خواننده‌ها نمی‌دانند.

2. سیر داستان:
سیر داستان میشد گفت نه زیاد یک اتفاق رو کشش دادن و نه زیاد تند ازش رد شدن.
هر قسمت از پارت‌ها به خوبی از اتفاقات گذشته شده و خواننده‌ها وقت کافی رو برای فهمیدن و درک انها دارند، در میان گذشتن از حوادث گاها پرش زمانی رخ می‌داد و به گذشته‌ی کارکترها پیش می‌رفت.
یعنی شما زمان کافی برای ذهن خواننده ایجاد کردین تا همراه شخصیت‌ها پیش بره.
نویسنده وقت کافی را برای شرح وقایع گذاشته است.

3. بافت متن:
در بافت متن از لحن ترکیبی استفاده شده بود
بدون دانستن بافتِ یک کلام، معنای درست آن کلام را نیز نمی‌توان دانست. یک عبارتِ یکسان در یک بافت می‌تواند معنای کاملا متفاوت یا متضادی با همان عبارت در بافت دیگری داشته باشد.
در اثر بهم ریختگی بافتی دیده نشد.
در ادبی نویسی، شکسته‌نویسی در این بافت هیچ جایگاهی ندارد و هیچ قاعده‌ای برای شکستن واژگان و افعال در این روش نیست محتوای این زبان به صورت رسمی و صحیح ترین سبک ممکن است.
نویسنده مونولوگ‌هارا ادبی و دیالوگ‌ها را محاوره‌ای نوشته بود و به خوبی توانسته بود تا این دو بافت در جای مناسب قرار گیرند.

4. دیالوگ‌هاومونولوگ‌ها:
اندازه‌ی دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها مناسب بود، در این اثر مونولوگ‌ها و دیالوگ‌ها به خوبی در روند داستان نقش داشته‌اند نویسنده‌ واژه‌های اضافه در دیالوگ‌ها حذف کرده و دیالوگی کاملا متناسب با سیر رمان خلق کرده و به خوبی توانسته از طریق دیالوگ‌ها هدف کارکترها را بیان کند مونولوگ‌ها به شکل گیری شخصیت و آگاهی از وقایع زندگی کارکترها گذاشته شده است در نوشتن متون و مونولوگ‌هااز عبارات، مضارع یا مضارع مختلف استفاده می کنیم اما برای دیالوگ‌ها و باورپذیری و طبیعی بودن‌ آنها از لحن محاوره‌ای استفاده می‌شود، هرچه لحن‌ها طبیعی‌تر باشند باورپذیری آن‌ها بیشتر می‌شود.
استفاده از مکالمات واقعی در قیاس با توصیف ساده‌ی حالات مختلف شخصیت‌های داستان، می‌تواند خواننده را در سطحی عمیق‌تری درگیر فضای داستان و اتفاقات آن بکند نویسنده پیش از هر دیالوگ‌ با گفتن حالات و حرکات هر کارکتر توانسته آنها را از هر نظر برای خواننده‌ها روشن کند پس در قسمت دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها مخاطب به باورپذیری اها پی می‌برد.
نویسنده‌ تمام نکات در بخش‌های مونولوگ‌ و دیالوگ‌ها رعایت کرده است.

ارکان‌های ایده رمان
1. بررسی ایده اصلی:
ایده‌ی کلی داستان راجع به دختری بود که به سوریه سفر کرده و در کنار داعشی‌ها به مبارزه و بیشتر اوقات کارهای پزشکی را به انجام می‌رساند.
و ما شاهد جدال‌هایی بین کارکتر و احساسات درونش بود و او سعی درپنهان کردنشان داشت.
شروع رمان کاملا متفاوت و به دور از کلیشه بود.
نویسنده دارای ذهن خلاقی‌ست که توانسته چنین ایده‌ای را پرورش دهد و آن‌را این‌گونه بیان کند.

2. بررسی پیام‌ رمان:
تا اینجا فقط شاهد استقامت‌های کارکتر در مقابل مشکلات دیده می‌شد که می‌توان ان‌را یکی از پیام‌های رمان دانست باید دید که در ادامه ایا نویسنده به غیر از ایستادگی در برابر سختی‌ها دارد یا نه.
این یکی از نکاتی مثبتی است که نویسنده سعی دارد به مخاطب برساند هر چه مشکلات بزرگتر بشوند و با هربار شکست انسان‌هارا قوی‌تر میکند.
هرچند در بقیه اثری بتوان چنین پیام‌هایی را مشاهده کرد و پیامی کلیشه‌ای به نظر برسد اما نویسنده با قلم متفاوتی آنها را در اثر قرار داده و از این نظر توانسته از کلیشه‌ای شدن آن بکاهد.

3. ایده‌دهی و باورپذیری:
شروع های جدید همیشه عامل مهمی برای در جذب مخاطب دارد. نویسنده توانایی این را داشته تا به خوبی باور پذیری را به مخاطب القا کند که حقایق و جریانات رمان واقعی است.
نویسنده با استفاده از ژانرهای انتخابی صحنه‌ها و اتفاقات را بیان کرده است. وی به خوبی توانسته مکان درست وقوع داستان را انتخاب کند و به قابل قبول بودن حوادث و اتفاقات کمک کند قطعا اهمیت زیادی در روند داستان دارد.
شخصیت‌های داستان نیز از هر نظر نگاه کنیم گرچه خشن و بی‌رحم هستند اما نویسنده‌ آنها را به خوبی بیان کرده و شخصیت‌ها برای مخاطبان باورپذیر هستند.

ارکان های اصلی
1. توصیفات:
توصیف چهره:
صورت انسان نکات زیادی را درباره او آشکار می‌کند. در نوشته خلاقه توصیف صورت کاراکتر میتواند اطلاعاتی درباره هویت و احساسات او را برملا کند. نویسنده به خوبی میتواند روی خصوصیات چهره فرد از جمله چشمها یا دهان تمرکز کرده یا صورت را به صورت کلی به تصویر بکشد. خصوصیات فیزیکی صورت کاراکتر جزییات مهمی هستند که باید در داستان خود وارد شده است. این خصوصیات به جان بخشیدن به کاراکتر بخصوص وقتی برای اولین بار آنها را معرفی می‌کنید نقش بسزایی دارند
نویسنده‌ چهره‌های هر کارکتر را در میان اتفاقات و کشمکش‌ها بیان کرده بود و از پشت هم ردیف کردن چهره‌ها خودداری کرده.
نویسنده‌ هر چهره‌ را تا این پارت‌‌ها کامل بیان کرده پس خواننده‌ها تصویر کاملی از چهره‌ی هر کارکتر
دارند.
توصیف حالات:
حالات کارکترها در میان مونولوگ‌ها و دیالوگ‌ها در جای مناسب قرار داشتند و در هر قسمت حرکات انها بیان شده بود و خواننده تصویر کاملی از رفتارهای
شخصیت‌ها دارند.
توصیفات مکان:
واکنش احساسی شخصیت به یک مکان از دیگر جنبه‌های پیوند این دو عنصر است واکنش شخصیت به مکان نیز قابل استفاده هستند.در واقع نوع واکنش و تاثیر مکان بر شخصیت به نوع موضوع داستان و درونمایه نیز مرتبط است.
توصیف در دو حالت کلی یا مستقیم است یا غیرمستقیم در توصیف مستقیم گویا راوی برای خواننده،همه‌ی اتاق را می‌بیند و گزارش می‌دهد و در توصیف غیر مستقیم خواننده با راوی همراه می‌شود و با توجه به عکس العمل‌ها و احساسی که راوی دارد پس مکان و شخصیت برهم تاثیر متقابل دارند که گاهی مکان بر شخصیت تاثیر می‌گذارد و گاهی اوقات شخصیت بر نحوه‌ی ارائه‌ی مکان موثر است.
با در نظر گرفتن این نکات و انچه که نویسنده در اثر بکار گرفته است این است که به خوبی توانسته هر مکان را به صورت غیر مستقیم به خواننده انتقال بدهد و مخاطب تصویر کاملی از مکان‌ها در ذهن خود دارند.
توصیف زمان:
اثر در زمان گذشته روایت می‌شد نویسنده به خوبی توانسته زمان را در تمامی پارت‌ها حفظ کند.
در اثر پرش زمانی در خاطرات کارکترها دیده میشد در رمان اشاره‌ای به فلش بک و توصیف صحنه ای از گذشته در طول داستان شده بود و خواننده‌ها این گذر زمان رو حس کردند. این مسئله توانسته بود به ذره ذره و طی داستان که اتفاق افتاده است کمک کند.
پس نویسنده نکات تحول زمانی که هر فسمت در چه زمانی اتفاق افتاده را رعایت کرده بودند.
توصیف احساسات:
احساسات مفاهیمی انتزاعی هستند که افراد مختلف به روش‌های مختلف آن‌ها را تجربه می‌کنند.
احساسات کارکتر اصلی و دیگر کارکترها به خوبی نوشته شده و مخاطب ارتباط کافی را می‌تواند برقرار کند، در پارت‌ها احساس هر کارکتر متناسب با رویداد هایی بود که رخ داده، با
این کار شما در واقع یک تصویر احساس‌برانگیز ایجاد کرده‌اید که خواننده شما ارتباط خوبی با آن برقرار می‌کند.
نویسنده احساسات را مستقیما بیان نکرده و
بلکه با استفاده از تکنیک‌ها و روش‌های بیان تلمیحی و غیر مستقیم توصیف احساسات توانسته تأثیر بسیار عمیق‌تری روی مخاطب بگذارد.

2. شخصیت‌پردازی:
شخصیت پردازی یک رکن داستان نویسی می‌باشد که برای ارتباط خوانندگان با کارکترها است.
شخصیت آنا شخصیتی همه جانبه است که دختری را نشان می‌دهد که در گذشته طی اتفاقی به دوستانش پناه برده اما انها اورا نادیده گرفته‌اند و به حال خود رها کرده‌اند و آنا از همان روز‌ها تبدیل به دختری قوی و بی‌احساس شده و بعد از انتقام از انها به کشور سوریه رفته و در انجا میان داعش ها مانده است مانند ودرش که فردی بی‌رحم است‌ آنا هرچند دختری خشن و ‌بی‌رحم بوده اما او یک نکته‌ی مثبت دارد، او دختری است که در برابر مشکلات می‌ایستاد و هیچ‌گاه تسلیم نمی‌شد حتی اگر مجبور میشد از نیمه‌ی خشنش استفاده کند او دختری بود که استقامت در برابر مشکلات بزرگ را به نمایش گذاشته است.
شخصیت‌پردازی نویسنده برای خواننده‌ها مستواند جذاب باشد.

2. فضاسازی (تصویر پردازی):
فضاسازی یکی دیگر از رکن‌های داستان نویسی است.
فضاسازی شامل خیلی چیزا میشه، مهم‌ترینش مکانی هست که می خواین توش فضاسازی رو انجام بدهند تأثیر داستان رو چند برابر می کنند و گاهی وقتها در شناختن کاراکتر و یا تم اصلی داستان به ما کمک می‌کند که در تمامی پارت‌ها نویسنده فضا را به خوبی بیان کرده و توانسته وقایعی را که در حال رخ دادن در آنجاست نمایش دهد خوانندگان فضاها را می‌توانند در ذهن خود ایجاد کنند و هر فضایی که کارکتر در آن‌جا حضور داشته کاملا مناسب و باور پذیر بوده است.
زمان صحنه سازی هم یک جز مهم از داستانه. این می تونه بر روی پلات داستان و رفتار شخصیت ها اثر بگذاره.

3. کشمکش‌ها:
در اینجا کشمکش‌ها بین کارکتر اصلی و سرنوشت زندگی بود بیشتر کارکتر اصلی آنا در حال مبارزه با سرنوشت بود و از زمانی اوج گرفتند که کارکتر با درون خود درحال جدال بود و برای آرامش گرفتن قتل‌هایی بی‌رحمانه انجام میداد.
در یکی دگر از پارت‌ها شاهد این بودیم که او خواهر خود را از دست می‌دهد و در انجا داستان شروع به اوج گرفتن میکند.
در قسمتی نیز کشمکشی بین او و احمد را شاهد بودیم.
که وقتی درحال جدال هستند گله‌ای گرگ به انها حمله میکند و داستان را دوباره هیجان‌انگیز میکند.
نویسنده هر جا که داستان که نیاز بود و در زمان مناسب کشمکش‌هایی برای اوج و هیجان قرار داده و به خوبی انها مدیریت کرده است.

4. پیرنگ:
در داستان شاهد اوج‌ها و اتفاقاتی که در هر قسمت از پارت‌ها اوج داستانی وجود داشت بودیم تا این اوج و فرود‌ها خوانندگان را جذب و از زدگی آنها جلوگیری می‌کند. هر رویدادی که در اثر اتفاق می‌افتد جزوی از هدف هر کارکتر را مشخص و ابهام کافی را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کرد هر قسمت در جای مناسب قرار داشتند هر پارت‌ مانند پازلی بود که با کنار هم چیدن آنها میتوانیم تصویر کاملی از وقایع تا حادثه‌های غیر منتظره تماشا کرد هر چه جلوتر پیش برویم داستان به اوج خود نزدیک می‌شود.
و تا این آنا در سوریه در حال جنگیدن است و با شغل دکتری به داعش خدمت می‌کند و طی حادثه‌ای و حمله‌ی سرباز‌ها به مکانی که داعشی‌ها هستند و مردن ساره به جای آنا که درحال مبارزه بوده است، این قسمت که آنا یکی از حامی‌های خود را(خواهرش) ساره را از دست می‌دهد جزوه تنش‌های مهم اثر به حساب می‌آید. دزدیده شدن آنا توسط احمد و درگیر شدن انها میان گرگ‌ها و نجات ان دو توسط پدر آنا متوجه شدیم.

ارکان‌های پایانی

ایرادات نگارشی:
شکسته نویسی در اصر دیده نشد و لحن ادبی را رعایت کرده بودند.
غلط املایی:
(پارت۲۴)
صپای کشیده‌شدن ❌
صدای کشیده شدن✅
(پارت۴۴)
سی*نه‌لش❌
سی*نه‌اش✅
(پارت۴۸)
سخره❌
مسخره✅
نیم‌فاصله‌ها رعایت شده بود.
علائم نگارشی در جای مناسب قرار داشتند و از کند شدن سرعت رمان جلوگیری شده و نویسنده به درستی از آنها استفاده کرده.
اندازه‌ی پارت‌ها مناسب بود.
هر پاراگراف اندازه‌ی مناسبی داشت و مخاطب از خواندن زده نمی‌شد.

سخن منتقد:
سلام و خسته نباشید به نویسنده، در طول رمان که مطالعه می‌کردم کمتر مشکلی دیده می‌شد که این قلم قوی شمارو نشون میده، اما باید بگم تنها مشکل این بود که بدون هیچ اشاره‌ای وارد حالات و تعریف کردن یک کارکتر دیگه می‌شدین، مطمئنا این پرش‌ها باعث گیج شدن میشه و شاید وقتی دو یا سه پاراگراف بعدی رو بخونه متوجه بشه که این مونولوگ‌ها برای یک کارکتر دیگه هستن.
پس حتما این مشکل رو حل کنید تا بتونین رمانی بی‌نقص داشته باشین.
***
@آتـریـسـا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
58,153
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...
نقد رمان"مفیستوفل"
منتقد"دیانا زَم (تیمار)"
نوع نقد"نقد حرفه‌ای شورا"
تاریخ تحویل"23 دی 1400"
سلام عزیزم خسته نباشی بابت نقد ^^

ارکان میانی
۱. زاویه دید:
زاویه دید رمان سوم شخص می‌باشد که ثالث و مجهول بود، ولی سوم شخص بر تمام کارکتر‌ها تسلط یافته بودند و به خوبی کارکتر‌ها و اتفاقات پیش روی آن‌ها را بازگو می‌کردند.
با اینکه در اکثر مواقع زاویه دید سوم شخص باعث گیج شدن خوانندگان می‌شود کاهش باور پذیری را پیش رو دارد اما این زاویه دید به هیچ عنوان باعث گیج شدن خوانندگان و کاهش باور پذیری نبود.
همچنین با این زاویه دید سبک نوشته و حالت رمان نیز بهم ریخته نبود.


۲. سیر داستان:
سیر داستان متعادل بود و مشکلی در آن دیده نمیشد، ولی در بعضی پارت‌ها برای مثال پارت ۲۵ که احمد و آنا در حال جنگ با گرگ‌ها بودند ما شاهد این بودیم که داستان کمی کند پیش میرفت و یا پارت ۴۵ تا ۴۸ که ابومالک داستان زندگی خود را تعریف میکرد نیز همین‌طور. سیر متعادل پیش نمی‌رفت و کمی کند شده بود؛ نقطه اوج رمان و آنجایی که احمد و آنا در حال جنگ بودند کمی کند بود ولی پارت ۱۵ همان جایی که ساره فوت کرد با این حال که نقطه اوج بود ولی سیر تند بود.

الان باید این کند و تند بودن رو ویرایش کنم چه کنم؟ یکم سردرگمم?
۳. بافت متن:
بافت متن به این صورت بود که دیالوگ‌ها محاوره و مونولوگ‌ها ادبی بود، نویسنده به طرز عالی از این بافت استفاده کرده بود، متن داستان به دیالوگ‌هایی که کارکتر‌ها استفاده می‌کردند مرتبط بود و اینکه بافت متن به صورت دیالوگ و مونولوگ بود خود به تنهایی برای خوانندگان جذاب بود، چرا که نویسنده‌های زیادی نیستند که می‌توانند دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها را به این صورت درست بنویسند.


۴. دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها:
دیالوگ‌ها و مونولوگ‌های رمان از باور پذیری بالایی برخوردار بودند و اشکالاتی در باورپذیری دیده نمیشد، دیالوگ‌ها نسبت به مونولوگ‌ها و برعکس کاملا درست بودند، چرا که مونولوگ‌ها حد استاندارد خود یعنی بلندتر از دیالوگ‌ها را رعایت شده بود. دیالوگ‌ها به هیچ وجه خسته کننده و یا یک‌نواخت نبودند و کاملا با رمان همخوانی داشتند؛ توصیفات دیالوگ‌ها زیاد نبود و نویسنده بیشتر توصیفات را در مونولوگ‌های داستان ذکر کرده بودند.


ارکان‌های ایده رمان
۱. بررسی ایده اصلی:
ایده کلی داستان بدین گونه بود که دختری به اسم آنا در سوریه، کنار داعش بود.
آنا با سر رشته‌ای که از پزشکی داشت در داعش اوقات خود را با پزشک نیز می‌گذراند، پدر آنا یکی از فرمانده‌های داعش بود که دیده میشه آنا شباهت فوق‌العاده‌ای به پدرش دارد، همانند او شجاع، نترس و بی‌باک است و حتی از نظر ظاهری نیز هردو چشمانی مشکی رنگی دارند. آنا در دورانی نیز عاشق فردی شده بود (احمد) ولی به دلایلی نیز جدا شده بودند.
ایده به دور از کلیشه بود، و خود ایده به تنهایی در اوج بود.


۲‌. بررسی پیام رمان:
پیام رمان را اینگونه می‌توان دانست که ما زنان در هرجا، میتوانیم مشکلات، هرچند بزرگ را حل کنیم و با آن‌ها کنار بیاییم، و همچنین می‌توان گفت نویسنده به این اشاره داشته است که یک زن می‌تواند جنگجو، شجاع و شکست ناپذیر باشد. پیام‌های دیگری در رمان وجود داشت که شاید در زندگی روزمره آن را کلیشه‌ای بدانیم اما نویسنده با هوش و ذکاوت این پیام‌ها را به زیباترین شکل در رمان به وجود آورده.

۳‌. ایده دهی و باور پذیری:
داستان اصلی و ایده کلی نویسنده به قدری زیبا و پر هیجان است که خواننده را مجذوب خود می‌کند. و از این رو صحنه‌های رمان به قدری واقعی جلوه کرده است که به خواننده درست همان حس را می‌دهد، ولی برای باور پذیری نیز در پارت ۲۵ که آنا و احمد در حال جنگ با گرگ‌ها بودند و گرگی پای آنا را درید و او همچنان در حال جنگ بود کمی باور پذیری را دشوار می‌ساخت. به جز این اشکالی در پاور پذیری وجود نداشت.

ارکان‌های اصلی رمان
۱. توصیفات:
توصیفات احساسات:
توصیفات کلی رمان یکی از نقاط عطف رمان بود، برای توصیف احساسات به پارت ۶ میپردازیم که (لرزش تن زن تپل و قدکوتاه بیشتر از قبل می‌شود. درد بدی در شانه‌اش پیچیده و از نگاه کردن به زخم تنش هراس دارد.) در این جا ما می‌بینیم کا زیبا و بدون نقص احساسات کارکتر را نویسنده توصیف کرده است، همچنین پارت ۱۲. عواطف آنا نیز حس خود کارکتر را به خواننده القا می‌کرد.
توصیفات حالات کارکتر:
توصیفات حالات کارکتر عالی بود، برای مثال پارت ۱۰ که (آنا) در حال کشتن مار است ما می‌بینیم که چطور از حالت دست‌ها کمک می‌گیرد و همچنین پارت ۱۵ که ایرانی‌ها به اردوگاه وارد می‌شوند و آنا با دیدن مسلسل خالی پشت آن می‌نشیند نیز حالات کارکتر عالی است، توصیف حالات و تصویر پردازی از آنجایی که باهم مرتبط بودند حالات باعث زیباتر شدن تصویر پردازی شده بود.

توصیفات زمان:
توصیفات زمانی، زمان رمان برای دوره داعش بوده است پس نتیجه میگیریم نزدیک به ۶ یا ۷ سال قبل. نویسنده در رمان اشاره دقیقی به زمان نکرده بود ولی ما تا اینجا ۳ فلش بک به گذشته داشتیم، اولین آن‌ها زمانی بود که آنا با ساره ملاقات کرد، در اینجا نویسنده چون دقیقا به آن اشاره نکرده بود کمی باعث گیجی خواننده میشد، فلش بک دیگر زمانی بود که ابومالک به گذشته خود فکر می‌کند، در اینجا نیز چون نویسنده اشاره نکرده بود باعث گیج شدن می‌شد.
توصیفات چهره:
توصیفات چهره خوب بود، تا به اینجای داستان ما راجع‌به چهره‌ی شخصیت‌ها می‌دانیم: موهای (آنا) طلایی رنگ ولی چشمانش مشکی رنگ می‌باشد، ابومالک (پدر آنا) نیز چشمانی نافذ و مشکی رنگ دارد. ساره (خواهر آنا) نیز چشمانی عسلی و پر از بغض داشت. و همچنین شخصیت‌های فردی داستان سربازی که در پارت ۴۶ به دست ابومالک کشته شد نیز موهایی فرفری داشت. توصیفات کم ولی در عین حال زیبا نوشته شده بودند.

توصیفات مکان:
توصیفات مکان زیبا بودند ولی نویسنده زیاد راجع‌به توصیفات مکان توضیح نداده بودند. برای مثال پارت ۸ تا ده که (آنا) در آن زیرزمین است فقط از توصیفات نوشته شده می‌فهمیم که آنجا تنگ، تاریک است و هرچه (آنا) جلوتر میرفت آنجا کوچک‌تر می‌شد.

۲. شخصیت پردازی:
شخصیت پردازی صریح (مستقیم) می‌باشد، چرا که ما میبینیم نویسنده شخصیت‌ها را خیلی صریح نوشته است، برای مثال شخصیت صاحبه یک شخصیت خشن و بی‌رحم است که در پارت دوم و یازدهم و دوازهم که در حال کشتن حلیمه و یکی دیگر از دختران است نمایش داده شده.
ساره دختری آرام و حساس و مظلوم است که حتی از دیدن کشتن آدم‌ها رنج می‌برد و خود را تنها می‌دید.
احمد نیز مردی عاشق و آرام بوده است که البته بعد از جدایی با به آدمی خشن و بی‌رحم تبدیل شده بود که قصدش تنها کشتن آنا بود.
ابومالک شباهت زیادی به دخترش آنا داشت و همانند او بی‌رحم بود و از کشتن و به قتل رساندن افراد ابایی نداشت.
و آنا... آنا دختری زورگو و خواستار همه‌ چیز بود، شخصیت آنا کمی مجهول بود در داستان و می‌شود گفت غیر صریح چرا که شخصیت اصلی داستان بود ولی شخصیت پردازی آن به گونه‌ای نبود که بشود حدس زد چطور شخصیتی است، ولی تاکنون ما با اخلاق تشکر نکردن آنا بابت کارهای دیگران برایش، زورگو بودن، خشن بودن، خونسردی، و همچنین ضعیف نبودن رو با رو شدیم.
تمام شخصیت‌های بالا که شخصیت‌های اصلی داستان نیز بودند یک قشر خاص از جامعه را نشان دهنده بودند، با طرز فکر و خلقیات پس در این صورت در دسته شخصیت‌های نوعی قرار می‌گیرند.

۳. فضاسازی (تصویر پردازی):
فضا سازی همان‌طور که ذکر شد کمی کم بود، ولی با توجه به اتفاقاتی که در طول رمان قرار بود بی‌افتد و همچنین وجود داعش و ژانر تراژدی‌ای که در داستان وجود داشت فضاسازی خوب بود.
در پارت ۱۱ با توجه به اقدامی که صاحبه قرار بود برای آن دخترک انجام بدهد، توصیفات کم بود. نویسنده می‌توانست توصیفات آن مکان را بیشتر کند و بیشتر به آن بپردازد، و همچنین پارت ۴۶ نیز، اردوگاه یا حتی ساختمانی که آنا در آنجا بود میتوانست به شکل خیلی بهتری فضا سازی شود.
در طول داستان فقط یک جا به طور کامل و صحیح فضاسازی شده بود و آن هم زمانی بود که آنا در خانه‌ی عمو جاسم نگهداری می‌شد. در آنجا بود که نویسنده از آشپزخانه و ظرف‌های کثیف، یخچال پر، شیشه‌های ریخته شده و غیره... به خوبی اشاره کرده بود.

۴. کشمکش‌ها:
کشمکش‌ها از دو نوع بیرونی و درونی شامل می‌شدند، کشکمش درونی زمانی به وجود آمد که (آنا) صحنه مرگ خواهرش را دید، و یا حتی وقتی دلش برای نان‌هایی که در سبد آن زن بود ضعف رفت؛ زمانی هم بود که وقتی به گذشته خود و زمانی که ساره را به او دادند فکر میکرد دچار اختلال شد(خود زنی).
و همچنین کشمکش ییرونی، کشمکش بیرونی شامل زمانی میشد که صاحبه آن دو زن را به قتل رساند (کشکمش انسان با انسان) جنگ با ایرانی‌ها (کشمکش انسان با انسان) دعوای آنا و احمد و همچنین نزاع بین آنا و آن سیزده مرد.

۵. پیرنگ:
پیرنگ کلی رمان خوب بود و طبق هدف پیش میرفت؛ داستان‌هایی که در رمان به وجود آمد در اوج خودش بود و همین در اوج بودن خوانندگان را خسته نمیکرد. اتفاقاتی ‌که برای هر کارکتر می‌افتاد در ادامه نویسنده به طرز زیبایی آن را حل می‌کر‌د.

ارکان‌‌های پایانی

۱. ایرادات نگارشی (چهار بخش): تکرار: تکراری دیده نمیشد.
غلط املائی: غلطی دیده نمیشد!
نیم فاصله: درحالی❌
در حالی ✅
درخون❌
در خون✅
مطمعن❌
مطمئن✅
همان طور❌
همان‌طور✅
می‌ره❌
میره✅
روبند پوش❌
روبند‌پوش✅
شکسته نویسی: دیده نمیشد.

۲. سخن منتقد:
آتریسای عزیزم رمانت عالی بود و اشکالاتی نداشت، چند کلمه بالا در پارت‌های ۱ الی ۹ نیاز به ویرایش داره. موفق باشی عزیزم♡
دیانا زَم (تیمار)
دیانای قشنگم میشه بگی الان باید کجا رو دقیق ویرایش کنم برا کل رمان؟ چون اولین نقدمه یکم ناآشنام =(
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
58,153
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...
نقد رمان "مفیستوفل"
منتقد "Ms.khavari"
نوع نقد "نقد حرفه‌ای شورا"
تاریخ تحویل "24 دی 1400"

سلام عزیزم خسته نباشی بابت نقد ^^
ارکان‌ میانی
1. زاویهٔ دید:
در این اثر از زاویه‌ی دید سوم شخص نامحدود که بر تمامی حرکات و احساسات کارکترها تسلط دارد استفاده شده و خواننده‌ها علاوه بر فهمیدن احساسات کاراکتر اصلی می‌توانند از حال دیگر کاراکترها نیز باخبر شوند علاوه بر این موارد، انتخاب زاویه‌ی دید سوم شخص نامحدود به داستان عمق و هیجان می‌بخشد زیرا مخاطب آگاهی کاملی از اتفاقات پیش رو ندارد و این داستان رو جذاب تر و غیرقابل پیش‌بینی میکنه
تنش، تعلیق و کشش در این زاویه دید بیشتره چون مشخص نیست شخصیت یا شخصیت های داستان شما در پایان زنده می‌مونن یا نه
دنیایی که خلق می‌کنین بسیار وسیع تر از دنیای خلق شده در سایر زاویه های دیده و به مخاطب اجازه میده تا داستان رو از چند زاویه گوناگون مشاهده و تجربه کنه که این زاویه‌ دید کاملا برای این اثر مناسب بوده اما در بعضی مواقع این چرخش باعث گیج شدن خواننده‌ها می‌شود چون بدون گفتن از حالات یک کارکتر دیگر بیان شده اما خواننده‌ها نمی‌دانند.

2. سیر داستان:
سیر داستان میشد گفت نه زیاد یک اتفاق رو کشش دادن و نه زیاد تند ازش رد شدن.
هر قسمت از پارت‌ها به خوبی از اتفاقات گذشته شده و خواننده‌ها وقت کافی رو برای فهمیدن و درک انها دارند، در میان گذشتن از حوادث گاها پرش زمانی رخ می‌داد و به گذشته‌ی کارکترها پیش می‌رفت.
یعنی شما زمان کافی برای ذهن خواننده ایجاد کردین تا همراه شخصیت‌ها پیش بره.
نویسنده وقت کافی را برای شرح وقایع گذاشته است.


3. بافت متن:
در بافت متن از لحن ترکیبی استفاده شده بود
بدون دانستن بافتِ یک کلام، معنای درست آن کلام را نیز نمی‌توان دانست. یک عبارتِ یکسان در یک بافت می‌تواند معنای کاملا متفاوت یا متضادی با همان عبارت در بافت دیگری داشته باشد.
در اثر بهم ریختگی بافتی دیده نشد.
در ادبی نویسی، شکسته‌نویسی در این بافت هیچ جایگاهی ندارد و هیچ قاعده‌ای برای شکستن واژگان و افعال در این روش نیست محتوای این زبان به صورت رسمی و صحیح ترین سبک ممکن است.
نویسنده مونولوگ‌هارا ادبی و دیالوگ‌ها را محاوره‌ای نوشته بود و به خوبی توانسته بود تا این دو بافت در جای مناسب قرار گیرند.


4. دیالوگ‌هاومونولوگ‌ها:
اندازه‌ی دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها مناسب بود، در این اثر مونولوگ‌ها و دیالوگ‌ها به خوبی در روند داستان نقش داشته‌اند نویسنده‌ واژه‌های اضافه در دیالوگ‌ها حذف کرده و دیالوگی کاملا متناسب با سیر رمان خلق کرده و به خوبی توانسته از طریق دیالوگ‌ها هدف کارکترها را بیان کند مونولوگ‌ها به شکل گیری شخصیت و آگاهی از وقایع زندگی کارکترها گذاشته شده است در نوشتن متون و مونولوگ‌هااز عبارات، مضارع یا مضارع مختلف استفاده می کنیم اما برای دیالوگ‌ها و باورپذیری و طبیعی بودن‌ آنها از لحن محاوره‌ای استفاده می‌شود، هرچه لحن‌ها طبیعی‌تر باشند باورپذیری آن‌ها بیشتر می‌شود.
استفاده از مکالمات واقعی در قیاس با توصیف ساده‌ی حالات مختلف شخصیت‌های داستان، می‌تواند خواننده را در سطحی عمیق‌تری درگیر فضای داستان و اتفاقات آن بکند نویسنده پیش از هر دیالوگ‌ با گفتن حالات و حرکات هر کارکتر توانسته آنها را از هر نظر برای خواننده‌ها روشن کند پس در قسمت دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها مخاطب به باورپذیری اها پی می‌برد.
نویسنده‌ تمام نکات در بخش‌های مونولوگ‌ و دیالوگ‌ها رعایت کرده است.

ارکان‌های ایده رمان
1. بررسی ایده اصلی:
ایده‌ی کلی داستان راجع به دختری بود که به سوریه سفر کرده و در کنار داعشی‌ها به مبارزه و بیشتر اوقات کارهای پزشکی را به انجام می‌رساند.
و ما شاهد جدال‌هایی بین کارکتر و احساسات درونش بود و او سعی درپنهان کردنشان داشت.
شروع رمان کاملا متفاوت و به دور از کلیشه بود.
نویسنده دارای ذهن خلاقی‌ست که توانسته چنین ایده‌ای را پرورش دهد و آن‌را این‌گونه بیان کند.

2. بررسی پیام‌ رمان:
تا اینجا فقط شاهد استقامت‌های کارکتر در مقابل مشکلات دیده می‌شد که می‌توان ان‌را یکی از پیام‌های رمان دانست باید دید که در ادامه ایا نویسنده به غیر از ایستادگی در برابر سختی‌ها دارد یا نه.
این یکی از نکاتی مثبتی است که نویسنده سعی دارد به مخاطب برساند هر چه مشکلات بزرگتر بشوند و با هربار شکست انسان‌هارا قوی‌تر میکند.
هرچند در بقیه اثری بتوان چنین پیام‌هایی را مشاهده کرد و پیامی کلیشه‌ای به نظر برسد اما نویسنده با قلم متفاوتی آنها را در اثر قرار داده و از این نظر توانسته از کلیشه‌ای شدن آن بکاهد.


3. ایده‌دهی و باورپذیری:
شروع های جدید همیشه عامل مهمی برای در جذب مخاطب دارد. نویسنده توانایی این را داشته تا به خوبی باور پذیری را به مخاطب القا کند که حقایق و جریانات رمان واقعی است.
نویسنده با استفاده از ژانرهای انتخابی صحنه‌ها و اتفاقات را بیان کرده است. وی به خوبی توانسته مکان درست وقوع داستان را انتخاب کند و به قابل قبول بودن حوادث و اتفاقات کمک کند قطعا اهمیت زیادی در روند داستان دارد.
شخصیت‌های داستان نیز از هر نظر نگاه کنیم گرچه خشن و بی‌رحم هستند اما نویسنده‌ آنها را به خوبی بیان کرده و شخصیت‌ها برای مخاطبان باورپذیر هستند.

ارکان های اصلی
1. توصیفات:
توصیف چهره:
صورت انسان نکات زیادی را درباره او آشکار می‌کند. در نوشته خلاقه توصیف صورت کاراکتر میتواند اطلاعاتی درباره هویت و احساسات او را برملا کند. نویسنده به خوبی میتواند روی خصوصیات چهره فرد از جمله چشمها یا دهان تمرکز کرده یا صورت را به صورت کلی به تصویر بکشد. خصوصیات فیزیکی صورت کاراکتر جزییات مهمی هستند که باید در داستان خود وارد شده است. این خصوصیات به جان بخشیدن به کاراکتر بخصوص وقتی برای اولین بار آنها را معرفی می‌کنید نقش بسزایی دارند
نویسنده‌ چهره‌های هر کارکتر را در میان اتفاقات و کشمکش‌ها بیان کرده بود و از پشت هم ردیف کردن چهره‌ها خودداری کرده.
نویسنده‌ هر چهره‌ را تا این پارت‌‌ها کامل بیان کرده پس خواننده‌ها تصویر کاملی از چهره‌ی هر کارکتر
دارند.
توصیف حالات:
حالات کارکترها در میان مونولوگ‌ها و دیالوگ‌ها در جای مناسب قرار داشتند و در هر قسمت حرکات انها بیان شده بود و خواننده تصویر کاملی از رفتارهای
شخصیت‌ها دارند.
توصیفات مکان:
واکنش احساسی شخصیت به یک مکان از دیگر جنبه‌های پیوند این دو عنصر است واکنش شخصیت به مکان نیز قابل استفاده هستند.در واقع نوع واکنش و تاثیر مکان بر شخصیت به نوع موضوع داستان و درونمایه نیز مرتبط است.
توصیف در دو حالت کلی یا مستقیم است یا غیرمستقیم در توصیف مستقیم گویا راوی برای خواننده،همه‌ی اتاق را می‌بیند و گزارش می‌دهد و در توصیف غیر مستقیم خواننده با راوی همراه می‌شود و با توجه به عکس العمل‌ها و احساسی که راوی دارد پس مکان و شخصیت برهم تاثیر متقابل دارند که گاهی مکان بر شخصیت تاثیر می‌گذارد و گاهی اوقات شخصیت بر نحوه‌ی ارائه‌ی مکان موثر است.
با در نظر گرفتن این نکات و انچه که نویسنده در اثر بکار گرفته است این است که به خوبی توانسته هر مکان را به صورت غیر مستقیم به خواننده انتقال بدهد و مخاطب تصویر کاملی از مکان‌ها در ذهن خود دارند.

توصیف زمان:
اثر در زمان گذشته روایت می‌شد نویسنده به خوبی توانسته زمان را در تمامی پارت‌ها حفظ کند.
در اثر پرش زمانی در خاطرات کارکترها دیده میشد در رمان اشاره‌ای به فلش بک و توصیف صحنه ای از گذشته در طول داستان شده بود و خواننده‌ها این گذر زمان رو حس کردند. این مسئله توانسته بود به ذره ذره و طی داستان که اتفاق افتاده است کمک کند.
پس نویسنده نکات تحول زمانی که هر فسمت در چه زمانی اتفاق افتاده را رعایت کرده بودند.
توصیف احساسات:
احساسات مفاهیمی انتزاعی هستند که افراد مختلف به روش‌های مختلف آن‌ها را تجربه می‌کنند.
احساسات کارکتر اصلی و دیگر کارکترها به خوبی نوشته شده و مخاطب ارتباط کافی را می‌تواند برقرار کند، در پارت‌ها احساس هر کارکتر متناسب با رویداد هایی بود که رخ داده، با
این کار شما در واقع یک تصویر احساس‌برانگیز ایجاد کرده‌اید که خواننده شما ارتباط خوبی با آن برقرار می‌کند.
نویسنده احساسات را مستقیما بیان نکرده و
بلکه با استفاده از تکنیک‌ها و روش‌های بیان تلمیحی و غیر مستقیم توصیف احساسات توانسته تأثیر بسیار عمیق‌تری روی مخاطب بگذارد.

2. شخصیت‌پردازی:
شخصیت پردازی یک رکن داستان نویسی می‌باشد که برای ارتباط خوانندگان با کارکترها است.
شخصیت آنا شخصیتی همه جانبه است که دختری را نشان می‌دهد که در گذشته طی اتفاقی به دوستانش پناه برده اما انها اورا نادیده گرفته‌اند و به حال خود رها کرده‌اند و آنا از همان روز‌ها تبدیل به دختری قوی و بی‌احساس شده و بعد از انتقام از انها به کشور سوریه رفته و در انجا میان داعش ها مانده است مانند ودرش که فردی بی‌رحم است‌ آنا هرچند دختری خشن و ‌بی‌رحم بوده اما او یک نکته‌ی مثبت دارد، او دختری است که در برابر مشکلات می‌ایستاد و هیچ‌گاه تسلیم نمی‌شد حتی اگر مجبور میشد از نیمه‌ی خشنش استفاده کند او دختری بود که استقامت در برابر مشکلات بزرگ را به نمایش گذاشته است.
شخصیت‌پردازی نویسنده برای خواننده‌ها مستواند جذاب باشد.

2. فضاسازی (تصویر پردازی):
فضاسازی یکی دیگر از رکن‌های داستان نویسی است.
فضاسازی شامل خیلی چیزا میشه، مهم‌ترینش مکانی هست که می خواین توش فضاسازی رو انجام بدهند تأثیر داستان رو چند برابر می کنند و گاهی وقتها در شناختن کاراکتر و یا تم اصلی داستان به ما کمک می‌کند که در تمامی پارت‌ها نویسنده فضا را به خوبی بیان کرده و توانسته وقایعی را که در حال رخ دادن در آنجاست نمایش دهد خوانندگان فضاها را می‌توانند در ذهن خود ایجاد کنند و هر فضایی که کارکتر در آن‌جا حضور داشته کاملا مناسب و باور پذیر بوده است.
زمان صحنه سازی هم یک جز مهم از داستانه. این می تونه بر روی پلات داستان و رفتار شخصیت ها اثر بگذاره.

3. کشمکش‌ها:
در اینجا کشمکش‌ها بین کارکتر اصلی و سرنوشت زندگی بود بیشتر کارکتر اصلی آنا در حال مبارزه با سرنوشت بود و از زمانی اوج گرفتند که کارکتر با درون خود درحال جدال بود و برای آرامش گرفتن قتل‌هایی بی‌رحمانه انجام میداد.
در یکی دگر از پارت‌ها شاهد این بودیم که او خواهر خود را از دست می‌دهد و در انجا داستان شروع به اوج گرفتن میکند.
در قسمتی نیز کشمکشی بین او و احمد را شاهد بودیم.
که وقتی درحال جدال هستند گله‌ای گرگ به انها حمله میکند و داستان را دوباره هیجان‌انگیز میکند.
نویسنده هر جا که داستان که نیاز بود و در زمان مناسب کشمکش‌هایی برای اوج و هیجان قرار داده و به خوبی انها مدیریت کرده است.

4. پیرنگ:
در داستان شاهد اوج‌ها و اتفاقاتی که در هر قسمت از پارت‌ها اوج داستانی وجود داشت بودیم تا این اوج و فرود‌ها خوانندگان را جذب و از زدگی آنها جلوگیری می‌کند. هر رویدادی که در اثر اتفاق می‌افتد جزوی از هدف هر کارکتر را مشخص و ابهام کافی را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کرد هر قسمت در جای مناسب قرار داشتند هر پارت‌ مانند پازلی بود که با کنار هم چیدن آنها میتوانیم تصویر کاملی از وقایع تا حادثه‌های غیر منتظره تماشا کرد هر چه جلوتر پیش برویم داستان به اوج خود نزدیک می‌شود.
و تا این آنا در سوریه در حال جنگیدن است و با شغل دکتری به داعش خدمت می‌کند و طی حادثه‌ای و حمله‌ی سرباز‌ها به مکانی که داعشی‌ها هستند و مردن ساره به جای آنا که درحال مبارزه بوده است، این قسمت که آنا یکی از حامی‌های خود را(خواهرش) ساره را از دست می‌دهد جزوه تنش‌های مهم اثر به حساب می‌آید. دزدیده شدن آنا توسط احمد و درگیر شدن انها میان گرگ‌ها و نجات ان دو توسط پدر آنا متوجه شدیم.

ارکان‌های پایانی

ایرادات نگارشی:
شکسته نویسی در اصر دیده نشد و لحن ادبی را رعایت کرده بودند.
غلط املایی:
(پارت۲۴)
صپای کشیده‌شدن ❌
صدای کشیده شدن✅
(پارت۴۴)
سی*نه‌لش❌
سی*نه‌اش✅
(پارت۴۸)
سخره❌
مسخره✅
عزیزم سخره کلمه مورد نظر من بوده و غلط املایی نیست. اگه سرچ کنین می‌بینین که چنین کلمه‌ای داریم.
نیم‌فاصله‌ها رعایت شده بود.
علائم نگارشی در جای مناسب قرار داشتند و از کند شدن سرعت رمان جلوگیری شده و نویسنده به درستی از آنها استفاده کرده.
اندازه‌ی پارت‌ها مناسب بود.
هر پاراگراف اندازه‌ی مناسبی داشت و مخاطب از خواندن زده نمی‌شد.

سخن منتقد:
سلام و خسته نباشید به نویسنده، در طول رمان که مطالعه می‌کردم کمتر مشکلی دیده می‌شد که این قلم قوی شمارو نشون میده، اما باید بگم تنها مشکل این بود که بدون هیچ اشاره‌ای وارد حالات و تعریف کردن یک کارکتر دیگه می‌شدین، مطمئنا این پرش‌ها باعث گیج شدن میشه و شاید وقتی دو یا سه پاراگراف بعدی رو بخونه متوجه بشه که این مونولوگ‌ها برای یک کارکتر دیگه هستن.
عزیزم من متوجه منظورت توی این قسمت نشدم میشه بیشتر توضیح بدین؟
پس حتما این مشکل رو حل کنید تا بتونین رمانی بی‌نقص داشته باشین.
***
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سلام عزیزم خسته نباشی بابت نقد ^^
سلام ممنون شماهم خسته نباشید
عزیزم سخره کلمه مورد نظر من بوده و غلط املایی نیست. اگه سرچ کنین می‌بینین که چنین کلمه‌ای داریم.
خب پس من اشتباه متوجه شدم.
مشکلی نیست.
عزیزم من متوجه منظورت توی این قسمت نشدم میشه بیشتر توضیح بدین؟
بله، منظورم از پارت ۳۶ به بعد هست وقتی که آنا و احمد مجبور به مبارزه با گرگ‌ها شدند و طی این اتفاق آنا زخمی میشه و پدرش از آنا مراقبت میکنه.
خب این قسمت بهتره یه اشاره‌ی کوچیکی به این کنید که الان یک کارکتر دیگه درحال شرح وقایع هست هم باعث میشه رمان مشکلی نداشته باشه و خواننده‌ها هم از سردرگمی در بیان.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
کاربر انجمن
Jun
3,719
2,014
193
سلام عزیزم خسته نباشی بابت نقد ^^
سلام عزیزدل خواهش میکنم، شما خسته نباشی نویسنده خوش قلم??
الان باید این کند و تند بودن رو ویرایش کنم چه کنم؟ یکم سردرگمم?
خب ببین توی این پارت‌هایی که گفتم
یکی پارت ۲۵ هستش که احمد و آنا در حال جنگ هستن، توصیفات خیلی زیاد شده، میتونی با یک ویرایش خیلی خیلی جزئی سیرش رو متعادل کنی. مثلا زیاد راجع‌به گرگ‌ها و شکلشون صحبت نکنی.
و یکی هم که مربوط میشد به زندگی ابومالک که کند پیش میرفت، و یه جورایی زیادی وارد جزئیات شده بود.
و پارت ۱۵ که ساره فوت کرد ولی تند پیش رفت، در عرض چند ثانیه مثلا.
میتونی اینجا رو به جای پارت ۴۵ تا ۴۸ با جزئیات بنویسی؛ خیلی قشنگ‌تر میشه.♡

دیانای قشنگم میشه بگی الان باید کجا رو دقیق ویرایش کنم برا کل رمان؟ چون اولین نقدمه یکم ناآشنام =(
خب توی نقد من برای ویرایش یکی همین چیزایی بود که بالا گفتم?
یکی برای باور پذیری بود: ببین اون پا*رتی که احمد و آنا در حال جنگ بودن و گرگ پای آنا رو گاز گرفت ولی آنا هنوز ایستاده بود یکم کاهش باور پذیری داشت، میتونی بنویسی آنا به زمین افتاد ولی مثلا بخاطر شجاعت یا (اینجا رو با توجه به ایده خودت بنویسی) دوباره بلند شد.
و یکی توصیفات زمان بود، ببین تو سه تا فلش بک داشتی، خیلی خوب میشه اگر برای هر فلش بک یه توضیح ریز بدی که خواننده متوجه بشه الان داستان داره در مورد یه کارکتر دیگه توصیف میشه.
یکی هم فضاسازی بود که عالی بود ولی یکم کم بود و خواننده بیشتر با توصیفات حالات و احساسات کارکتر رو به رو بودن تا مکانی که کارکتر توی اون قرار داره.
دیگه... یکی هم اشکالات نگارش بالا?


موفق باشی عزیزدلم? رمانت همیشه گفتم عالیه و به شخصه یکی از طرفدار‌هاشم میدونی که {♡}
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا