آخرین فعالیت سمانه
-
-2-43-""-2-43-""-2-43-""-2-43-""-2-43-""-2-43-""-2-43-""-2-43-""-2-43-""-2-43-""-2-43-""-2-43-"" -
دلنوشته های علی صالحی انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان می‌خواهند ما را در تنهایی از این همه حُکمِ هول‌آور بترسانند، بی‌خبر آن که...
-
سمانه به موضوع دلنوشته [ سید علی صالحی ] پاسخ داده‌است.اگرچه گفته‌اند دهان تو را دوباره خواهیم بست اما نگرانِ سکوتِ من نباش، چشم‌های دلواپسِ من باز با تو سخن خواهند گفت. اگرچه خواسته‌اند...
-
سمانه به موضوع دلنوشته [ معصومه صابر ] پاسخ داده‌است.سرِ صبحی دریا را تویِ یک فنجان گل سرخی ریختم و سر کشیدم سرِ صبحی آفتاب را با آواز گنجشک های عاشق وسط آسمانِ چشم هایم رقصاندم سر...
-
من می‌روم و کلید این خانه دلگیر را زیر هیچ گلدانی نخواهم گذاشت دلتنگ که شدی، آمدی نبودم؛ نگرد! باران، هرگز شبیه آنچه بود به آسمان بر...
-
کاش میشد حالِ خوب را لبخندِ زیبا را بعضی دوست داشتن‌ها را ، خشک کرد ! لایِ کتاب گذاشت ، و نگه‌شان داشت ... ? معصومه صابر
-
جهان اگر برپاست ، هنوز کسی، کسی را دوست دارد اگر چه دیر اگر چه دور ... #معصومه_صابر
-
دل می دهم به صبح چشمانت و آسمان حرف تازه ای دارد انگار .. تو .. تمام قلب منی و من گوشه ی قلب خدا ... ? معصومه صابر
-
همیشه ، یک تکه رویای شخصی توی جیب ِ پیراهنت باشد. چیزی شبیه عشق چیزی شبیه امید چیزی شبیه ایمان. گاهی تنها چیزی که آدم را سر پا نگه...
-
قلبم را دانه دانه کرده‌ام ریخته‌ام پشت پنجره‌ی اتاقت! فردا، همه‌ی گنجشک‌های آن حوالی عاشقت می‌شوند :)
-
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان و گوشه ی قلبم اتاق کوچکی ست که هیچکس را راهی به آنجا نیست گوشه ای دنج و مخفی، برای نگاه داشتن احساسی که...
-
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان شاید نباشم. تو اما هر روز صبح پنجره ی قلبت را باز کن و دوستت دارم ها را و صبحت بخیرها را و مراقب خودت...
-
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان دست هایت را به من بده میخواهم از تمامِ غم ها برگردم ...
-
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان در بین غریب و دوست آدم دارند هر گوشه ی این شهر جهنم دارند دلگیرم از این جماعتِ تنها و از آینه هایی که...
-
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان من را مرور کن به زمانی که نیستم آری ، منم همانکه چو جان با تو زیستم خم شد سرم به سمتِ تو و شانه ات زِ...
