با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید.
-
-
نویسنده عزیز، از اینکه انجمن کافه نویسندگان را برای ارتقای قلم خود و انتشار آثار ارزشمندتان انتخاب کردید، نهایت تشکر را داریم. لطفا پس... -
سارابهار به malihe نوشته در موضوع نظارت همراه رمان دریچه وهم ماهوا | ناظر: malihe با
Love واکنش نشان داد.
✒️سلام عزیزم لطفاً از این به بعد، پس از گذاشتن هر پارت من رو تگ کنین تا پارت‌ها رو بررسی کنم. ✒️عزیزم در این قسمت از نقطه و ویرگول‌های... -
نویسنده عزیز، از اینکه انجمن کافه نویسندگان را برای ارتقای قلم خود و انتشار آثار ارزشمندتان انتخاب کردید، نهایت تشکر را داریم. لطفا پس...
-
✒️سلام عزیزم لطفاً از این به بعد، پس از گذاشتن هر پارت من رو تگ کنین تا پارت‌ها رو بررسی کنم. ✒️عالی بود بدون هیچ غلطی!✨🥰
-
سارابهار به موضوع در حال تایپ رمان غریزه سیاه | سارابهار پاسخ داده‌است.دو صندلی از کنار آن میز که به علاوه آن دو صندلی و میز و کاناپه، هیچ وسیله‌ی نشستن و استراحت دیگری در آن خانه دیده نمی‌شد، برداشتم و...
-
سارابهار به موضوع در حال تایپ رمان غریزه سیاه | سارابهار پاسخ داده‌است.*** پاتر ماشین را مقابل آپارتمان کوچک شخص مورد نظر پارک کرد. نگاهی به پنجره اتاقش انداختم که نورش در تاریکیِ دیگر خانه‌های اطراف، چشم را...
-
سارابهار به موضوع در حال تایپ رمان غریزه سیاه | سارابهار پاسخ داده‌است.نمی‌دانستم پاتر چطور تشخیص داد که آن مرد ناشناس، جزئی از آن ارازل نیست که به او کاری نداشت و به تیم دستور داد تک‌تک آن 8 نفر را دستگیر...
-
سارابهار به موضوع در حال تایپ رمان غریزه سیاه | سارابهار پاسخ داده‌است.یکی از آن‌ها جلو آمد و فکم را در مشتش گرفت و غرید: - ان‌قدر مقاومت نکن کارآگاه، تو گیر افتادی! ناخودآگاه به حرفش نیش‌خند می‌زنم. بی هیچ...
-
سارابهار به موضوع در حال تایپ رمان غریزه سیاه | سارابهار پاسخ داده‌است.قدم‌هایم را آهسته‌تر برداشتم. چرخیدم. هشت نفر. لباس‌های نسبتاً تیره، صورت‌های ناشناس؛ اما نگاه‌هایی که چیزی برای از دست دادن نداشتند...
-
سارابهار به موضوع در حال تایپ رمان غریزه سیاه | سارابهار پاسخ داده‌است.*** نفسم را کلافه بیرون دادم و زیرلب به ترافیک شهر ریون‌لند لعنتی فرستادم. موبایلم را از روی داشبرد چنگ زدم و نگاهی به تاریخ انداختم. با...
-
سارابهار به موضوع در حال تایپ رمان دریچه وهمِ ماهوا | سارابهار پاسخ داده‌است.وزش شدید باد امانم را بریده است. موهای بلند و مشکی‌ام هم‌چون هزاران شلاق به روی صورت و چشمانم کوبیده می‌شوند. همه جا تاریک است، آن‌قدر...
-
سارابهار به موضوع در حال تایپ رمان غریزه سیاه | سارابهار پاسخ داده‌است.لوکیشن: «قاره‌ی ایکس_ریون‌لند» کفش‌های چرمی‌ام را روی آسفالت خیس می‌کشیدم. هوا به شدت سرد بود و بخار نفس‌هایم در شب تاریک و بی‌صدا به...
-
سارابهار به موضوع در حال تایپ رمان غریزه سیاه | سارابهار پاسخ داده‌است.مقدمه: در دل شب، جایی میان سایه‌ها و خیابان‌های خالی، کارآگاهی ایستاده است که هدفش روشن است: شکستن دیوارهای یک سازمان مافیایی که در...
-
نویسنده‌ی عزیز؛ ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای انتشار رمان خود، خواهشمندیم قبل از تایپ رمان، قوانین تایپ...
-
رمان: غریزه سیاه ژانر: جنایی نویسنده: سارابهار خلاصه: همه‌چیز در حال تغییر است. آنچه که به نظر می‌آید حقیقت باشد، می‌تواند در یک چشم...
-
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
