اطلاعیه درخواست تگ فرعی | آثار تالار رمان

[ماهک (ماهی )]

در حال تایپ موضوع 'داستان کوتاه بدل ضحاک ماهک مهاجری'

10/20/25

به نام خداوندِ قلم

نام اثر: بدل ضحاک
ژانر: عاشقانه، معمایی، جنایی
نویسنده: ماهک مهاجری

خلاصه: باستان شناسی حرفه‌ای درپی اکتشافات خودِ کشته می‌شود. اما چه کسی اورا به قتل رسانده، کارگاه آرش که معروف ترین کارگاه شهر است، این پرونده را قبول می‌کند. اما این تازه آغازی از اتفاقات عجیب و مرموزی‌ست که در آینده رقم می‌خورد.
سارا دختر باستان شناس است و نقاشی حرفه‌ای در شهر کاسپین، کارگاه آرش هر چند وقت یکبار به سارا سر می‌زند تا هم جویای حال او شود، هم سوالات خود را از او بپرسد، این بار ولی گارکاه آرش به منزل سارا رفته و هر چقدر در می‌زند هیچ‌کس در را باز نمی‌کند...

• ماهک (ماهی )

• 

سلام وقت بخیر
درخواست تگ داستان کوتاه بدل ضحاک

 

[زهرا سلطانزاده]

درود و مهر.
درخواست تگ فرعی

در حال تایپ موضوع 'رمان مه، خانه‌ی خاطره‌ها | زهرا سلطان‌زاده'

6/2/25

عنوان‌: مه، خانه‌ی خاطره‌ها
ژانر‌: عاشقانه، تراژدی، فلسفی
نویسنده: زهرا سلطانزاده
ناظر: @مینِرا
خلاصه:
در جهانی که میان سکوت و فریاد معلق مانده، صدای انسان گم می‌شود. گاهی نه از نبود گوش، بلکه از سنگینیِ چیزی درون خودِ صدا.
این رمان، قصه‌ی انسان‌هایی‌ست که از میان آوار خاطره‌ها راهی به رهایی می‌جویند، بی‌آنکه مطمئن باشند رهایی واقعاً وجود دارد.
در دل هر مه، چهره‌ای محو می‌شود و در دل هر سکوت، جمله‌ای ناگفته می‌ماند.
این روایت فقط بنایی ویران نیست؛ ذهن هر انسانی‌ست که هنوز در گذشته‌اش زندگی می‌کند.
این داستان...

• زهرا سلطانزاده

• 
• 
• 

 

[RED QᴜᴇᴇɴRED Qᴜᴇᴇɴ عضو تأیید شده است.]

سلام، درخواست تگ فرعی برای رمان جدال حلقه ها: داستان شای:

عالی موضوع 'رمان داستان شای (جلد اول مجموعه جدال حلقه‌ها) | Zeynabgol'

10/6/25

«سوگند به قلم و آنچه می‌نویسد»

عنوان: داستان شای (جلد اول سه گانه جدال حلقه‌ها)

ژانر: فانتزی معمایی عاشقانه

نویسنده: Zeynabgol

ناظر: @K.M.A
خلاصه‌: در جهانی که که ساکنین شهرهای والا سال‌هاست بومیان را به بردگی گرفته‌اند، مبارزه‌ای بیست و چند ساله همچنان پابرجاست. ملیشای، دختر هفده ساله‌ای که از بردگی گریخته، به یک تیم مبارزه می‌پیوندد. اعضای تیم هشت به مرور می‌فهمند که عضو نوجوانشان چیزی بیشتر از یک مبارز تازه‌کار و دست و پا چلفتی‌ست. همزمان در تمام قاره، از شهرهای والا تا دهکده‌های مقدس دورافتاده، مبارزه، جادو، عشق و سیاست در هم می‌تنند و «تار و پود» افسانه‌ای زمان...

• Zeynabgol
• انجمن کافه نویسندگان تالار تایپ رمان جدال حلقه ها داستان شای رمان شای رمان عاشقانه رمان فانتزی رمان فانتزی جدال حلقه‌ها رمان فانتزی شای رمان معمایی عاشقانه فانتزی معمایی
• پاسخ‌ها: 39
• تالار: رمان‌های درحال تایپ

• 
• 

سلام و درود
درخواست تگ‌برای رمانم «امضای ابدی » دارم
موضوع 'رمان امضای ابدی| م.صالحی' https://forum.cafewriters.xyz/threads/41730/

وقت بخیر
با درخواست‌های شما موافقت شد
نتیجه بزودی اعلام می‌شود​

 

[RED QᴜᴇᴇɴRED Qᴜᴇᴇɴ عضو تأیید شده است.]

در حال تایپ موضوع 'داستان کوتاه بدل ضحاک ماهک مهاجری'

10/20/25

به نام خداوندِ قلم

نام اثر: بدل ضحاک
ژانر: عاشقانه، معمایی، جنایی
نویسنده: ماهک مهاجری

خلاصه: باستان شناسی حرفه‌ای درپی اکتشافات خودِ کشته می‌شود. اما چه کسی اورا به قتل رسانده، کارگاه آرش که معروف ترین کارگاه شهر است، این پرونده را قبول می‌کند. اما این تازه آغازی از اتفاقات عجیب و مرموزی‌ست که در آینده رقم می‌خورد.
سارا دختر باستان شناس است و نقاشی حرفه‌ای در شهر کاسپین، کارگاه آرش هر چند وقت یکبار به سارا سر می‌زند تا هم جویای حال او شود، هم سوالات خود را از او بپرسد، این بار ولی گارکاه آرش به منزل سارا رفته و هر چقدر در می‌زند هیچ‌کس در را باز نمی‌کند...

• ماهک (ماهی )

• 

سلام وقت بخیر
درخواست تگ داستان کوتاه بدل ضحاک

درود و مهر.
درخواست تگ فرعی

در حال تایپ موضوع 'رمان مه، خانه‌ی خاطره‌ها | زهرا سلطان‌زاده'

6/2/25

عنوان‌: مه، خانه‌ی خاطره‌ها
ژانر‌: عاشقانه، تراژدی، فلسفی
نویسنده: زهرا سلطانزاده
ناظر: @مینِرا
خلاصه:
در جهانی که میان سکوت و فریاد معلق مانده، صدای انسان گم می‌شود. گاهی نه از نبود گوش، بلکه از سنگینیِ چیزی درون خودِ صدا.
این رمان، قصه‌ی انسان‌هایی‌ست که از میان آوار خاطره‌ها راهی به رهایی می‌جویند، بی‌آنکه مطمئن باشند رهایی واقعاً وجود دارد.
در دل هر مه، چهره‌ای محو می‌شود و در دل هر سکوت، جمله‌ای ناگفته می‌ماند.
این روایت فقط بنایی ویران نیست؛ ذهن هر انسانی‌ست که هنوز در گذشته‌اش زندگی می‌کند.
این داستان...

• زهرا سلطانزاده

• 
• 
• 

وقت بخیر
با درخواست شما موافقت شد
نتیجه بزودی اعلام می‌شود​

 

[حدیثه خانم]

سلام درخواست تگ فرعی

در حال تایپ موضوع 'رمان کوتاه خیابان چهاردهم | حدیثه ادهم'

8/12/25

عنوان : خیابان چهاردهم
نویسنده : حدیثه ادهم
ژانر: مافیایی-جنایی-عاشقانه
ناظر: @مینِرا
خلاصه: شاید اگر زمانی که کودکی بیش نبود خیلی از صحنه‌ها را نظاره‌گر نمی‌شد؛ این‌چنین سرنوشت شومی نیز دامن‌گیرش نمی‌شد.
اما چیزی که باعث نجاتش شد؛ همان خاطرات کودکی بود.

• حدیثه خانم
• پاسخ‌ها: 20
• تالار: رمان‌های کوتاه درحال تایپ

• 

 

[GRIMQUILL]

درود
درخواست تگ فرعی

در حال تایپ موضوع 'رمان نبض نامیرا | دلارام منش'

6/29/25

«بسمه رب قلم»
نام اثر: نبض نامیرا
نویسنده: دلارام منش
ژانر: عاشقانه، پلیسی
ناظر: @حسین یحیائی
خلاصه:
در کوچه‌های ساکت یک خانه‌ی بی‌پناه،
"یهدا" با خاطره‌هایی زندگی می‌کند که بیشتر از هر فریادی، او را زخمی کرده‌اند.
سکوتش، فریاد نگفته‌ی سال‌هاست...
و نگاهش، آینه‌ی دلی که خیلی وقت است گریه نمی‌کند.
اسیر در خانه‌ای با دیوارهای آلوده به اجبار،
او روزی را نمی‌شناسد که بی‌درد گذشته باشد—
تا صدایی از گذشته‌اش، آرام و بی‌ادعا، دوباره در دلش طنین بیندازد.
اما نجات، همیشه آغاز روشنی نیست.
رازی در دل شب پنهان شده،
و حقیقتی که با روشن شدنش،
همه‌چیز ممکن است فروبپاشد… یا دوباره شکوفه بزند.
و...

• GRIMQUILL
• پاسخ‌ها: 29
• تالار: رمان‌های درحال تایپ

• 
• 

 

[GemmaGemma عضو تأیید شده است.]

سلام درخواست تگ فرعی

در حال تایپ موضوع 'رمان کوتاه خیابان چهاردهم | حدیثه ادهم'

8/12/25

عنوان : خیابان چهاردهم
نویسنده : حدیثه ادهم
ژانر: مافیایی-جنایی-عاشقانه
ناظر: @مینِرا
خلاصه: شاید اگر زمانی که کودکی بیش نبود خیلی از صحنه‌ها را نظاره‌گر نمی‌شد؛ این‌چنین سرنوشت شومی نیز دامن‌گیرش نمی‌شد.
اما چیزی که باعث نجاتش شد؛ همان خاطرات کودکی بود.

• حدیثه خانم
• پاسخ‌ها: 20
• تالار: رمان‌های کوتاه درحال تایپ

• 

درود
درخواست تگ فرعی

در حال تایپ موضوع 'رمان نبض نامیرا | دلارام منش'

6/29/25

«بسمه رب قلم»
نام اثر: نبض نامیرا
نویسنده: دلارام منش
ژانر: عاشقانه، پلیسی
ناظر: @حسین یحیائی
خلاصه:
در کوچه‌های ساکت یک خانه‌ی بی‌پناه،
"یهدا" با خاطره‌هایی زندگی می‌کند که بیشتر از هر فریادی، او را زخمی کرده‌اند.
سکوتش، فریاد نگفته‌ی سال‌هاست...
و نگاهش، آینه‌ی دلی که خیلی وقت است گریه نمی‌کند.
اسیر در خانه‌ای با دیوارهای آلوده به اجبار،
او روزی را نمی‌شناسد که بی‌درد گذشته باشد—
تا صدایی از گذشته‌اش، آرام و بی‌ادعا، دوباره در دلش طنین بیندازد.
اما نجات، همیشه آغاز روشنی نیست.
رازی در دل شب پنهان شده،
و حقیقتی که با روشن شدنش،
همه‌چیز ممکن است فروبپاشد… یا دوباره شکوفه بزند.
و...

• GRIMQUILL
• پاسخ‌ها: 29
• تالار: رمان‌های درحال تایپ

• 
• 

وقت بخیر
با درخواست شما موافقت شد
نتیجه بزودی اعلام می‌شود​