اطلاعات اثر
- دسته بندی: ادبیات | دلنوشته
- عنوان: من غمگین وجودم
- نویسنده: معصومه نجاتی
- ژانر: عاشقانه
مقدمه دلنوشته من غمگین وجودم از معصومه نجاتی :
صدای سکوت شب در میان خیابان های خالی از احساس، اکو شده و گوشهایم از حجم فریاد سکوت کر میشود! من در میان هجوم بیرحمانه خاطرات، گوشهی تاریک درونم، اشک بی کسی جاری خواهم کرد و چشمان خیس از بارش نگاه تو را برهم مینهم
قسمتی از دلنوشته من غمگین وجودم اثر معصومه نجاتی :
فریاد که میزنی انعکاس صدایت در دل کوه، بازتاب تکرار افکار منزجرکننده احساست را با سیلی در صورتت میکوبد؛ آنگاه که شنونده ای نمییابی که پای حرفهای دلت بنشیند و شانهای که تکیهگاه هق هقات باشد. بغضهایت راه گلویت را سد کرده است و دیگر اشکی سرازیر نمیشود از چشمان یخ زدهات. قلبت از تپشی از سر ذوق به سوت ممتد دستگاه احیا تبدیل خواهد شد و سردی تمام وجودت را در بر میگیرد.
دیگر نه نگاهی دلت را میلرزاند و نه برگشتی تو رو سر ذوق!
آن لحظه سکوت را با سکوت روشن خواهی کرد و دود غلیظش دردچشمان کسانی میرود که در برابر احساس تو بی تفاوت گذشتند! مجسمه ای سرد و مغرور که دگر نای جنگیدن نخواهد داشت و بنشسته بر کنج تنهایی خویش، حصاری محکم و ضد نفوذ دور تا دور احساس کودکانهاش خواهد کشید. حسرت، امید، شور، عشق، برباد می رود و تاب رخت بر میبندد از توان دگران… اه… امان از این دگران. …
دیگر نه نگاهی دلت را میلرزاند و نه برگشتی تو رو سر ذوق!
آن لحظه سکوت را با سکوت روشن خواهی کرد و دود غلیظش دردچشمان کسانی میرود که در برابر احساس تو بی تفاوت گذشتند! مجسمه ای سرد و مغرور که دگر نای جنگیدن نخواهد داشت و بنشسته بر کنج تنهایی خویش، حصاری محکم و ضد نفوذ دور تا دور احساس کودکانهاش خواهد کشید. حسرت، امید، شور، عشق، برباد می رود و تاب رخت بر میبندد از توان دگران… اه… امان از این دگران. …