تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

رمان زندگی دو وجهی (جلد اول)

دانلود رمان زندگی دو وجهی (جلد اول) 2022-01-25

دانلود رمان زندگی دو وجهی (جلد اول) از سوما غفاری با ژانر جنایی و فانتزی

خلاصه رمان زندگی دو وجهی (جلد اول) از سوما غفاری

هینا دختریست که گمان میرفت زندگی ساده اش، در پس آن چهار دیواری همیشه ساده بماند، اما یک روز صفحه ی دفتر عوض میشود و صفحه ی جدیدی که به رویش باز میشود، او را در گردابی فرو میبرد؛ گردابی از نوع نفرت و جنون! گردابی از نوع غم و اندوه! او را به جنگ با خود واگذار میکند، اما افسوس که او این جنگ را بلد نیست! حال او مانده و راهی که نمیداند پایانش کجاست و یک سنگ در دست او؛ سنگی که شاید سرآغاز همه چیز باشد، اما پایان هیچ چیز نیست!

بخشی از رمان زندگی دو وجهی (جلد اول) از سوما غفاری

یک خط، یک خط دیگر، یک خط صاف و یک منحنی، خط های زیگ زاگ. خط! خط! فقط خط! نوک مدادی که میشکند و خاکستری که بر جای میگذارد، صفحه ی سفیدی که سیاه میشود، پاک کنی که دیگر کفاف نمیدهد، گرمای آتشینی که پوستم را میسوزاند، قطره های عرقی که از پیشانی ام سرازیر میشوند و در نهایت اخمی که ابروانم را زینت میدهد! با شکستن نوک مداد دیگر ادامه ندادم. نفسی عمیق کشیده و از روی صندلی بلند شدم. دامن صورتی رنگم چینی خورد. در برابر گرما تاب نیاورده و دو عدد از دکمه های پیراهن سفیدم را باز کردم. موهای بلند خرمایی رنگم را نیز با کش دور مچ دستم، دم اسبی بستم. به اطرافم نگاهی انداختم. اولین چشم اندازم درختان سر به فلک کشیدهی سر سبز شدند. با اینکه این درختان در زیر سایه ی خود در حال خفه کردنم هستند، ولی باز خورشیدی که در کنج آسمان خودنمایی میکند، قدرتش بیشتر از قدرت این سایه هاست. گویا درون شعله های آتش هستیم. این همه گرما دیگر محال است! پاهای برهنه ام را بر روی زمین سرد گذاشتم و از محیط سر سبز کنار ساختمان، وارد حیاط پشت ساختمان شدم. چشمم به بچه هایی افتاد که درون حیاط بازی میکنند. اغلب، بچه های کوچک هستند و بعضی ها شاید هم سن و سال من باشند؛ یعنی شانزده ساله. محوطه ی حیاط سنگی بود و در اطراف حیاط، قسمته ایی چمن به عنوان جایگاه درختان قرار دارند. نگاهم به سمت سوباکی چان) در ژاپن برای احترام گذاشتن به افراد کوچکتر از خود از پسوند چان استفاده میشود( سُر خورد، که داشت به سمتم میآمد. چنان میدوید که موهای سرمه ای رنگ بلندش، در پشتش تاب میخوردند. سوباکی چان چشمان آبی رنگش را در چشمان قهوه‌ایم دوخت و گفت:

– هینا سان) در ژاپن برای احترام گذاشتن به افراد بزرگتر از خود…

اطلاعات اثر
ارسال کننده
_sevma_
دانلود ها
59
بازدیدها
134
اولین انتشار
آخرین بروزرسانی
امتیاز
5.00 star(s) 1 امتیاز

آثار بیشتر از _sevma_

آخرین نقد و بررسی ها

عالی
بالا