تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

رمان سیگار شکلاتی اثر هما پور اصفهانی

دانلود رمان سیگار شکلاتی اثر هما پور اصفهانی 2022-06-11

دانلود رمان سیگار شکلاتی اثر هما پور اصفهانی.در این بخش از سایت کافه نویسندگان،رمان سیگار شکلاتی را برای شما عزیزان آماده کرده‌ایم.برای دانلود رمان سیگار شکلاتی اثر هما پور اصفهانی با ما همراه باشید.

معرفی رمان سیگار شکلاتی​

سیگار شکلاتی رمانی‌ست که پر از ماجراهای جذاب است. سرشار از اتفاقاتی که درطول زمان رخ می‌دهد و خوانندگان را با خود همراه می‌کند. برای طرفداران و دوست‌داران ادبیات داستانی و همه آن‌هایی که به دنبال یک ماجراجویی جذاب و سرگرم‌کننده هستند، این کتاب عالی است. داستان جذابیت‌های خاص خودش را دارد و با اینحال بسیار خوشخوان است. پیچیدگی‌های داستانی مانع ساده نوشتن ماجرا نشده است و این یکی از مزیت‌های این کتاب است

خلاصه رمان سیگار شکلاتی​

رمان سیگار شکلاتی روایتگره داستان یه مرده ، یه مرد خسته و تنها ، بریده از همه و چنگ انداخته به دنیا برای نجات خودش از هر سقوطی ، نه تنها خودش ، که هر کس دیگه ای که شاید مبتلا بشن به دردی که اون کشیده و چشیده ، با سلول به سلول تنش ، با ذره ذره و قطره قطره خونش می خواد ریسمانی باشه برای بالا کشیدن هر کسی که تو قعر چاه تنهایی و ضلالت فرو میره ، حتی اگه باعث بشه خودش سقوط کنه

رمان سیگار شکلاتی رمانی خواندنی از هما پور اصفهانی است. او در این داستان به ماجرای عشقی که میان سه شخصیت پدید می‌آید پرداخته است و با اضافه کردن ماجراهایی جدید و هیجانی، از جمله درگیری با یک باند تولید مواد مخ*در، داستانی جذاب خلق کرده است.

بخشی از رمان سیگار شکلاتی​

اوففف دستت درد نکنه داداش شهراد … حال دادی خفن… شهراد پوزخند زد، از ل*ب تخت بلند شد. دستمالی که مخصوص پاک کردن دستاش بود رو از توی کیفش بیرون کشید و انگشتای بلند اما پینه بسته اش رو یکی یکی روی دستمال کشید، بعد کف دستش و بعد هم کل دستش رو با وسواس پاک کرد … بعد از کارش فقط دوست داشت دوش بگیره … باید تا رسیدن به خونه صبر می کرد. کمربند شلوارش رو که روی صندلی کنار تخت امید بود، برداشت و توی بندینه های شلوارش یکی یکی با صبر فرو کرد …

از گوشه چشم نگاش افتاد به امید …ریلکس ترین مشتریش… افتاده بود روی تخت و قرمزی بدنش نشون می داد که هنوز درد ضربه ها توی بدنش هست … اما این کارش بود …براش اهمیتی نداشت که مشتری ها درد می کشن یا نه، خودشون می خواستن، پس مسلما دوست داشتن… به شهراد چه! … کمربندش رو کشید و شکمش رو داد تو و سگک کمربند رو بست … صدای امید بلند شد، نصف صورتش روی بالش بود و حرفاش نصفه نیمه توی دل بالش فرو می رفت

وای خدا مردم از خوشی … شهراد من تو رو نداشتم چی می شد واقعا؟ !
باز پوزخند زد … رفت سمت کنسول بزرگ کنار اتاق کارش رو بلد بود … اینقدر اومده بود و رفته بود که خبره شده بود … کیف پول رو برداشت … طبق معمول پول خوردهای کیف امید دست مزد اون می شد … دو تا ده هزاری … بقیه پوالش چک پول های پنجایی و صدی و حتی پونصدی بود … نمی دونست این قشر مرفه بی درد این پول ها رو از کجا می یارن! البته در مورد امید که مطمئن بود باد آورده است …

بابای کارخونه دارش بود که شب به شب جیب پسرش رو پر از پول می کرد که مبادا جایی کم داشته باشه … دو تا ده هزاریش رو برداشت …برای امید اصلا هم مهم نبود هفته ای سه روز شهراد رو دعوت کنه خونه اش و حسابی از خجالت خودش در بیاد … امیدی که تموم دغدغه زندگیش رو فرم موندن هیکلش و عوض کردن رنگ به رنگ ماشینش و ددر رفتن با دوستاش بود …

واسه اش چه فرقی داشت هفته ای شش تا از این ده هزاریای سبز خوشگل از کفش بره … اصلا به چشمش هم نمی یومد …شهراد پولشو برداشت چپوند توی کیف پول قهوه ای خودش … هدیه تولدش … هه! تولد … خنده اش گرفت …کیفو دوباره چپوند توی جیب پشت شلوار جینش و از روی همون کنسول کاله کاسکت بزرگ سفیدش رو برداشت … صدای امید دوباره بلند شد، اما اینبار نزدیکش شده بود … چون از نزدیکی صدا جا خورد چرخید … امید همونطور پشت سرش ایستاده بود… نفسشو فوت کرد و صورتشو برگردوند…

هی پسر تا کی می خوای خودتو توی اون باشگاه قدیمی تلف کنی؟ !! بابا تو با این هی*کل با این قیافه… جون مادرت اذیت نکن شهراد … بیا تو باشگاه خودم… کار خودتو بکن … پورسانتش هم پنجاه پنجاه … می دونم از هیربد شصت چهل می گیری … بابا بیا پیش من پنجاه پنجاه … تازه مزیتای دیگه هم داره … می دونی که از توی باشگام چند تا مدل دادم بیرون تا حالا؟ !! تازه خیلی هاشون فقط واس خاطر هیکلشون بوده … قیافه ها شبیه چلغوز یا کریم! تو که دمت گرم…. خندید ، بی صدا فقط در حد نشون دادن دندوناش، کلاشو زد زیر بغلش و راه افتاد سمت در … امید پوف کرد…

رمان سیگار شکلاتی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟​

اگر به ادبیات داستانی علاقه دارید و خواندن رمان را به طور حرفه‌ای دنبال می‌کنید، سیگار شکلاتی می‌تواند یکی از بهترین گزینه‌ها برای مطالعه باشد. دوست‌داران داستان‌های نویسندگان ایرانی را هم به خواندن رمان سیگار شکلاتی دعوت می‌کنیم.
ارسال کننده
بات کافه نویسندگان
دانلود ها
203
بازدیدها
397
اولین انتشار
آخرین بروزرسانی
امتیاز
5.00 star(s) 2 امتیاز

آثار بیشتر از بات کافه نویسندگان

آخرین نقد و بررسی ها

خیلی رمان قشنگی بود!
عالی
بالا