نتایح جستجو

  1. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    چیزی نیست که رویش حساسیت خاصی داشته باشد، پای هر مذاکره‌ای می‌تواند بنشیند و اگر بحث نفرت شخصی نباشد، قطعاً با مذاکره حل می‌شود. محتاطانه ل*ب می‌گشاید: - احتمالاً، نباید باهات آشنا بشم، نه؟ احسان فقط نگاهش می‌کند. همان‌طور که انتظارش را داشت، اکبری آدم فهمیده‌ای است! به آرامی می‌گوید: - نیازی...
  2. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    وقتی از اندیش فرار کرد، حتی فکرش هم نمی‌کرد روزی هویتش به عنوان دستیار سابق رسّام فاش شود. مخاطبش از کجا تمام این اطلاعات را گرفته است؟ اندیش، معمولی نیست. فاش شدن هویت او برای یک شخص خارجی، آن هم شانزده سال پس از فرارش، یک چیزی درست نیست؛ یک جای خالی بزرگ این میان احساس می‌کند. احسان فقط اکبری...
  3. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    قلب دانیال گرم می‌شود و لبخند ملیحی روی ل*ب‌های بی‌رنگش جا می‌گیرد. دست‌هایش را پایین می‌اندازد و در جیب شلوارش فرو می‌برد. کت و شلوار مشکی با پیرهن سفیدی که پوشیده است، در عین سادگی به او می‌آیند. تصمیم می‌گیرد برای خوردن چای سبز بیرون برود‌؛ خاصیت آرام‌بخشی دارد. شاید این بی‌قراری‌اش آرام گرفت...
  4. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    چهارشنبه _ ساعت ۱۱:۰۰ پیش از پیاده شدن دستی در موهای کم پشت سفیدش می‌کشد و سعی می‌کند مرتبشان کند. برای امروز نیاز دارد کمی شهاب باشد تا به برخی کارهایش برسد. بد نیست هر از گاهی به عنوان شهاب دیده شود. کلاه کاپشن مشکی‌اش را روی سرش می‌کشد. تقریباً نزدیک ظهر اواخر پاییز است؛ شاید هوا آن‌قدر هم...
  5. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    شهاب با اشتیاق مشهودی تک تک حرکات نیکداد را می‌نگرد. می‌داند که او این که مورد توجه‌اش قرار بگیرد را دوست دارد. حرکات دست نیکداد که پایان می‌یابند، می‌خندد و سری به نشانه‌ی تأیید تکان می‌دهد. - خوبه که هوا خوبه! پلاستیک سیاه را میانشان قرار می‌دهد. در حال بیرون آوردن محتوای آن از نیکداد می‌پرسد...
  6. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    فاطمه هودی بلند فیروزه‌ای رنگی به تن دارد که در قسمت قفسه‌ی سینه‌اش، خرگوش نرم و برجسته‌ی سفید رنگی به چشم می‌آید. نمی‌فهمد چه می‌شود که صدای گریه‌ی عرفان بلندتر می‌گردد. شایان چه می‌گوید؟! چشم‌هایش که تلخند روی ل*ب‌های عرفان را می‌بینند، از خود بی‌خود می‌شود. عرفان نباید این‌گونه بخندد! دست‌...
  7. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    شایان به فاطمه که می‌رسد، به سرعت آستین هودی‌اش را بالا می‌زند‌. خوش‌بختانه آستینش تنگ نیست. پس از تزریق آرام‌بخش، فاطمه رفته رفته ضعیف‌تر می‌شود و صرف مدت کوتاهی از حال می‌رود. عرفان دست دیگرش را زیر پاهای او می‌اندازد و افقی بلندش می‌کند. نگاه درمانده‌ای به چهره‌ی معصوم فاطمه می‌اندازد. آرام...
  8. R

    نقد رمان انکارگر (دایره‌ی درگیری) | نیک کاربر انجمن کافه نویسندگان

    به نام خدا... نام: انکارگر (دایره‌ی درگیری) ژانر: مأفیایی/اجتماعی/عاشقانه نام نویسنده:.nik. ناظر: @Noraidits *** خلاصه‌: شادی را پیدا کرد؛ وقتی درد، مغز استخوانش را از پای درآورد. به تمام خواسته‌هایش رسید، وقتی روحش زمین خورد و دیگر بلند نشد. در عمیق‌ترین نقطه‌ی حسرت و ناامیدی، روشن‌ترین شادی...
  9. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    نمی‌تواند بپذیرد؛ خودش که هیچ، برادرش هم سر کار بوده است. وقتی برادرش درگیر اندیش شد، گاهی درموردش با او هم حرف می‌زد؛ منتها نه در قالب اندیش، بلکه گروهی از آدم‌‌های شرور! شبیه داستان برایش تعریف می‌نمود. بنیامین از سروش شارایل متنفر بود؛ با این حال یک ویژگی او را تحسین می‌کرد، خانواده دوستی...
  10. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    شادی با حرص دندان‌هایش را روی هم می‌ساید. - این همون چیزیه که منم می‌خوام بدونم. سپس هر دو را مخاطب قرار می‌دهد: - پاشید، پاشید پیاده شید تا این فاطمه به پادشاه هفتم نرسیده! سحر در حالی که حواسش به رفت و آمد ماشین‌ها در خیابان فرعی است، در سمت خودش را باز می‌کند. شادی هم همین‌طور، اما وقتی قبل...
  11. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    شادی با دیدن فاطمه که دوباره به حالت عادی برگشته، نفس راحتی می‌کشد. رو به سحر با صدای آرامی می‌گوید: - تو برو داخل، هر چیزی می‌خوای انتخاب کن. در واقع به خاطر سحر آمده‌‌اند؛ می‌خواهد برای کلاس سیاه‌قلمش وسایلی را تهیه کند. سحر بی‌هیچ حرفی سرش را به نشانه‌ی تأیید تکان می‌دهد؛ از خدایش هم هست که...
  12. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    در آخرین لحظه به این فکر می‌کند که لبخند فاطمه از دور هم شیرین‌ دیده می‌شود و پس از آن، پا به داخل فروشگاه می‌گذارد. در پشت سر او، نگاه فاطمه تک تک قدم‌هایش را دنبال می‌کند؛ شبیه همان مرد چشم سبزی که در تعمیرگاه دیده بود، راه می‌رود. مرکز ثقل بدنشان هم یکسان است. اگر چهره‌هایشان هم شبیه هم...
  13. R

    درخواست نقد اولیه شورا | رمان

    سلام وقت به خیر درخواست نقد رمان انکارگر با بیست و هفت پارت رو دارم...
  14. R

    { تاپیک جامع پیشنهادات، اعتراضات و انتقادات تالار نقد }

    سلام وقت به خیر? خب در واقع پیشنهاد یا انتقاد من مروبط به برداشتن حداکثر پست برای نقد هست? در حال حاضر این حداکثر پنجاه پست هست که تقریبا شاید بشه گفت برای رمان‌هایی با حداکثر ده صفحه انجمن مناسبه اما اگه رمانی طولانی‌تر از این حد باشه، ممکنه در این پنجاه پست اوج داستان و پیچیدگی اون دیده نشه؛...
  15. R

    پایان نقدوبررسی نقد شورا رمان انکارگر (دایره‌ی‌درگیری) | .nik. کاربر انجمن کافه نویسندگان

    سلام وقت به خیر? بابت نقد و زمانی که گذاشتید ممنون❤ ببخشید ولی چندتا سوال برای من پیش اومده و توضیحاتی می‌خوام بدم? اول این که تا به حال نشنیده بودم بگن چون یه ژانر تکراریه، کلیشه‌ای محسوب می‌شه و انتخابش غلطه؛ مگه به ایده برنمی‌گرده؟ این‌جوری باشه با یه حساب سر انگشتی باید خیلی از ژانرها به...
  16. R

    پایان نقدوبررسی نقد شورا رمان انکارگر (دایره‌ی‌درگیری) | .nik. کاربر انجمن کافه نویسندگان

    مرسی?? در مورد سناریو فکر کنم کلا منظور رو بد برداشت کردم، الان گرفتم? سعی خودم رو می‌کنم، هر چند چون اکثر شخصیت‌ها از یه قشر هستن، یه کم سخته? ابهام جمله‌ی جلد به نظر خودم می‌تونه از جهتی جذاب هم باشه و ذهن خواننده رو درگیر کنه. نگفتید کجاها سیر زیادی کند شده بود و خب باید کوتاه‌تر بشن? کدوم...
  17. R

    پایان نقدوبررسی نقد شورا رمان انکارگر (دایره‌ی‌درگیری) | .nik. کاربر انجمن کافه نویسندگان

    چشم❤ میشه یه‌کم در مورد سیر بیشتر برام توضیح بدید؟ حقیقتش من اصلا نمی‌فهمم? می‌دونم کنده ولی چی باعث کند شدنش شده؟ چی حوصله‌ی خواننده رو سر میبره؟ نمی‌تونم این‌جوری ویرایشش کنم.
  18. R

    نقد کاربر نقد رمان انکارگر (دایره‌ی درگیری) | nik

    به نام خدا... نام: انکارگر (دایره‌ی درگیری) ژانر: مأفیایی/اجتماعی/عاشقانه نام نویسنده:.nik. *** خلاصه‌: به اندازه‌ای ضعیف بود که غم و حسرت، خواستن و حسادت، نابرابری و درد، وجودش را از هم بپاشند اما به اندازه‌ای هم قوی بود که این وجود را با دست‌های خودش بکشد! با کشتن خودش روح ضعیفش آرام گرفت؛ با...
  19. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    - من میرم دنبال سحر، تو هم فروشگاه رو بگرد؛ فقط بدون ما ازش خارج نشی! فاطمه با لبخند دندان‌نمایی سرش را به نشانه‌ی تأیید تکان می‌دهد. دست‌هایش را در پشت سرش گره می‌کند و با شیطنت پایش را به زمین می‌کوبد. خودش را برای شادی ناز می‌کند. - چشم. - مراقب باش. فاطمه برای شادی دستی تکان می‌دهد و مسیری...
  20. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    فاطمه که اکنون بی‌خیال برداشتن رنگ خاکستری شده است، چند لحظه‌ای به شهاب و چهره‌ی درمانده‌اش می‌نگرد. شهاب در همان حال که حرص می‌خورد، زیر چشمی به او نگاه می‌کند. چند لحظه‌ای است که فاطمه با نگاه خیره‌ی غیر طبیعی‌ای او را می‌پاید. نمی‌تواند حدس بزند فاطمه به چه فکر می‌کند. با قدمی که فاطمه به...
عقب
بالا پایین