نتایح جستجو

  1. سارابهار

    حرفه ای رمان اِل تایلر | سارابهار

    *** فقط چند قدم با ورودیِ جنگل سبز فاصله داشتیم. درحالی‌که آن چند قدم را طی می‌کردیم، کول ایستاد و شروع کرد به سرفه کردن. سریع ایستادم. به سمتش چرخیدم و پرسیدم: - هی! تو خوبی؟ سرفه‌هایش شدیدتر شدند. طوری که چشمانش هم‌چون شخصی که گلویش را می‌فشارند دُرشت شده بودند و کم مانده بود از حدقه بیرون...
  2. سارابهار

    اطلاعیه ☜ درخواست تیزر تالار آثار تالار تایپ ر‌مان

    درووود♡ درخواست تیزر رمان: اِل تایلر ژانر: فانتزی، معمایی نویسنده: سارابهار https://forum.cafewriters.xyz/posts/324232/
  3. سارابهار

    اطلاعیه درخواست [کاور تبلیغاتی]

    درخواست کاور تبلیغاتی برای رمان دختر چشم جنگلی https://forum.cafewriters.xyz/posts/324099/
  4. سارابهار

    حرفه ای رمان اِل تایلر | سارابهار

    سرش را تکان می‌دهد و با بی‌خیالی می‌گوید: - خب این‌که به نظر ساده میاد. تو میری و طلسم پنهان سازی رو رفع می‌کنی و بعدش طلسم اصلی رو راحت می‌بینی. اصلاً چرا همچین طلسمی روت اجرا کردن درحالی‌که به این سادگی می‌تونی رفعش کنی؟ پوزخندی به بی‌خیالی‌اش می‌زنم و می‌گویم: - به این سادگی‌ها نیست کول...
  5. سارابهار

    حرفه ای رمان اِل تایلر | سارابهار

    به من خیره می‌شود. نفس‌های آخرش است، من می‌دانم، سی‌صدسال پیش پدرم نیز در آغوشم آخرین نفس‌هایش را که می‌کشید این‌گونه به من خیره شده بود. چوبی عمیق در گوشه‌ی قلبش جا خوش کرده است. به سختی و زحمت بریده‌بریده می‌گوید: - تو که...رفت...ی...لایکنتروپ‌ها به...ما حمله کردند، اون‌ها تصور کردند...تو...
  6. سارابهار

    حرفه ای رمان اِل تایلر | سارابهار

    در بین شاخ و برگ درختان سیاه، جایی که آن آدمی‌زاد توسط یک ناهنجاری‌ به دنیای ما وارد شده بود، ظاهر می‌شویم. آدمی‌زاد بی‌هیچ حرفی منتظر حرکت بعدی از جانب من است که پورتالی باز می‌کنم ولی قبل از آن‌که اجازه دهم برود از او نامش را می‌پرسم. هاج و واج نگاهم می‌کند. سردرگم است. نکند نام ندارد که به...
  7. سارابهار

    حرفه ای رمان اِل تایلر | سارابهار

    در چشمانش چیزی جز ترس نبود، او می‌ترسید حق هم داشت بترسد. قرار بود لحظه‌ای بعد برای چیزی که اصلاً از آن‌ها سر در نمی‌آورد، قربانی‌ِ لایکنتروپ‌ها بشود. سردرگم و با حالتی که مظلومیت از صدایش پیدا بود ل*ب گشود: - من...من راستش...شماها کی هستین؟ از جون من چی می‌خوا... . قبل از آن‌که ادامه مزخرفاتش را...
  8. سارابهار

    حرفه ای رمان اِل تایلر | سارابهار

    مردک رقت‌انگیز! دلم می‌خواست تنش را بی سر کنم ولی نباید ناآرامی‌ای ایجاد می‌کردم که در پس آن کُنش من، لایکنتروپ‌ها واکُنشی نشان دهند و آرامش و امنیت قبیله‌ام به خطر بیفتد. پس فقط خطاب به الهاندرو می‌گویم: - از تفرقه‌ اندازی دست بردار گرگ پیر! با لحنی رقت‌انگیز پاسخم را می‌دهد: - این تفرقه اندازی...
  9. سارابهار

    حرفه ای رمان اِل تایلر | سارابهار

    با مهربانی پرسید: - حالا می‌خوای چی‌کار کنیم؟ با اطمینان خطاب به او گفتم: - بریم با گرگ‌ها صحبت ک... . قبل از آن‌که جمله‌ام تمام بشود، صدای همهمه خون‌آشام‌ها و گرگ‌ها در غار می‌پیچد و پشت بندش صدای الهاندرو که باعث می‌شود با سریع‌ترین حالت ممکن خود را به نقطه اصلی غار برسانم. الهاندرو آدمی‌زاد...
  10. سارابهار

    حرفه ای رمان اِل تایلر | سارابهار

    *** (ده سال قبل) بعد از آن‌که آن حرف را زدم همگان ساکت شدند. می‌دانستم تهدید همیشه کارساز نیست، ولی گاهی لازم بود از آن استفاده کنم تا توازن طبیعت برهم نخورد. فالین پیر صدایش را بالا کشید: - فرمانروا اِل! شما حق نداری ما رو تهدید کنی! قبل از آن‌که پاسخش را بدهم، فالین خطاب به آلکن می‌گوید: -...
  11. سارابهار

    اطلاعیه درخواست تگ انحصاری برای رمان | تالار رمان

    سلام و درووود درخواست تگ انحصاری https://forum.cafewriters.xyz/threads/rman-el-taylr-sarabhar.39323/
  12. سارابهار

    حرفه ای رمان اِل تایلر | سارابهار

    جنگل نامرئی بعد از جنگل سبز قرار دارد و این کمی کارم را سخت‌تر می‌کند. ورود به جنگل سبز، برایم دردسرساز است. جنگل سبز یا همان جنگل پاک، تنها نقطه‌ از سرزمین‌های اسرارآمیز است که هیچگاه وارد آن نشده‌ام. همیشه آن‌قدر غرق سیاهی و پلیدی بوده‌ام که اجازه ورود به آن جنگل را نداشته باشم. قبل از ورود به...
  13. سارابهار

    حرفه ای رمان اِل تایلر | سارابهار

    همان‌طور که به دنبالم می‌آمد گفت: - وحشتناک بود. خوبه که جادو داری، این خیلی قدرت‌مند‌ترت می‌کنه. پاهایم را محکم روی خاک نم‌زده‌ی زمین شوم جنگل می‌کوبم و برمی‌گردم سمتش و می‌گویم: - جادو یه سلاح نیست که برای قدرت‌مند شدن ازش استفاده کنم کول، این رو فراموش نکن جادو یه موهبته. چیزی نمی‌گوید و به...
  14. سارابهار

    حرفه ای رمان اِل تایلر | سارابهار

    قبل از آن‌که با آن اِلف مسخره، تسویه حساب کنم، صدای کول می‌آید: - هی آندریا! حواسم بهت هست، حسابش رو برس دختر! هم‌زمان پوزخند و نیش‌خند هردو به ل*ب‌هایم هجوم می‌آورند و خطاب به موجودی که در چنگم اسیر است، با درنده‌خویی می‌غُرم: - توی جنگل من، چی می‌خوای اِلف نقره‌ای؟ با چشمانی پر از وحشت، خیره در...
  15. سارابهار

    حرفه ای رمان اِل تایلر | سارابهار

    مشکوک به سمتی که تکه چوب را پرت کرد نگاهی انداختم و پرسیدم: - هی! چی‌شد؟ سرش را به سمتم چرخاند و گفت: - یه چیزی اون‌جا بود. چشمانم را باریک می‌کنم و می‌پرسم: از کجا می‌دونی؟ دیدیش؟ نه، یعنی آره! نه، نمی‌دونم اِل، فقط دیدم یه موجودی داشت نگاهمون می‌کرد. باز دارد روی اعصابم می‌رود. بال‌های سیاه...
  16. سارابهار

    اطلاعیه درخواست رنک نویسنده رمان~

    درووود♡ درخواست رنک نویسنده نوقلم رو دارم(:
  17. سارابهار

    اطلاعیه درخواست تگ فرعی | آثار تالار رمان

    درووود♡ درخواست تگ فرعی برای رمان اِل تایلر. https://forum.cafewriters.xyz/threads/rman-el-taylr-sarabhar.39323/post-323455
  18. سارابهار

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ]

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/rman-dkhtr-chshm-jngly-sara-bhar.39353/ درووود و خدا قوت، درخواست جلد برای رمانم.
  19. سارابهار

    حرفه ای رمان اِل تایلر | سارابهار

    در یک لحظه‌ی آنی، خرگوش قهوه‌ای فامی که لابه‌لای علف‌ها می‌خزد را بین انگشتان کشیده‌ و سفیدم که اکنون پنجه‌های تیزم از آن‌ها به بیرون جهیده اند، می‌گیرم و دندان‌های نیشم را در گردن کوچک و پشمالویش فرو می‌کنم. با اولین قطره از خون خرگوشک، گلویم تازه می‌شود و با اشتیاق مابقیِ خونش را نیز می‌مکم و...
  20. سارابهار

    حرفه ای رمان اِل تایلر | سارابهار

    با حالتی نامفهوم نگاهم کرد و گفت: - نمی‌تونم تنهات بذارم. در چشمانش خیره شدم و با درنده خویی غریدم: - این‌جا برات خطرناکه، می‌فهمی؟ گویا اعصابش بیشتر از من، متشنج شده بود که دستش را محکم روی صورت جذابش کشید و فریاد زد: - برای چی این‌جا برام خطرناکه؟ به چشمان سبزش خیره ماندم و پاسخی ندادم که...
عقب
بالا پایین