هجیکردن
دخترکم کف اتاق بازی میکند
با حروف پلاستیکی
قرمز،
آبی،
زردِ سیر.
میآموزد چگونه هجیکردن را؛
هجیمیکند
چگونه جادوکردن را.
در شگفتم که چند زن
دختران خود را انکارکردند
در اتاقها حبسشان کردند،
پر*دهها را کشیدند
تا بتوانند کلمات را در رگرگشان تزریق کنند.
کودک شعر نیست،
شعر کودک نیست.
بیهیچ اما و اگری.
به قصه بازمیگردم،
قصهی زنی که در چنگ جنگ افتاد،
در حال زایمان،
با رانهای بسته شده به دست دشمن
تا نتواند فارغ شود.
زن اجدادیاش:
جادوگری مشتعل،
دهانش فروپوشانده با چرم
برای خفهکردن کلمات.
کلمه پشت کلمه
پشت کلمه قدرت است.
آنجا که زبان به لکنت میافتد
از استخوانهای د*اغ ،
آنجا که صخره دهان میگشاید
و تاریکی چون خ*ون جاری میشود،
در نقطه ذوب سنگ خاره
وقتی استخوانها میدانند که پوکیده اند،
کلمه از هم میدرد، دو پاره میشود،
و حقیقت را می گوید.
تن به تمامی دهان میشود.
این یک استعاره است.
چگونه هجیمیکنی؟
خ*ون را،
آسمان را،
و خورشید را؛
نخست،
نام خودت را،
نخستین نامیدنات را،
نام نخست خودت را،
نخستین کلامات را.
دخترکم کف اتاق بازی میکند
با حروف پلاستیکی
قرمز،
آبی،
زردِ سیر.
میآموزد چگونه هجیکردن را؛
هجیمیکند
چگونه جادوکردن را.
در شگفتم که چند زن
دختران خود را انکارکردند
در اتاقها حبسشان کردند،
پر*دهها را کشیدند
تا بتوانند کلمات را در رگرگشان تزریق کنند.
کودک شعر نیست،
شعر کودک نیست.
بیهیچ اما و اگری.
به قصه بازمیگردم،
قصهی زنی که در چنگ جنگ افتاد،
در حال زایمان،
با رانهای بسته شده به دست دشمن
تا نتواند فارغ شود.
زن اجدادیاش:
جادوگری مشتعل،
دهانش فروپوشانده با چرم
برای خفهکردن کلمات.
کلمه پشت کلمه
پشت کلمه قدرت است.
آنجا که زبان به لکنت میافتد
از استخوانهای د*اغ ،
آنجا که صخره دهان میگشاید
و تاریکی چون خ*ون جاری میشود،
در نقطه ذوب سنگ خاره
وقتی استخوانها میدانند که پوکیده اند،
کلمه از هم میدرد، دو پاره میشود،
و حقیقت را می گوید.
تن به تمامی دهان میشود.
این یک استعاره است.
چگونه هجیمیکنی؟
خ*ون را،
آسمان را،
و خورشید را؛
نخست،
نام خودت را،
نخستین نامیدنات را،
نام نخست خودت را،
نخستین کلامات را.
آخرین ویرایش توسط مدیر: