تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

اپیزود اپیزود مکاشفه | به قلم Vanquish

مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار
گرافیست انجمن
Nov
2,375
20,160
193
20
خم یک کوچه?
وضعیت پروفایل
-پس زخم‌هامان چه؟ - نور از محل این زخم‌ها وارد می‌شود!
•|ن و القلم و ما یسطرون|•

نام اثر:مکاشفه
نوع اثر: اپیزود
ژانر:اجتماعی، عرفانی
نویسنده: مریم طرنم
ناظر: @shadab
خلاصه:
روزهای زیادی خودم را پشت دیوارها حبس کردم،
در بند تن خود را گرفتار کردم تا شاید بتوانم پرواز کنم.
سفری سخت در مقابل من بود؛ از این‌سوی دل به آن‌سوی دل.
هفتاد هزار بار سعی را طی کردم تا پشت سراب‌ها آب پیدا کنم
و کوه را تراشیدم تا نقش شیرین را از دلش بیرون بکشم،
روز آخر سنگ قبری از دور نمایان شد، مرگ من نزدیک بود...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,832
4,252
148
وضعیت پروفایل
(:?
43018_4dfb9374e8969221fb23819b2e4ca1fa.png




نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب "انجمن کافه نویسندگان" برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!


پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" را با دقت مطالعه کنید.


قوانین تایپ اپیزود، پادکست و دکلمه در انجمن کافه نویسندگان


هرگونه آثار شما در این بخش نباید کمتر از 7 پارت و بیشتر از 25 پارت شود.


شما می توانید پس از ارسال 5 پارت از اثر خود، درخواست نقد، درخواست تگ و درخواست جلد بدهید.

نکته : نقد اجباری می باشد و برای درخواست تگ حتما می بایست اثر شما نقد شده باشد.

درخواست نقد

درخواست نقد برای اپیزود دکلمه و پادکست


درخواست تگ

درخواست تگ برای اپیزود پادکست دکلمه


درخواست جلد

درخواست جلد برای دکلمه پادکست اپیزود


هر پست شما نباید کمتر از 8 خط باشد و بیشتر از 25 خط نباید ادامه یابد .



همچنین ‌شما می توانید پس از ارسال 7 پست اعلام اتمام نمایید تا رسیدگی های لازم صورت بگیرد.

اعلام اتمام

اعلام اتمام اپیزود پادکست و دکلمه


نکته : تنها آثاری که تگ می‌گیرند، توسط گویندگان تیم آوای کافه نویسندگان ضبط می گردد و متن آن برای دانلود به صورت فایل pdf روی سایت اصلی قرار می‌گیرند.



اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن اثر ادبی خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود...

درخواست انتقال به متروکه

مشاهده پیوست 32936

°|مدیریت تالار ادبیات|°​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار
گرافیست انجمن
Nov
2,375
20,160
193
20
خم یک کوچه?
وضعیت پروفایل
-پس زخم‌هامان چه؟ - نور از محل این زخم‌ها وارد می‌شود!
•جاده ی اول، سقوط•
شاید اولین نقطه عطف زندگی من روزی بود که عاشق شدم؛ فکر کنم تابستان بود. هوای عصرگاهی دلنشین بود، بین گلکاری ها و درخت‌ها قدم می‌زدم تا به کلاسم برسم، همان روز امتحان داشتم ولی عین خیالم هم نبود. باغچه‌ها پر از گل تاج خروسی بودند، رنگ بنفش‌شان مثل لکه‌های پاشیده رنگ روی زمینه سبز برگ ها بنظر می‌آمد. سرجا میخکوبم کرده بودند، رگه های نور از بین درخت‌های کاج به ما و آن گل‌های جادویی می‌رسیدند و گرم ترین صحنه زندگیم را می‌ساختند.
چیزی در درون من سقوط کرده بود، انگار تمام عمرم جوی کوچکی بودم و حالا لبه‌ی دره ایستاده بودم تا آبشار در من زایش یابد. یکی از گل ها را چیدم و روزها خیره‌اش ماندم. تمام روز را لبخند زدم، شاید هم تمام هفته را، سفرم همان روز آغاز شده بود.
روزهای اولی که با خودتان روبرو می‌شوید همه چیز عجیب و غریب است. مرز واقعیت و رویا برایتان نامشخص است و نمی‌توانید اتفاقات را تشخیص دهید. مثل فرو رفتن در رودخانه، همه چیز تار است و کوبش جریان های اطرافتان را با تمام بدنتان حس می‌کنید.
رد شدن از این مسیر کار راحتی است، به نسبت آنچه در آینده انتظارتان را می کشد. باید سقوط را بپذیرید، باید به دنیای حباب وار عادت کنید، در عمق احساسات باشید اما هیچ حس نکنید. چیزی شبیه گیر کردن زیر تلی از خاک در انتظار شماست.
من خودم را مجبور کردم تا عاشق شوم، شعر بگویم و وقتی به باران نگاه میکنم چیزی فراتر از قطره‌های آب ببینم. چشم هایم را می بستم و خودم را معلق در سیاهی میدیدم، موهای تنم سیخ می‌شدند و گرمای هوا تنم را می سوزاند. وسط مهمانی به گوشه اتاقم پناه بردم و خیره به پنجره عاشق شدم؛ عاشق هیچ چیز و همه چیز... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا