- Nov
- 2,361
- 20,124
- 193
- 20
- وضعیت پروفایل
- -پس زخمهامان چه؟ - نور از محل این زخمها وارد میشود!
⊙ن و القلم و ما یسطرون⊙
در این تاپیک به بررسی کتاب °در باغ کوچک درمانگاه° اثر °مهند یعقوب° می پردازیم.
°⊙°⊙°⊙°
سایت وینش، سعید توکلی
با خواندن شعرهای مهند یعقوب یاد خیام میافتم و دهانم گس میشود. انسان تنهاست، همیشه تنها بوده و مدام تلاش کرده از تنهاییاش عدول کند، اما در نهایت دوباره پناه میبرد به تنهایی و تنها با خویش سخن میگوید. تفاوتی ندارد اهل کدام سرزمین باشی یا از کدام خانواده سر برآورده باشی. کتاب در باغِ کوچکِ درمانگاه با وجود حجم کم و شعرهای کوتاهی که دارد پُرکشش است. میتواند ساعتها مخاطب را روبهرویش بنشاند و حرف بزند، و در تجربهی زیست خود شریک کند.
شعرهای این مجموعه طعم فلسفه میدهد، طعم جستوجوی حقیقت، طعم سرگردانی و گمشدگی انسان. انسان در آن لحظه که به هر دلیلی از هستیاش خسته است و دنبال چیزی میگردد شبیه به خوشبختی و آسایش، اما هیچ کجا نمییابدش:
درون انسان/ صدای حیرتآور زیادی/ به هستی میآید که آشنا و ناآشناست/ او را از جوابهای مطمئن آگاه میسازد…
در این تاپیک به بررسی کتاب °در باغ کوچک درمانگاه° اثر °مهند یعقوب° می پردازیم.
°⊙°⊙°⊙°
سایت وینش، سعید توکلی
با خواندن شعرهای مهند یعقوب یاد خیام میافتم و دهانم گس میشود. انسان تنهاست، همیشه تنها بوده و مدام تلاش کرده از تنهاییاش عدول کند، اما در نهایت دوباره پناه میبرد به تنهایی و تنها با خویش سخن میگوید. تفاوتی ندارد اهل کدام سرزمین باشی یا از کدام خانواده سر برآورده باشی. کتاب در باغِ کوچکِ درمانگاه با وجود حجم کم و شعرهای کوتاهی که دارد پُرکشش است. میتواند ساعتها مخاطب را روبهرویش بنشاند و حرف بزند، و در تجربهی زیست خود شریک کند.
شعرهای این مجموعه طعم فلسفه میدهد، طعم جستوجوی حقیقت، طعم سرگردانی و گمشدگی انسان. انسان در آن لحظه که به هر دلیلی از هستیاش خسته است و دنبال چیزی میگردد شبیه به خوشبختی و آسایش، اما هیچ کجا نمییابدش:
درون انسان/ صدای حیرتآور زیادی/ به هستی میآید که آشنا و ناآشناست/ او را از جوابهای مطمئن آگاه میسازد…
آخرین ویرایش توسط مدیر: