تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

[بحث و گفتگوی کارگاه دلنوشته‌نویسی | دوره پاییز]

  • شروع کننده موضوع نهنــگ
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 697
  • پاسخ ها 28
وضعیت
موضوع بسته شده است.
مدیر ارشد بازنشسته + نویسنده ادبی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
May
3,702
9,688
193
رَهـایـی
خیلی ممنون عزیزم ?
آره درسته
چیا مطالعه کنم در مورد مطالعات و بالا بردن کلماتم منو شیر فهم کن حورا?
??
تنها راهش مطالعه و روزانه نویسیه
از احساساتت بنویس
مترادف کلمه‌ها رو مطالعه کن؛ یه راه راحتش اینه تو گوگل سرچ کنی
مثلا سرچ کن "معنی غم"
راه دیگه‌ای هم هست اینکه کنایه‌ها رو مطالعه کن
نمادهای ادبیات
مثلا آب نماد پاکیه
پنجره نماد ارتباط
باد نشانه قاصد خبر
اینا خیلی کمک میکنه
برای آرایه من خودم بیشتر شعر رو پیشنهاد میکنم
اشعار سهراب سپهری خیلی خوبه
اینجا رو ببین:
"من مسلمانم
قبله‌ام یک گل سرخ.
جانمازم چشمه، مهرم نور.
دشت سجاده‌ی من.
من وضو با تپش پنجره‌ها می‌گیرم.
در نمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیف.
سنگ از پشت نمازم پیداست:
همه ذرات نمازم متبلور شده است."
در کل مطالعه روزانه هم خیلی کمک میکنه? و مطالعه‌ی هر چیز... رمان، داستان، شعر، کتاب و هرچی که سبک سلیقه خودت هست

حوراجان تو دفتر میخواد بذارمش؟
بله
ویرایش کن و همراه با عکس بذارش
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گوینده آزمایشی
مقام‌دار آزمایشی
کاربر انجمن
May
303
425
93
??
تنها راهش مطالعه و روزانه نویسیه
از احساساتت بنویس
مترادف کلمه‌ها رو مطالعه کن؛ یه راه راحتش اینه تو گوگل سرچ کنی
مثلا سرچ کن "معنی غم"
راه دیگه‌ای هم هست اینکه کنایه‌ها رو مطالعه کن
نمادهای ادبیات
مثلا آب نماد پاکیه
پنجره نماد ارتباط
باد نشانه قاصد خبر
اینا خیلی کمک میکنه
برای آرایه من خودم بیشتر شعر رو پیشنهاد میکنم
اشعار سهراب سپهری خیلی خوبه
اینجا رو ببین:
"من مسلمانم
قبله‌ام یک گل سرخ.
جانمازم چشمه، مهرم نور.
دشت سجاده‌ی من.
من وضو با تپش پنجره‌ها می‌گیرم.
در نمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیف.
سنگ از پشت نمازم پیداست:
همه ذرات نمازم متبلور شده است."
در کل مطالعه روزانه هم خیلی کمک میکنه? و مطالعه‌ی هر چیز... رمان، داستان، شعر، کتاب و هرچی که سبک سلیقه خودت هست

بله
ویرایش کن و همراه با عکس بذارش
درسته عزیزم
مرسی عزیزم ?


حورا جان من دفتر رو پیدا نمیکنم میشه بفرستی برام?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر ارشد بازنشسته + نویسنده ادبی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
May
3,702
9,688
193
رَهـایـی
درسته عزیزم
مرسی عزیزم ?


حورا جان من دفتر رو پیدا نمیکنم میشه بفرستی برام?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jul
754
133
103
وضعیت پروفایل
It's okay=)
سلام⁦(◍•ᴗ•◍)❤⁩...شب بخیر ?
تمرین تصویر:
یادت می‌آید؟ آن روزهایی که وجودم پر از روشنایی و امید بود؛ آن روز هایی که خورشید شادمانی من، نور و گرمایش را فقط برای من متمرکز می کرد؟...حال سیاهی حتی درون روحم را هم در بر گرفته است و من فقط سعی میکنم میان آن همه شلوغی و درد زندگی کنم!.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر ارشد بازنشسته + نویسنده ادبی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
May
3,702
9,688
193
رَهـایـی
سلام⁦(◍•ᴗ•◍)❤⁩...شب بخیر ?
تمرین تصویر:
یادت می‌آید؟ آن روزهایی که وجودم پر از روشنایی و امید بود؛ آن روز هایی که خورشید شادمانی من، نور و گرمایش را فقط برای من متمرکز می کرد؟...حال سیاهی حتی درون روحم را هم در بر گرفته است و من فقط سعی میکنم میان آن همه شلوغی و درد زندگی کنم!.
به عنوان اولین تمرین واقعا عالیه?

آن روزهایی که وجودم پر از روشنایی و امید بود (این‌جا می‌تونی از آرایه‌های بیشتری استفاده کنی؛ یه مثال ساده من می‌زنم خودت بعدا روش فکر کن: "یادت می‌آید؟ آن روزهایی که امید همانند رودی در وجودم مسیر پیوستن به اقیانوس لبخندها را طی می‌کرد و نگاه غمخوار خورشید تنها چشمان مرا نظاره‌گر بود."
مثلا تا اینجا... شما یه متن رو می‌نویسید و انقدر پایین بالاش می‌کنید تا آرایه‌هاش قوی‌تر و ادبی‌تر شه.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jul
754
133
103
وضعیت پروفایل
It's okay=)
به عنوان اولین تمرین واقعا عالیه?

آن روزهایی که وجودم پر از روشنایی و امید بود (این‌جا می‌تونی از آرایه‌های بیشتری استفاده کنی؛ یه مثال ساده من می‌زنم خودت بعدا روش فکر کن: "یادت می‌آید؟ آن روزهایی که امید همانند رودی در وجودم مسیر پیوستن به اقیانوس لبخندها را طی می‌کرد و نگاه غمخوار خورشید تنها چشمان مرا نظاره‌گر بود."
مثلا تا اینجا... شما یه متن رو می‌نویسید و انقدر پایین بالاش می‌کنید تا آرایه‌هاش قوی‌تر و ادبی‌تر شه.
❤️??
مرسی،حتما روش فکر میکنم و بعد از اینکه ویرایشش کردم دوباره ارسال میکنم ?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jul
754
133
103
وضعیت پروفایل
It's okay=)
سلام، تمرین عکس??⁦>.<⁩


یادت می آید؟ آن روزهایی که امید، در رگ‌هایم به جریان در می آمد؛ آن روزهایی که خورشید شادمانی من، نور و گرمایش را فقط به لبخند من تزریق می کرد؟!
دیگر آن جریان زلال نور مرا گرم نمی کند، و فقط جسمی بی جان مانده، که هر چند وقت یکبار در این هیاهو از شدت سستی سقوط می‌کند و سعی می‌کند دوباره تن نحیفش را بلند کند...چگونه از او می‌خواهی زنده بماند و زندگی کند؟ مگر نمی‌دانی که او از همان موقعی که باران نفرت، جای اشک های خالصانه آن کودکان معصوم را گرفت؛ مرده است؟!... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر ارشد بازنشسته + نویسنده ادبی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
May
3,702
9,688
193
رَهـایـی
سلام، تمرین عکس??⁦>.<⁩


یادت می آید؟ آن روزهایی که امید، در رگ‌هایم به جریان در می آمد؛ آن روزهایی که خورشید شادمانی من، نور و گرمایش را فقط به لبخند من تزریق می کرد؟!
دیگر آن جریان زلال نور مرا گرم نمی کند، و فقط جسمی بی جان مانده، که هر چند وقت یکبار در این هیاهو از شدت سستی سقوط می‌کند و سعی می‌کند دوباره تن نحیفش را بلند کند...چگونه از او می‌خواهی زنده بماند و زندگی کند؟ مگر نمی‌دانی که او از همان موقعی که باران نفرت، جای اشک های خالصانه آن کودکان معصوم را گرفت؛ مرده است؟!... .
خیلی زیباتر شده صبا جان
میتونی قرارش بدی?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا