انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان

به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان خوش آمدید!

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید.

همگانی [ بهش بگو ... ]

ولی من هر وقت بُریدم و خسته شدم و فکر کردم که دیگه نمیتونم ادامه بدم؛ همین یه جمله اش منو نگه داشت که:
«تو در پناه خدایی و خدا هرگز دیر نمی کند..»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
«بر او ببخشایید. بر او که از درون متلاشیست.»

•فروغ فروخزاد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تَنگِ غروبست
تَنگِ غروبست،
در خانه شمعی‌ستُ
چراغی یا صدایی نیست؛ اما
در من کسی می‌گِیرد اینجا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نفرت آسان تر بود. اگر از آن ها متنفر بودم، می دانستم چه کار کنم. نفرت روشن و واضح است، فلزگونه، یک سویه، بی تزلزل،

چشم گربه – مارگارت آتوود
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زینبم بیار جاش خیلی خالیه👌
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ناراحتیت ناراحتم می‌کنه عزیزدلِ من❤️
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
پشت هر کاری که برات میکنم کلی ذوقه
لطفا كورِش نکن .
 
آخرین ویرایش:
کار و کشوندی به جایی که وقتی نوتیف پیامتو میبینم خوشحال نمیشم
 
آخرین ویرایش:
وقتی تو صدام میزنی اسمم قشنگ ترین اسم دنیاست:aiwan_light_heart:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هر چیزی که به تو ربطی داشته باشه
دوست داشتنیه از دلتنگی بگیر تا جای خالیت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امشب خیلی جات اینجا خالیه
کاش بودی
 
آخرین ویرایش:
تو را بارها به یاد می‌آورم امّا نمی‌توانم به سراغت بیایم زیرا میان ما دردی اتفاق می‌افتد که با آن یک‌دیگر را می‌کشیم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

هر چند نیستی؛ اما حتی نبودنت هم به اندازه تمام لبخندهایت روحم را می‌نوازد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دوست داشتنت گناه باشد یاکه اشتباه..
گناه میکنم تورا،حتی به اشتبـــاه...💘🤍
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

چه کسی این موضوع را خوانده است (مجموع: 0) دیدن جزئیات

بالا