انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان

به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان خوش آمدید!

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید.

همگانی [ بهش بگو ... ]


Feeling used, but I’m still missing you And I can’t see the end of this
هر وخ یادت می افتادم تو این چند وقت فقط فوشت میدادم ؛ نمیدونم تا کِی قراره یادت بی افتم و تا کِی ناراحت باشم برا ارزش و احترامی که هیچ وقت برات نداشتم مثه بقیه
با اینکه اینسری ناراحتیمو خالی کردم ولی چن روزه وقتی تو ذهنم میای ناراحتم ؛ با اینکه این مدت شاید اصن فکر هم به من نکرده باشی......... حق با توه منم مثه حرفام نیستم ، فک میکردم تلاش میکنم ساختن بلدم مثه حرفامم ولی..... شرایطتو درک نکردم حتی....... همچنان فوشت میدم ولی درکت هم میکنم........
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نمیدونم الان کجایی، چقد حالت خوب نیست.. چقد بی حوصله ای، ولی میخوام بدونی هیچ زمستونی ابدی نیست، منتظر بهار زندگیت باش، ادامه بده و بجنگ... 💜🤍
 
تو فیلم The walking dead یه جمله‌ای بود که می‌گفت:« شاید اون کسی که داره میره من باشم؛ ولی این تو هستی که منو تنها گذاشتی..! » و چقدر راست میگفت! دوست داشتن های عمیق ما هیچوقت تموم نشدن فقط ما مجبور به رها کردن شدیم💘
 


حرف دل بسیار اما، شعر کوتاهش خوش است
نه گُلی در باغ مانده، نه دلی در پیکرم..

(صائب تبریزی)
 
سازِ جانم اَز تو ، پُر آوازه بود .
 
اگه یلحظه هم از زندگیم رفتی دیگه هیچوقت بر نگرد هیچوقت! من تو رو درواسی میبخشمت اما دوست ندارم باشی.
 
متاسفم...
 
مرسی ازت
حرفات باعث شد به خودم بیام
از چیزی که هستم الان راضی ترم .
 
تو استاد رو در رو قرار دادن من با خودتی واقعا... احمق...
هیچکی اینقد برای رنجوندن خودش پیشتازی نمیکنه
 
میدونی؟ واسه کسی که پُل های خر*ابِ زیادیو تو زندگی ساخته یه ترک از پا نمیندازتش عزیز من : )!
 
می‌دونم که نباید این فکر به ذهنم می‌رسید که حالتو بپرسم از کسی و همه چیز تموم شده اما با تمام این‌ها، دلم می‌خواد گاهی اوقات حالتو بپرسم و دلم می‌خواد حالت خوب باشه. شاید منی برای تو دیگه وجود نداره‌. و قصه‌ی ما خیلی وقته که به پایان رسیده ولی تو خوب باش. واقعی خوب باش.
راستش حتی توی خوابم دیدن خوب نبودنت ناراحتم می‌کنه.
از طرف منی که برای تو غریبست، برای تویی که باید غریبه باشی و گاهی نمیشه.
 
همیشه می‌گفتن کسایی که مردن می‌تونن بقیه رو ببین اگه حالت خوب باشه اونا هم خوشحال میشن پس فکر کنم تو خیلی وقته ناراحتی، اما نه
ناراحت نباش. میدونم همه چیو می‌بینی و نمی‌تونم گولت بزنم اما دارم همه‌ی تلاشمو می‌کنم که خوشحال باشی. خوشحال باشم.
و می‌دونی که گاهی هستم. مثل دو روز پیش مثل چند روز قبلش
اما گاهی اوقاتم نمیشه میدونی چی میگم؟
گاهی اوقات خیلی سخت میشه
دعام کن
دعام کن
یادته یه بار تو خواب بغلم کردی و من تا مدت ها تصورش کردم؟ بازم بیا، بازم بغلم کن
بازم بذار فکر کنم که هنوز هستی‌. سخت به این لحظه ها احتیاج دارم :)
 
‌‌‌‌
‌‌
‌‌‌
گاهی آنچنان بی‌تفاوتی که لبخندهایت هم فراموشم می‌شود..!
‌‌
‌‌‌‌
‌‌
 
نبودت که هیچ، حتی بودنتم آرومم نمیکنه...
 

چه کسی این موضوع را خوانده است (مجموع: 0) دیدن جزئیات

بالا