تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

همگانی [ حرفتو با ی تیکه آهنگ بهش بزن ]

مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,463
12,532
219
تو آهِ منی اشتباهِ منی
چگونه هنوز از تو میگویم
تو همسفرِ نیمه راه منی
چگونه هنوز از تو میگویم ..

پناه منی، تکیه گاه منی
که زمزمه‌ات مانده در گوشم
گناه منی، بی گناه منی
که بارِ غَمت مانده بر دوشم ..

بهانه‌ی من بغضِ خانه‌ی
من گرفته دلم گریه میخواهَم
خیالِ خوش عاشقانه‌ی من
همیشه تویی آخرین راهم ..

بهانه‌ی من بغض خانه‌ی من
گرفته دلم گریه میخواهَم
خیالِ خوش عاشقانه‌ی من
همیشه تویی آخرین راهَم ..

صدای توام پا به پای توام
تو میبری‌ام رو به خاموشی
غَریبه ترین آشنای توام
که میکُشدم این فراموشی ..

تمامِ منی نا‌تمامِ منی
چه بغضی بدی در گلو دارم
بیا و بگو فکرِ حال منی
ببین که هنوز آرزو دارم ..

بهانه.ی من بغضِ خانه‌ی من
گرفته دلم گریه میخواهم
خیال خوشِ عاشقانه‌ی من
همیشه تویی آخرین راهم ..

بهانه‌ی من بغض خانه‌ی من
گرفته دلم گریه میخواهم
خیال خوش عاشقانه‌ی
من همیشه تویی آخرین راهم .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Aug
1,186
6,997
148
subsoil
وضعیت پروفایل
Allergic to people
سه تا ستاره توی این آسمون شهر
سه تاییشون می درخشن توی دل شب
اولی گفتش بده دستاتو به من
گفتم باورش سخته منم عاشقت بشم
یهو خط زدمش
دومیو دیدم دیگه نداره نوری
دلتنگ ستاره ای از فاصله دوری
اون ستاره گفت میام پیشت به زودی
اون ستاره گفت میشه منو به خودت برسونی
دیدم عاشق کسه دیگست
خسته بودم دیدم یه صدای غریبی میگه
اون که بدون دلیل بیاد از پیشت میره
گفتم من که اصلا تو آسمون ستاره ندارم
گفتش به هیچی فک نکن ازین ببعد با من
پس بیا دنبالم
یه ستاره ی دنباله دار که همش میگفت بیا دنبالم
گفتم بیا قلبمو بگیر ماله خودت کنش
توی تاریکی شب همش میچرخیدم دورش
همه چی خوب بود فک نمی کردم اونو گمش
کنم واسه من سخت بود دیدم صب شدش
اونم رفت
صب شدشو اونم رفت!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Nov
2,887
4,994
149
وضعیت پروفایل
آۿــآې مـڔڈمـ ډڹــێا، بــشڼۊيـڋ پــڗؤإك مــڕآ!! ڨلب مڕا دڒ ڄڛـم ۿأێڜ زڼډآنې ڪۯډ ۉ بڔڊ،ڀښ بىٵۈريد ڨڵب مڔٳ...
به کی بستم دلمو یه مدت
یکی که همیشه بوده دنبال فرصت
هیچوقت نمیشه که خوب باشه کلا
همیشه تو فکر اینه که چطور میشه دور زد
بره با یکی بپره
که از منو خودش واسش خیلی بهتره
همه اینا واسه منم میگذره
فقط یه سوال میمونه که واسم مبهمه
چشام قفله به دستای بقیه
تو حسرت که چرا عشقم عوضیه
همه گفتن که وقتم تلف میشه
من گفتم که این چیزا تو را*بطه ها عادیه
عادی نبود که هر شب و با یکی بود
عادی نبود که واسم یه سایه بود
عادی نبود که فقط اسمش بام بود
از اونم برام فقط یه یادگاری موند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا