تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

متون و دلنوشته [ حرف دل آدم های معمولی ]

Sep
5,845
14,933
218
21
همین حوالی
وضعیت پروفایل
هیچ حالے را بقایی نیست" بےصبری نکن'
فَلَوْ أسْتطيعُ
طِرْتُ إلَيك شَوْقاً
وكيفَ يطيرُ مقصوصُ الجناحِ

اگر می‌توانستم،
از دلتنگی به سویت پرواز می‌کردم
اما بال بریده چگونه می‌تواند پر بکشد...

#ابن‌_زیدون
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Sep
5,845
14,933
218
21
همین حوالی
وضعیت پروفایل
هیچ حالے را بقایی نیست" بےصبری نکن'
فریاد که آن ساقی شکرلب سرمست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد

#حافظ

چه شب ها که تا صبح حافظ رو برای غرممکن ها که باز نکردم، خوندم وخوندم اخرش جز اتیشی تو قلبم که به پاشد دیگه هیچ کدوم از دردام دوا نشد(=
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Sep
5,845
14,933
218
21
همین حوالی
وضعیت پروفایل
هیچ حالے را بقایی نیست" بےصبری نکن'
شب آخر، شب مرگم، حافظ این رو گفت به حال زارم:
"سینه ز آتش دل درغم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه‌ی دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت"

چقدر شعرای حافظ برام شیرین و مرهم دردام بود ولی از اون شب دیگه سمت حافظ نرفتم
تا یادم نیاد اونی که اون شب به قتل رسید من بودم؛
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Sep
5,845
14,933
218
21
همین حوالی
وضعیت پروفایل
هیچ حالے را بقایی نیست" بےصبری نکن'
به خود گفتم که او در سینه قلبی مهربان دارد
ندانستم که در این بیشه ببری آشیان دارد

مرا با یک نگاه افکند و در صحرا رهایم کرد
نمی‌داند هنوز این صید درخون‌خفته جان دارد

چه بایدکرد با چشمی که خون‌ریز است مژگانش
هزاران تیر زهرآلود در قوس کمان دارد

غمی دارد به قلبم می‌نشیند برتر از شادی
درِ دل را ببند ای عشق! امشب میهمان دارد

مپرس از من چرا از خویش در آیینه می‌ترسم
که تنها پاسخم آه است و این هم داستان دارد

#هادی_محمدحسنی
?فقط او بخواند/ #نیمه‌جان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Sep
5,845
14,933
218
21
همین حوالی
وضعیت پروفایل
هیچ حالے را بقایی نیست" بےصبری نکن'
وقتی اشعار بقیه شاعران رو می‌خونم به این فکر می‌کنم من تنها نیستم و نبودم خیلیا یا شاید هزاران نفر دیگه اونام مثل من دلشون زخمیه روحشون از کالبد شون کوچ کرده تنها هستن
یا یک غم خیلی بزرگ غمی که برای اونا برای دوش خمیده و زانوهای لرزونشون برای چشم‌های اندوهگین شون واقعا بزرگه، چه دنیای بزرگیه
ولی از این دنیای بزرگ فقط یکی از آدم‌هاش
میشه تموم دنیات، و بعد از اون هزاران نفر میان و میرن و تو حتی مژه‌ای از خیال اون برهم نمیزنی
نمیخوای ترک کنی خاطراتی رو که برات حکم سم رو داره نمیخوای این زهر رو از قلبت بیرون کنی
میدونی خطرناکه ولی باز پاسوزش میمونی
میگی اون که رفته دلشم که داده به یکی دیگه اون که بدون من خوشه اصلا بهم فکر نمیکنه اصلا بهم نیاز نداره حتی وقتی بدونه بهش فکر کردم ممکنه عصبی بشه شاید به چشم یک مزاحم من رو ببینه ولی باز من میمونم، میمونم و یک روز بهش نشون میدم حس من واقعی تر از وجود اون بود، واقعی تر از رویاهای دوتایی مون
واقعی تر از نفس کشیدن های ادمک ها واقعی تر از گریه‌ی ماهی ها واقعی تر از هرچیزی تو دنیا...
خلاصه وقتی میبینم مثل من هزاران نفر وجود دارن خیلیا شونم دردی که تو قلب شونه حرفایی که مونده تو سینه شون رو شعر مینویسن و بقیه با لذ*ت میخونن غافل از اینکه اون شعر پر از خونه، خون سفید رنگی که پر احساسه و از چشم چکیده و روی اون متن نوشته شده، اون شعر بوی مرگ میده عاره مرگ، مرگ روزهای خوب شاعر رو مرگ لبخندایی که دیگه برنمیگردن و مردن. پس من تنها نیستم و دیگه کمتر دلم میگیره.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,461
12,491
219
اونجا که سیاوش قمیشی میگه :
" هیچکسی هنوز تو دنیا مثل من که دل نداده "
میخوام بزنم رو شونه اش بگم:
" من، من آقای قمیشی، منِ احمق "

》Donya《
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
Jun
16,971
59,546
298
33
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
بعضــــــی ها گـــریه نمی کنند
اما …
از چشـــــم هایشان معلوم است ؛
که اشکــــی به بزرگی یک سکــــوت ،
گــــوشه ی چشمشان به کمیــــــن نشسته
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,461
12,491
219
یه جمله‌ی مازنی (مازندرانی)هست که میگه:
"مَع تِه دِل دَردِ وَسِه بَمیرَم"
یعنی من واسه درد دلت بمیرم،حجمِ خیلی زیادی از عشق تو این جمله نهفته شده
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا