اتمام یافته دلنوشته‌ی نامه‌هایی به او | Faezeh1380 کاربر انجمن کافه نویسندگان

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع ILLUSION
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
♡به نام خدا♡
نام اثر: نامه‌هایی به او
سرشناسه: متش، فائزه_۱۳۸۰
موضوع: دلنوشته
ژانر: تراژدی، عاشقانه
سطح: محبوب
ویراستار: @هیــچهیــچ عضو تأیید شده است. (ستاره لطفی)
تعداد پارت: ۲۰
سال نشر: یک هزار و چهارصد و یک_۱۴۰۱
منتشر شده در انجمن کافه نویسندگان- تالار ادبیات- بخش تایپ دلنوشته.
دیباچه:
درد می‌کند،
این‌که سال‌ها
برایت بنویسم «او جان» من،
هرچند که می‌دانم؛
این نامه‌ها، به دستت نمی‌رسند،
و هرگز خوانده نخواهند شد!

مشاهده فایل‌پیوست 96791
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مشاهده فایل‌پیوست 115562
نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب "انجمن کافه نویسندگان" برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!


پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" با دقت مطالعه کنید.

قوانین تایپ دلنوشته در انجمن کافه نویسندگان

شما می‌توانید پس از 10 پست درخواست جلد بدهید.

درخواست جلد برای دلنوشته

پس از گذشت حداقل ۱۵ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید که دل‌نوشته‌های تگ‌دار نقد نخواهند شد و در صورت تمایل به درخواست نقد، قبل از درخواست تگ این کار را انجام بدهید.

درخواست نقد

پس از 15 پست میتوانید برای تعیین سطح اثر ادبی خود درخواست تگ بدهید.

درخواست تگ برای دلنوشته

همچنین پس از ارسال ۲۰ پست پایان اثر ادبی خود را اعلام کنید تا رسیدگی های لازم نیز انجام شود...

اعلام اتمام آثار ادبی

اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن اثر ادبی خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود...

درخواست انتقال به متروکه

مشاهده فایل‌پیوست 115561

|کادر مدیریت ادبیات انجمن کافه نویسندگان|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
می‌دانی «او» جانم؛ این روزها
خسته‌ام.
خسته از نشستن‌ها و به در نگاه کردن‌ها و در آخر،
آه کشیدن دریچه‌ها.
از تمام
«شاید این‌بار بیایی» هایی که نیامده رهگذر شدند.
از تمام حجم این بغضی که به جانم نشسته و درد می‌کند؛ تمام جانم، درد می‌کند.
درد می‌کند یعنی آن‌جا که شهریار نیز می‌نالد:
《آزرده دل از کوی تو رفتیم و نگفتی
کی بود؟ کجا رفت؟ چرا بود و چرا نیست؟》
به اندازه‌ی تمام «هست» هایی که «نیست» شدند؛
به اندازه‌ی تمام فریادهایی که هنوز کشیده نشده، در مدفن گلو خفه شدند؛
به اندازه‌ی تمام امیدهای بیهوده‌ی واهی؛
مثل همان روزهایی که گفتم جانم درد می‌کند؛ و تو گفتی: «همه چیز درست می‌شود؛
اما نشد!»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین