برگردانده شدم، نتوانستم درون خود بمانم؛ حتى در اوج آشكارگى تلاش براى پوشاندن و پنهان كردنهايى كه سراسر روشنايىاند.
شبانه آغاز کرد، آرام شروع به مسخ شدن مىنمود و در ابتداى طلوع انوار تاريكى رو به سكوت مىرفت.
شادمان يا خوفناک نه تضاد است و نه مرتبط اما خود مىدانست كه هر دو، رو به بروز است!
شبانه و به آرامى آغاز مىكند... تكليف است، مسيرِ واضح و روشن ولى رهرو نامعلوم؛ آيا كه توان رفتن در مسير راهبر دارد؟
به آرامى به اوج ميبرد و از نهايت تلاطم به غايت پرسشها مىرساند و من هيچ نمىدانم.
شبانه آغاز کرد، آرام شروع به مسخ شدن مىنمود و در ابتداى طلوع انوار تاريكى رو به سكوت مىرفت.
شادمان يا خوفناک نه تضاد است و نه مرتبط اما خود مىدانست كه هر دو، رو به بروز است!
شبانه و به آرامى آغاز مىكند... تكليف است، مسيرِ واضح و روشن ولى رهرو نامعلوم؛ آيا كه توان رفتن در مسير راهبر دارد؟
به آرامى به اوج ميبرد و از نهايت تلاطم به غايت پرسشها مىرساند و من هيچ نمىدانم.
آخرین ویرایش: