شعر مجموعه اشعار دلک | به قلم سارا مرتضوی

[سارا مرتضوی]

خواب ندارد شبِ تاریک دلم
سوسوزنان به دنبال نور
گمشده در صحرای عدم
می‌رود پی یک راهی از دلم

 

[سارا مرتضوی]

سبزی برگ‌های درختان
برد هوش از دیده سرم
شادی دل‌انگیز رهروان
م*ست کرد مرا ای خوبان!

 

[سارا مرتضوی]

طوفان دریا بی‌صداست
چه زیبا اما جداست
گرچه صبر و حوصله باید که هیچ
آنچه در فکر بود بر فناست

 

[سارا مرتضوی]

پر کردم گوشه ذهنم
از کلمات سیقلی‌ات
تا روزی از روزگاری
شود مرحم قلبم

 

[سارا مرتضوی]

زوزه‌ای دردمندانه
یا هوهوی هشداردهنده
ترس یا آرامش
آوای عجیب انتظار

 

[سارا مرتضوی]

تاپ تاپ قلبم میدهد
از ترس نهان درونم
خبری کاذب اما
لرزش دستم
ضعف پایم
مرا تنها نگذار

 

[سارا مرتضوی]

انگار شب عریان شده
ستاره‌ نزدیک چشمم شده
سرما و سوز بر من اثر نکرد
رنج من در این طوفان
مستولی شده

 

[سارا مرتضوی]

طنین سرد و سوزناک
حس می‌کنم
بوی تلخیش را
آرزوهای به بارنَشَسته
فریاد می‌زند
آواز غمگینم را

 

[سارا مرتضوی]

باد خروشان چوانی
رفتی و تنها یک عدم
روی ریل‌های پیچ در پیچ
توف کردی و تمام

 

[سارا مرتضوی]

بوی پوسیدگی روزها
مشامم را تلخ کرده
مهرانگیز را به خدا
با خیال راحت سپردم
هنوز اما
و هنوز