تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

همگانی - دیــالوگ‌های روزانـــه -

کاربر انجمن
کاربر انجمن
Nov
88
1,014
93
کوچه علی چپ
وضعیت پروفایل
اللهم عجل لوليك الفرج
  • مامان می خوام برم چین.
  • برو بسلامت، فقط سر راه که داشتی از چین بر می گشتی واس ناهار چند تا نون بگیر.

من :aiwan_light_dash2:
مامان:smug::coolym:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Nov
1,092
1,951
133
شب بود و ما هرکدوم خاموش کردن برق رو به عهده دیگری می گذاشتیم بعد چند دقیقه که برق هنوز روشن بود ثمین(خواهرم) برقو خاموش کرد از کارش تعجب کردم
5 دقیقه بعد
ثمین :کی برقا خاموش کرد؟
من:خوب خودت دیگه
ثمین:نه به خدا من نبودم(چه قسمیم میخوره)

من :|
ثمین O.O
اون یکی خواهرم=_=

پناه می برم به خدا:facepalm:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ناظر انجمن
مشاور انجمن
ژورنالیست انجمن
Oct
2,515
12,147
168
MHD
+ادوبی رو وصل کردم و صفحه رو کج کردم?
من- هان؟ :/
+میگم صفحه رو کج کردم??
من- خو مثل آدم نمیتونی حرف بزنی؟?
+مگه من آدمم که مثل آدم حرف بزنم؟
من-قانع شدم

@YeGaNm_km
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Oct
1,601
4,246
133
شهر خدا
وضعیت پروفایل
بعضی وقتا ادما ی جور برخورد میکنن احساس میکنی یک قاتلی و باید اعدام بشی .
من و داداشم
-چرا انقدر ادامسی؟
-نیستم
-پس به من نچسب
-من ادامس نیستم چسبم
-وای چه تفاوت بزرگی ...گمشو برو بیرون
-گم شم مامان میزنتت
  • :/ خداوندا صبر بده
  • آمین
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Oct
1,601
4,246
133
شهر خدا
وضعیت پروفایل
بعضی وقتا ادما ی جور برخورد میکنن احساس میکنی یک قاتلی و باید اعدام بشی .
من و بابام
-دختر توهم یک کمکی بکن تو خونه به ما این همه وسایل برات می خریم ی کار نمیکنی
-منت نذار
-نذاشتم میگم یک کمکی کن
-وسایلی ک میخری وظیفته ولی کار خونه وظییفه من نیست. برای انجام این کار یک گوشی برای من باید خریداری کنی
-خودم کار میکنم
-آافرین اینو از اول بگو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Oct
1,601
4,246
133
شهر خدا
وضعیت پروفایل
بعضی وقتا ادما ی جور برخورد میکنن احساس میکنی یک قاتلی و باید اعدام بشی .
منو بابام
-دختر گلم، عزیزدلم؛ فدات بشم، خوشگلم..
-بابا میدونم ی چیزی میخوای بگو گلم بگو
-پاشو ظرفارو بشور
-وای بابا تب کردم از صبح فکر کنم کرونا دارم
بابام این شکلی شد :|
من این شکلی :)))))))))))
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Oct
1,601
4,246
133
شهر خدا
وضعیت پروفایل
بعضی وقتا ادما ی جور برخورد میکنن احساس میکنی یک قاتلی و باید اعدام بشی .
من و مادرم
-انقدر که اهنگ گوش میدی به جاش درس میخوندی ی چیزی میشدی
-شاید الانم ی چیزی بشم
-مصل دیوونه ها فقط اهنگ گوش بده
-مشکل اهنگ گوش دادن منه؟
-برو درستو بخون
:|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Oct
1,601
4,246
133
شهر خدا
وضعیت پروفایل
بعضی وقتا ادما ی جور برخورد میکنن احساس میکنی یک قاتلی و باید اعدام بشی .
منو مامان
وقتی باهم دعوا کردیم....
-دست به غذا بزنی می کشمت
-اصلا نمیخورم ناهارتو :/
بعد دو دقیقه
-بیا غذاتو بخور
-چی شد گفتی نخورم؟
-بیا بخور فردا مریض میشی ما گرفتار میشیم
-نگران منی؟
-نه نگران پولمونم همینجوری می مردی مشکلی نداشتم
-چقدر به من محبت داری
-بیا کوفت کن
-میل ندارم
-بیااااااااااااااااااااااااااا
:|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا