تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

متون و دلنوشته [~رویِــش یِــــک خیــــــال~]

  • شروع کننده موضوع Lidiya
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 176
  • پاسخ ها 9
L

Lidiya

مهمان
ای رویای سپپده دمان
بی تو هیچم
با من بمانی
به مرگ
خوش می پیچم!
بسان
رویش ریشه
در بهاران

??
 
آخرین ویرایش:
مدیر بازنشسته + نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Mar
3,244
9,321
193
اقیانوس بلاهت
وضعیت پروفایل
ما مثل دمینو بهم ضربه میزنیم تو به من من به اون اون به اون!
این گلدان را کجای دلم بگذارم
که مشرف به پنجره‌ات باشد
واقعا چه ساعاتی از روز را
به چشمانم اختصاص دهم
که ناودان‌ها و معابر نرنجند از من؟

غمت غمگینم کرده‌است
اما دوستت‌دارم...

#حسین_صفا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته + نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Mar
3,244
9,321
193
اقیانوس بلاهت
وضعیت پروفایل
ما مثل دمینو بهم ضربه میزنیم تو به من من به اون اون به اون!
و من
بالاخره یک روز
از میان انگشتان تو
که چشمانم را نوازش می‌کنند
خورشید را
خواهم دید

#شکوفه_بارانی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
L

Lidiya

مهمان
در كتابی كه هرگز ننوشتم، كسی جز تو نبود.
‌‌
‏- مارگريت دوراس.​
 
آخرین ویرایش:
L

Lidiya

مهمان
بايد آنقدر دوستت بدارم، كه اگر روزی خدا گفت: چه چيز در دنيا را تا هميشه میخواهی؟ بی‌ترديد بگويم: او را ميخواهم! بايد آنقدر در آغوشت بگيرم، كه اگر روزی دور بوديم از هم، عطر تنت بر روی لباس‌هایم مانده باشد. بايد آنقدر ببوسمت، كه هركه تو را ديد، من را ببيند در جای جای صورتت. باید قدر تک تک ثانیه‌های در کنارت بودن را بدانم …
 
آخرین ویرایش:
L

Lidiya

مهمان
به سال‌ها بعد فکر می‌کنم! به زیبایی سپیدی موهایمان. میدانستی؟ پیر شدن کنار تو چقدر می‌چسبد. اینکه دستانم بلرزند، پاهایم توان راه رفتن نداشته باشند، و کنارت بنشینم و بی‌اختیار سنگینی سرم را روی شانه‌هایت رها کنم. خوابم ببرد، و رویای آن روزی را ببینم که برای اولین بار گفته‌ام دوستت دارم، و تو خندیدی
 
آخرین ویرایش:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا