تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

[سبک ادبیات سامانی]

  • شروع کننده موضوع Lidiya
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 193
  • پاسخ ها 3
L

Lidiya

مهمان
* نثر فارسی *

دوره ی نخست:

دوره ی سامانی ( از ۳٠٠ تا ٤۵٠ ه ق)

الف ) ویژگی های سبک نگارشی در دوره ی سامانی

?١- ایجاز و اختصار

این همان شیوه ای است که در نثر "پهلوی" نیز دیده می شود. یعنی اختصار در این شیوه به اندازه ای است که اگر یک کلمه از عبارتی حذف شود، موجب فساد جمله و ابهام در مطلب می گردد و نویسندگان قدیم عرب نیز این شیوه را رعایت می کردند. از سده ی ششم هجری نیز نویسندگانی که این معنی را عیب می شمردند آن را به وسیله ی آوردن لفظ ها و جمله های مترادف به سلیقه ی خود اصلاح کرده اند.

?٢- اسهاب (دراز کردن سخن)

در این دوره علاوه بر دراز گویی، در هیچ موردی (جز در خطبه های کتاب) به سجع و موازنه و مزدوج که از ویژگی های نثر فنی است بر نمی خوریم. در کتاب های قدیم تازی، یعنی کتاب هایی که تا اواخر سده ی سوم هجری تالیف گردیده اند نیز از سجع و تکلفات دیگر خودداری می شده است. از این رو می توان گفت که نویسندگان فارسی این دوره در این شیوه مقلد نویسندگان عرب و نیز پهلوی بوده اند.

?۳- تکرار

در این دوره خواه تکرار یک لفظ، خواه یک جمله و خواه تکرار یک فعل عیب شمرده نمی شده است. بر خلاف دوره های بعد که تکرار را نوعی از عجز نویسنده می شمرده اند و تا می شد همان لغت یا معنی را در جمله ها تکرار نمی کردند و آن را گاه با تبدیل لفظ و گاه با آوردن مجاز و گاه با حذف از روی قرینه جبران می کردند و پیدا شدن فعل های معین: "شد"، "نمود"، "گشت"، "گردید"، "آمد"، "افتاد" و غیره به معنی های مجازی برای گریز از تکرار بوده است.
ولی تکرار در نثر قدیم فارسی یعنی از عهد "اوستا" تا عهد ساسانیان و نشر ادبیات "پهلوی" به خوبی دیده می شود و نویسندگان "دری" به سنت قدیم عمل می کرده اند.

?٤- کوتاهی جمله ها

کوتاهی جمله ها لازمه ی "ایجاز" است و این قاعده در نثر "پهلوی"نیز مرسوم بوده است.

?۵- کم بودن لغت تازی

در این دوره شمار واژه های عربی از پنج تا ده درصد بیش تر نیست و آن واژه ها هم یا "واژه های اداری و دولتی" است که توسط سازمان حکومتی عرب در میان مردم رایج گردیده بود یا "واژه های علمی" است که به وسیله ی ترجمه وارد زبان شده بود و یا "واژه های دینی" است که نظیرش در دین ایرانیان موجود نبوده است و یا "اصطلاحات تازه" ای که نظیرش در فارسی نبوده است.

?٦- به کارگیری قید ظرف

در این دوره به جای "در" کلمه ی "اندر" (که از "پهلوی" هم متداول بوده است) به کار می رود و در به کارگیری آن گاه زیاده روی می شود. "اندرون" نیز در این دوره معمول بوده است.

?۷- به کارگیری "بر"

پیش از فعل ها و پس از اسم های مضاعف

امروز اگر مراد تو برآید / فردا رسی به دولت آیا بر

چندین هزار امید بنی آدم / طوقی شده به گردن فردا بر (ترکی کشی)

?٨- آوردن فعل ها با پیشاوندهای قدیم

مانند : فرا، فراز، باز، فرو، بر، اندر، همی، آو و غیره.

به کار گیری فعل های مرکب مانند جنگ کردن و رق*ص کردن و طلب کردن به جای جنگیدن و رقصیدن و طلبیدن.

به کارگیری فعل های قیاسی قدیم مانند آوریدن و گدازیدن به جای آوردن و گداختن.

به کارگیری است و نیست با یاء مجهول مانند استی یا نیستی.

?٩- به کارگیری واژه های فارسی کهنه

مانند فعل نشاستن متعدی فعل نشستن و جمله ی پَرگَست باد به جای معاذالله که بعدها از میان رفتند.

?١٠- آوردن ِ

"ایدون" به جای "چنین" و "ایذر" به جای "این جا" و "حرب" به جای "جنگ"

?١١- آوردن ِ

"او" و "وی" برای ضمیر مفرد غایب، چه جان دار و چه بی جان و "ایشان" برای جمع.

?١٢- آوردن جمع واژه های عربی به صیغه ی فارسی

مانند ملکان، عالمان و کاهنان

و افزودن جمع فارسی بر جمع های عربی. مانند ملوکان و عجایب ها

?١۳- آوردن "آن" و "این" نه به عنوان ضمیر اشاره، بلکه به عنوان حرف تعریف

مانند این عبارت طبری: «کفت برو و این زن را بیاور»

?١٤- استفاده از مصدر به جای مصدر مرحم

مانند:«او را چیزی نتوانستند گفتن». که از سده ی ششم هجری به جای "گفتن" مصدر مرحم یعنی "گفت" معمول شد.

?١۵- انطباق عدد با معدود

مانند: ده پسران، سه خواهران

?١٦- به کار بردن "یکی" به جای "یک"

خواه اسم بعدش یاء نکره داشته باشد یا نه. مانند: "یکی مرد" یا "یکی مردی"

?١۷- به کار گیری "به سوی" به معنی "برای"

طبری می نویسد: «و این ضحاک را اژدها به سوی آن گفتندی کی بر کتف او دو پاره گوشت بود بزرگ.

?١٨- حذف پساوند"تر" که نشانه ی صفت تفضیلی است

طبری می نویسد: «کیومرث گفت او شیرست قوی همه سباع زمین» یعنی قوی تر از همه ی سباع زمین

?١٩- آوردن "من" به جای "او" و ضمیر متکلم به جای ضمیر غایب

در کارنامک آمده است: «اردوان دانست که کنیزک من (یعنی کنیزک او) با اردشیر گریخت. تاریخ سیستان می نویسد: «حسین دانست و مردمان که با وی طاقت نداریم (یعنی طاقت ندارند) صلح پیش گرفت.

?٢٠- حمع بستن با " آن " برای کلمه های عربی یا فارسی که آخر آن ها الف باشد

مانند بناآن، ترساآن، ناسزاآن، داناآن و بیناآن.

?٢١- "مردم" را اغلب مفرد می شمردند.

?٢٢- به کار بردن "نیز" به معنی "دیگر"

در تاریخ سیستان آمده است: «گفت یا غلام هزار دینار دیگر فرا او ده . . . غلام گفت دینار نیز نماند اندر خزینه».

?٢۳- به کار بردن "فرا" بر سر اسم ها و ضمیرها همچون قید مکان

فرا سر او (بر سر او) رفت. فرا گوش او ( در گوش او) سخن گفت. فرا روی او ( به روی او) زد.


 
آخرین ویرایش:
L

Lidiya

مهمان
?ب) نویسندگان نام دار و کتاب های دوره ی سامانی

باید اعتراف کرد که اطلاعات ما در باره ی نویسندگان و کتاب های این دوره بسیار ناقص است و به جز چند تن مشهور که از آنان آثاری باقی مانده است (مانند ابومنصور المعمری و ابوالموید بلخی و بلعمی) و چند تن دیگر، از دیگران که بی شک گروهی بزرگ بوده اند خبر نداریم و با تاکیدی که سامانیان در زنده کردن آداب و فرهنگ ایران داشته اند، نمی توان باور کرد که در آن روزگار تنها تاریخ و تفسیر طبری و شاهنامه و گرشاسب نامه به پارسی تالیف شده باشد و کتاب های فارسی بایستی بیش از این باشد که اکنون در دست ما است و بدون شک دیوان ها و آثار دیگران از میان رفته است.

ما در زیر به آن چه که از این دوران و با سبک نگارشی آن باقی مانده است اشاره خواهیم کرد که مقدم بر همه "مقدمه ی شاهنامه منثور" اثر ابو منصور المعمری است.

 
آخرین ویرایش:
L

Lidiya

مهمان
?• مقدمه ی شاهنامه ی منثور ابو منصوری

این مقدمه بر "شاهنامه ی منثور ابو منصوری" (که ماخذ فردوسی بوده است) نوشته شده است که نخست آن را با ضمایمی مقدمه ی شاهنامه ی منظوم فردوسی قرار دادند، ولی در زمان شاه زاده بایسنقر میرزای گورکان آن مقدمه را برداشتند و مقدمه ی کنونی (یعنی مقدمه ی بایسنقری) را بر شاهنامه ی فردوسی افزودند. (برای آگاهی بیش تر به مقاله ی آقای قزوینی در جلد دوم "بیست مقاله" نگاه کنید).

پس از دوره ی فتوحات و استقرار دولت عرب در ایران و شوق شدید مردم ایران به اطلاع از علوم و فنون و تاریخ ملل و اقوام، در سال ١٤٢ ه ق یکی از ایرانیان اهل دانش و ادب به نام عبدالله بن المقفع کتابی به نام "خدای نامه" درباره ی تاریخ پادشاهان ایران از پهلوی به عربی ترجمه کرد که در میان نویسندگان عرب به "سیرالملوک" معروف بوده و بدبختانه امروز از میان رفته است.

پس از ابن المقفع چندین نفر دیگر نیز سیرالملوک های متعددی در تاریخ پادشاهان ایران به زبان های عربی و فارسی به نثر یا نظم نوشتند که در فارسی "شاهنامه" نامیده می شدند (برای آشنایی با این نویسندگان و کتاب های آنان به جلد دوم "سبک شناسی" بهار، برگ های ٦ – ٢ نگاه کنید).

یکی از این شاهنامه های قبل از فردوسی، شاهنامه ای بوده است منثور که در اواسط سده ی چهارم هجری به فرمان ابومنصور محمد بن عبدالرزاق گردآوری شده است. وی از رجال تاریخی این دوره است که به نوشته ی مقدمه ی شاهنامه، نسبت او به بزرگان زمان ساسانیان می رسیده است. وی از اعیان و روسای توس بوده است و در عهد سامانیان ریاست اداره ی توس و نیشابور را بر عهده داشته است که در سال های ۳٤٩ و ۳۵٠ ه ق دو بار یه سپهسالاری کل خراسان رسیده و در سال ۳۵١ ه ق در جریان جنگ هایی که به سود دیلمیان در خراسان به راه انداخته بود مسموم و کشته شد. وزیر او ابو منصور المعمری که از خویشاوندان او نیز بود صاحب "شاهنامه ی منثور ابو منصوری" است که کار گردآوری آن را به فرمان محمد بن عبدالرزاق انجام داده است. مقدمه ی این شاهنامه قدیم ترین اثر نثر فارسی شناخته شده است و در برخی نسخه های خطی دیده می شود.

این مقدمه از جمله نثرهایی است که از عربی ترجمه نشده و در اصل به فارسی دری نوشته شده است. از این رو دارای ویژگی های زیر است:

?- فارسی آن بر تازی غلبه دارد و به جر نام ها، یک تا دو درصد لغت تازی بیش تر در آن نیست و بقیه به فارسی خالص است و طوری هم نیست که معلوم شود که نویسنده قصد خاصی در این شیوه داشته باشد. لغت های فارسی آن همه از لغت های روان و ساده ی دری است. این سادگی و فراوانی واژه های فارسی و اندکی واژه های تازی در فردوسی که شاهنامه ی خود را از روی متن منثور این کتاب به نظم آورده است اثر بخشیده و شاهنامه را به سبک و شیوه ای که می شناسیم درآورده است.

?- ویژگی دیگر این مقدمه خالی بودن از موازنه و مترادفات و سجع و دیگر صنایع است که در آن روزگار رسم نبوده است و فقط در یک جا که می خواهد فضایل شاهنامه را برشمارد، سجع دیده می شود.
 
آخرین ویرایش:
L

Lidiya

مهمان
?کتاب های علمی?

کتاب های علمی در این دوره و نیز در دوره های بعد، از نظر سادگی و ایجاز و آوردن لغت های فارسی همه شبیه به یکدیگر است و چنان که در ترجمه ی تفسیر طبری و التفهیم و دانش نامه ی علایی دیدیم، عبارت های این کتاب ها از کتاب های تاریخی و ادبی کوتاه تر و ساده تر است. ولی این عیب نیز در آن ها هست که که از فرط ایجاز و به این دلیل که نویسندگان کتاب های علمی با کتاب های عربی انس بیش تر داشته و با تالیف به آن زبان آشنایی و به آن رغبت زیادتر داشته اند، درست از عهده ی نوشتن کتاب های علمی پارسی بر نیامده و فقط به این قناعت کرده اند که لغت های عربی را به فارسی برگردانند و آن ها را با ایجاز و دستکاری و اخلال به پایان برسانند.

کتاب های علمی که در دوره ی اول (دوره ی سامانی) تالیف شده است، بسیار نادر و کمیاب است. و جرا چنین نباشد. وقتی که با وجود علاقه مندی مردم به کتاب های افسانه و شعر و دیوان شاعران و تاریخ می بینیم که از بسیاری از این قبیل کتاب ها مانند کتاب های ابوالموید بلخی و دیوان شاعرانی مانند رودکی و شهید و ابوشکور و کتاب کلیله و دمنه ی منظوم رودکی و دیوان دقیقی و مُنجک و مانند این کتاب ها اثری باقی نمانده است و در فتنه های خراسان از قبیل فتنه ی سلاجقه و غُزان و خوارزمیان و سرانجام ترکتاز مغول آن همه گنجینه ها از میان رفته است، بنابراین دور نیست اگر از کتاب های علمی نیز که خواهان آن کم ترند چیزی باقی نمانده باشد. به ویژه که دشمنان این کتاب ها نیز زیادترند. چنان که معروف است که محمود غزنوی پس از فتح ری کتاب های علما و فلاسفه ی ری را در زیر دار هر یک از آن بزرگان بسوزاند و آن گنج های بزرگ را همراه با آن گنجوران سترگ به باد نیستی داد.



[کوتاه شده از: سبک شناسی، جلد دوم]

 
آخرین ویرایش:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا