شعر شعر | محمود درویش

[نازلــی]

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

عاشق که میشوی تمام جهان نشانه مع*شوقه‌ات دارند، یک موسیقی زیبا
یک فنجان قهوه ی تلخ، یک خیابان خلوت و ساکت،
به آسمان که نگاه میکنی کبوترانی که پرواز میکنند همه تو را امید میدهند،
حتما که نباید هدهد خبری بیاورد، گاهی کلاغی هم از مع*شوقه‌ات پیام دارد..
جهان عاشقی زیباست آنقدر زیباست که آواره شدنش هم زیباست،
مردن در عاشقی هم زیباست..!

#محمود_درویش
​

 

[Blue berry]

آیا می توانم آرزوهایم را انتخاب کنم. چه بسا چیزهایی را آرزو می کنم که محقق نشوند.

 

[Blue berry]

من به درخت توت وارد می شوم. درختی که من را به کرم ابریشم تبدیل می کند. وارد سوزن زنی از زنان اسطوره می شوم. سپس مانند قاصدکی با نسیم پرواز می کنم.

 

[Blue berry]

تاریخ هم قربانیانش را و هم قهرمانانش را به تمسخر می گیرد. به آنها نظری می افکند و عبور می کند.

 

[Blue berry]

زمانی که نماز شکر برای وطن مقدس نمی خوانیم خلقی خواهیم شد. زمانی که فقیر شامش را بیابد . خلقی خواهیم شد. زمانی که به ابروی حاکم فحش می دهیم. حاکمی که محاکمه نشده است.

 

[Blue berry]

به اجبار عاشق تو شدم نه بخاطر اینکه تو زیباتری بلکه بخاطر اینکه تو عمیق تری. عاشق جمال معمولا احمق است.

 

[Blue berry]

روزی که بخواهم خواهم شد . روزی پرنده ای خواهم شد و از نابودی ام وجودم را جویا خواهم شد.

به هر میزانی که بالها بسوزند به حقیقت نزدیک تر می شوم.

از خاکستر برخواهم خاست. من گفتگوی رؤیاهایم.

من به جسمم و خودم گوش کردم تا اولین سفرم را به سوی حقیقت تکمیل کنم ؛

ولی او مرا سوزاند و ناپدید شد. من غیبتم . من فراری بهشتی ام.

 

[نازلــی]

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

‏سلام بر آن ها که
جراحت های من
خشنودشان می کند

#محمود_درویش​

 

[نازلــی]

چهره‌ی تمام مردم
تو را و چهره‌ی تو همه چیز را
به یادم می‌آورد.

#محمود_درویش

 

[نازلــی]

- سلاحی برای کشتن به همراه داری؟
+ دلتنگی دارم ؛ مرا می کشد ..
-محمود درویش