- Aug
- 6,463
- 12,523
- 219
?️به نام خالق سبز بهاران?️
[این تاپیک جهت بارگزاری عکس شخصیتهای رمان اهریمن جاودانه ساخته شده است، لطفا از ارسال اسپم خود داری کنید]
رمان: اهریمن جاودانه
نویسنده: @nahal.hmdn
ژانر: فانتزی، عاشقانه
خلاصه:
من نه آغاز بودم...
نه پایان بودم...
من تمام بودم، خیلی وقت بود که تمام شده بودم. خیلی وقت بود که روحی نداشتم. از لحاظ فیزیکی زنده بودم ولی از لحاظ شرعی روحی در بدنم نبود. من شی*طان نبودم! اسمم روز تولد خورشید بود ولی روحم طلوعِ ماه، مادرم این اسم را روی من گذاشت به معنای بهشت. اما نمیدانست دخترش حاکم بر جهنم خود ساختهاش خواهد شد... حالا من هیلدا هستم. دختری نیرومند و قوی. در تمام عمرم پشت سایهها مخفی شدم، ریسک کردم، ریسکی بزرگ. من یه خون آشامم!
لینک:
[این تاپیک جهت بارگزاری عکس شخصیتهای رمان اهریمن جاودانه ساخته شده است، لطفا از ارسال اسپم خود داری کنید]
رمان: اهریمن جاودانه
نویسنده: @nahal.hmdn
ژانر: فانتزی، عاشقانه
خلاصه:
من نه آغاز بودم...
نه پایان بودم...
من تمام بودم، خیلی وقت بود که تمام شده بودم. خیلی وقت بود که روحی نداشتم. از لحاظ فیزیکی زنده بودم ولی از لحاظ شرعی روحی در بدنم نبود. من شی*طان نبودم! اسمم روز تولد خورشید بود ولی روحم طلوعِ ماه، مادرم این اسم را روی من گذاشت به معنای بهشت. اما نمیدانست دخترش حاکم بر جهنم خود ساختهاش خواهد شد... حالا من هیلدا هستم. دختری نیرومند و قوی. در تمام عمرم پشت سایهها مخفی شدم، ریسک کردم، ریسکی بزرگ. من یه خون آشامم!
لینک:
در حال تایپ - رمان اهریمن جاودانه | نهال رادان کاربر انجمن کافه نویسندگان
صدای ساوانا توجهم رو جلب کرد. با دلسوزی و لحنی ناراحت میگفت: - درست میشه شارلوت. گریه نکن! رفتم سمتشون. جیسون با دیدنم بلند شد. محلی بهش ندادم، ساوانا رو پس زدم و نشستم سرجاش. - شارلوت، چی شده؟ شارلوت چشمای سرخش رو به چشمای نگران من دوخت و با لحن بریدهبریده گفت: - مامانم... . برگشتم سمت ساوانا...
forum.cafewriters.xyz
آخرین ویرایش توسط مدیر: