تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

شعر [ غمگسار ]

وضعیت
موضوع بسته شده است.
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,612
219
زندگی شد
منو یک سلسه ناکامی ها...

?شهریار
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,612
219
دیدی آن را که تو خواندی به جهان یار ترین ؟
سینه را ساختی از عشقش سرشارترین
آنکه می گفت ؛
منم بهر تو غمخوارترین !
چه دل آزارترین شد چه دل آزارترین ؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,612
219
دلت
جای ِ
دگر
بود
و
غمت
کُنجِ
دلِ
ما


#معصومه_صابر
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,612
219
شاید بتوان راه بیانش را بست
یا اینکه رگ خون روانش را بست
زخمی که روایت گر دردی باشد
با چسب نمی‌توان دهانش را بست

| جلیل صفربیگی |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,612
219
به دیگران سپر انداختن بود کارت
رسد چو نوبت ما تیر در کمان داری.‌..

| صائب تبریزی |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,612
219
دل را به کفِ هرکه نهم باز پسم داد
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد...?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,612
219
- اگر خوابَم
اگر بیدار
اگر مَستم
اگر هوشیار،
مرا یارایِ بودن نیست .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,612
219
ای عشق، پناهگاه پنداشتمت
ای چاهِ نهفته، راه پنداشتمت
ای چشمِ سیاه، آه، ای چشمِ سیاه
آتش بودی، نگاه پنداشتمت ..

#فریدون_مشیری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,612
219
می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه ی خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه ی خویش
می برم تا که در آن نقطه ی دور
شستشویش دهم از رنگ گناه
شستشویش دهم از لکه ی عشق
زین همه خواهش بیجا و تباه
می برم تا ز تو دورش سازم
ز تو ای جلوه ی امید محال
می برم زنده بگورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال
ناله می لرزد..می رقصد اشک
آه بگذار که بگریزم من
از تو ای چشمه ی جوشان گناه
شاید آن به که بپرهیزم من
بخدا غنچه ی شادی بودم
دست عشق آمد و از شاخم چید
شعله ی آه شدم صد افسوس
که لبم باز بر آن ل*ب نرسید
عاقبت بند سفر پایم بست
می روم خنده به ل*ب خونین دل
می روم از دل من دست بدار
ای امید عبث بی حاصل

_فروغ ♡
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا