مجسمههای مینیمالیست به طور عمده بر روی چگونگی درک بیننده و را*بطه میان تفاوت اثر و اجزا آن و در نهایت کلیت آن معطوف بودند. در راستاى بیرون کشیدن ماهرانه تضادها و تفاوتها در را*بطه با اشیا شیوه چیدمانی پشت سرهم و به غایت ساده و هندسی به عنوان مثال چندین مکعب بود.
این مجسمهها بیننده را تشویق میکردند تا به فضا آگاهی یابد. اثر هنری با دقت و وسواس، بر روی دیوار، در گوشهها یا مستقیما بر روی کف نمایشگاه، به گونهای چیده شده بود تا بر معماری فضا تاکید کرده باشد. با حذف پایه یا محوری که مجسمه برروی آن قرار گرفته بود، مجسمهسازان به دنبال حذف مجسمهسازی سنتی و همیشگی بودند. مجسمهسازی مینیمالیست به نشر فضای مشترک با هدف ساده کردن دیگر اشیاء در دنیاى هنر پرداخت. بدون گذاشتن مرز بین مخاطب و اثر هنری، بیننده مجبور بود تا را*بطهاش را با اثر تجدید نظر کند. بینندگان اکنون میتوانستند با قطعهای در سطح و اندازه خودشان، کنش متقابل داشته باشند، به آن نزدیک شوند، از آن دور شوند، در اطراف آن بچرخند و حتی گاهی بر روی آن بایستند.
این هنرمندان مواد اولیه صنعتی، پیش ساخت یا تولید انبوه شده از جمله فایبرگلاس، پلکسی گلس، پلاستیک، ورقههای فلزی، تخت چندلا و آلومینیوم را ترجیح میدادند. از طرفى استیل، شیشه، چوب و سنگ موادى شناخته میشدند که به نوعى اثر را به آفرینندهاش ارجاع میدادند، بدین علت در راستای مجموعه هنرمند قرار نمیگرفتند. مواد خام نگاه داشته میشدند یا به ندرت پردازش میشدند.
نتیجه اشیایی بودند که کاملا بىطرف انگاشته میشدند. اشیایی که مستقیما با فضایی که اشغال کرده بودند آمیخته میشدند و متقابلا برروى یکدیگر اثر میگذاشتند. اشیایی که بازگوی هرچیزی در مورد خودشان بودند غیر از خالقشان، اشیایی که موضوع بحثشان بیننده بود.
این مجسمهها بیننده را تشویق میکردند تا به فضا آگاهی یابد. اثر هنری با دقت و وسواس، بر روی دیوار، در گوشهها یا مستقیما بر روی کف نمایشگاه، به گونهای چیده شده بود تا بر معماری فضا تاکید کرده باشد. با حذف پایه یا محوری که مجسمه برروی آن قرار گرفته بود، مجسمهسازان به دنبال حذف مجسمهسازی سنتی و همیشگی بودند. مجسمهسازی مینیمالیست به نشر فضای مشترک با هدف ساده کردن دیگر اشیاء در دنیاى هنر پرداخت. بدون گذاشتن مرز بین مخاطب و اثر هنری، بیننده مجبور بود تا را*بطهاش را با اثر تجدید نظر کند. بینندگان اکنون میتوانستند با قطعهای در سطح و اندازه خودشان، کنش متقابل داشته باشند، به آن نزدیک شوند، از آن دور شوند، در اطراف آن بچرخند و حتی گاهی بر روی آن بایستند.
این هنرمندان مواد اولیه صنعتی، پیش ساخت یا تولید انبوه شده از جمله فایبرگلاس، پلکسی گلس، پلاستیک، ورقههای فلزی، تخت چندلا و آلومینیوم را ترجیح میدادند. از طرفى استیل، شیشه، چوب و سنگ موادى شناخته میشدند که به نوعى اثر را به آفرینندهاش ارجاع میدادند، بدین علت در راستای مجموعه هنرمند قرار نمیگرفتند. مواد خام نگاه داشته میشدند یا به ندرت پردازش میشدند.
نتیجه اشیایی بودند که کاملا بىطرف انگاشته میشدند. اشیایی که مستقیما با فضایی که اشغال کرده بودند آمیخته میشدند و متقابلا برروى یکدیگر اثر میگذاشتند. اشیایی که بازگوی هرچیزی در مورد خودشان بودند غیر از خالقشان، اشیایی که موضوع بحثشان بیننده بود.
آخرین ویرایش توسط مدیر: