ما هر روز با نفرات زیادی در ارتباط هستیم. افرادی که با آنها ارتباط زیادی داریم- مثل خانواده، دوستان، همکار- و افرادی که فقط از کنار آن ها میگذریم و شاید اصلا چهرهشان هم به یادمان نماند- مثل مسافرین مترو و اتو*بو*س.
وقتی ما با یک فرد مدت بیشتری وقت میگذرانیم، ارتباط اجتماعی بیشتری برقرار میکنیم و شناخت بیشتری نسبت به آن پیدا میکنیم. مثلا اگر بخواهیم توضیح دهیم که چقدر برادرمان را میشناسیم شاید برای چند ساعت حرف برای گفتن داشته باشیم ولی اگر کسی از ما بخواهد که در مورد یک همکار که فقط چند بار برای مدت کوتاه در آسانسور دیدیم صحبت کنیم، احتمالا حرف خاصی به جز ظواهر نمیتوانیم درباره اش بزنیم. چون از برادرمان شناخت کافی داریم ولی از همکار طبقه پایین نه.
ما با گرفتن اطلاعات از افرادی که میشناسیم شناخت پیدا میکنیم و بر اساس این اطلاعات در مورد رفتار آتی شخصیت حدسهایی می زنیم. مثلا میدانیم اگر فلان اتفاق برای برادرمان افتاد یا فلان حرف را بشنود واکنشش چیست.
پس ابتدا یک سری اطلاعات ورودی از شخصیت میگیریم و سپس حدسیات خود را روی آن میسازیم. در مورد شخصیت پردازی هم قضیه به همین شکل است. ابتدا با پرسیدن چند سوال شخصیت را می شناسانیم و بعد از مرحله شناخت آن را در داستان رها میکنیم و میبینیم که از آن شخصیت چه کاری ممکن است سر بزند.
من در این مقاله به شما کمک میکنم با پرسیدن این 4 سوال کاراکترپردازی را برای داستانتان شروع کنید.