تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

آموزشی مهم| درست نویسی

وضعیت
موضوع بسته شده است.
May
3,467
15,303
193
وضعیت پروفایل
همچنان تیرگی بال میگستراند~
بساتین

واژه بُستان، مخفّف بوستان، از فارسی به عربی رفته و در جمع بساتین شده است. ولی در فارسی، درست‌تر و زیباتر آن است که بوستان را به «ها» جمع ببندیم و بوستانها بگوییم.


بلوک / بلوک


این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد.
بُلوک [ boluk ]، به ضمّ اول، به‌معنای «ناحیه‌ای مشتمل بر چند قریه» است (امروزه به آن دهستان می‌گویند).
اما بلوک دوم واژه‌ای فرانسوی است به‌معنای «کشورهایی که در شیوه حکومتی کم و بیش یکسان‌اند و در برابر کشورهایی با شیوه حکومتی دیگر با هم متحدند»: «بلوک غرب»، «بلوک شرق».
املای این کلمه در فرانسه bloc است، یعنی به سکون حرف اول تلفظ می‌شود، اما در فارسی چون ابتدا ساکن ممکن نیست ناچار به کسر اول [ belok ] یا به ضمّ اول [ bolok ] تلفظ می‌شود.
به‌جای این کلمه که در نیم قرن اخیر وارد واژگان سیاسی فارسی شده است در اغلب موارد می‌توان کلمه جبهه یا کشورها را به‌کار برد.
این کلمه به‌معنای «چند ساختمان متّصل به هم که واحد مجزّایی تشکیل دهند» نیز هست.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
May
3,467
15,303
193
وضعیت پروفایل
همچنان تیرگی بال میگستراند~
بِلیت

به‌معنای «تکه کاغذ چاپ شده که خریده می‌شود و هنگام ورود به سینما و تماشاخانه یا وسایل نقلیه و جز اینها ارائه می‌شود».
این کلمه از واژه billet فرانسوی از طریق زبان روسی گرفته شده است و بهتر است که با حرف «ت» و به‌صورت بلیت نوشته شود و نه بلیط.


بنادر

واژه بندر فارسی است و به همین صورت به عربی رفته و در جمع مکسّر بنادر شده است. ولی در فارسی، درست‌تر و زیباتر آن است که بندر را به «ها» جمع ببندیم و بندرها بگوییم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
May
3,467
15,303
193
وضعیت پروفایل
همچنان تیرگی بال میگستراند~
بها / بهاء

بها واژه فارسی و به‌معنای «قیمت» است و در پایان همزه ندارد:
بگفتمی که بها چیست خاک پایش را
اگر حیات گرانمایه جاودان بودی
« حافظ »
بنابر این نباید گفت: « بهاء این کتاب هزار ریال است»، بلکه باید گفت: « بهای این کتاب هزار ریال است.»
اما بهاء، همراه با همزه پایانی، کلمه عربی و به‌معنای «فروغ و روشنایی» است و برای اینکه با بها ی فارسی اشتباه نشود بهتر است که همزه پایانی آن در نوشتن حفظ شود:
بهاءِ روی تو بازار ماه و خور بشکست
چنانکه معجزه موسی طلسم جادو را
« سعدی، غزلیّات »
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
May
3,467
15,303
193
وضعیت پروفایل
همچنان تیرگی بال میگستراند~
بهبود / بهبودی

واژه بهبود اسم است و نه صفت و بنابر این نیاز به «ی» [ i ] اسم ساز ندارد.
بهبودی در متون معتبر فارسی به‌کار نرفته است:
بوی بهبود ز اوضاع جهان می‌شنوم
شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد
« حافظ »

بیدق / بیرق

این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد.
بیدق به‌معنای «پیاده» و نیز «مهره پیاده رو در بازی شطرنج» است:
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست
« حافظ »
اما بیرق نخست به‌معنای «پارچه رنگارنگی که بر سرِ عَلَم می‌بندند» بوده و سپس به خودِ «عَلَم» اطلاق شده است:
به حکمتی که خلل اندرو نیابد راه
ز مهر و ماه گشاده در آن مکان بیرق
« انوری »
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
May
3,467
15,303
193
وضعیت پروفایل
همچنان تیرگی بال میگستراند~
پرچم


این واژه در اصل ترکی و به‌معنای موی نوعی گاو کوهی بوده که در بالای علم یا نیزه یا بر گردن اسبان آویخته‌اند:
سری مباد که بر خطّ بندگی تو نیست
و گرد بُوَد به سر نیزه باد چون پرچم
« سعدی، مواعظ »
این کلمه به مرور زمان، به‌حکم اطلاق جزء بر کلّ، بر خود علم نیز اطلاق شده و نخستین فرهنگستان ایران استعمال آن را به همین معنی و به‌جای علم و بیرق تایید کرده است.
با وجود ایراد و اعتراض بعضی از فضلا، مدتهاست که پرچم در گفتار و نوشتار به این معنی به‌کار می‌رود و اشکالی ندارد. (معادل فارسی آن دَرَفش است. )
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
May
3,467
15,303
193
وضعیت پروفایل
همچنان تیرگی بال میگستراند~
پیژامه / پیژاما / بیجامه


اصل این چند کلمه پای‌جامه (= «جامه‌ای که در پا کنند.») بوده که از زبان فارسی به زبانهای هندی رفته و از آنجا به انگلیسی داخل شده و سپس فرانسویان آن را از انگلیسی گرفته و پیژاما (pyjama) گفته‌اند.
آن گاه این واژه راه ایران را در پیش گرفته و این بار با تلفظ فرانسوی وارد فارسی شده است.
اکنون مردم آن را به چند صورت تلفظ می‌کنند: پیژامه، پیژاما، بیجامه (و عوام گاهی آن را بیرجامه می‌گویند)؛ اما پیژامه در زبان نوشتار نیز وارد شده است و به نظر می‌آید که از بقیه رایجتر باشد.
بعضی از سره‌نویسان علاقه دارند که پای‌جامه را دوباره زنده کنند و رواج دهند، اما پیژامه در گفتار روزانه مردم جا افتاده است و بعید می‌نماید که دیگر بتوان آن را از زبان بیرون کرد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
May
3,467
15,303
193
وضعیت پروفایل
همچنان تیرگی بال میگستراند~
پیشبُرد / پیش بُرد


اگر به‌صورت اسم به‌کار رود در یک کلمه و اگر‌ به‌صورت فعل مرکب باشد در دو کلمه نوشته می‌شود: «در پیشبردِ این کار بکوشیم» اما «او با کوششهای خود این کار را پیش بُرد».


پیشخان

املای پیشخان به همین صورت صحیح است. غالباً آن را به‌صورت پیشخوان می‌نویسند و غلط است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
May
3,467
15,303
193
وضعیت پروفایل
همچنان تیرگی بال میگستراند~
پیشروی / پیشرفت

این دو واژه هر چند که معنای آنها در اصل یکی بوده است امروزه دیگر مترادف نیستند:
پیشروی در معنای حقیقی و پیشرفت در معنای مجازی به‌کار می‌رود. به‌عبارت دیگر، پیشروی در گزارش امور عینی و مادّی و پیشرفت در گزارش امور معنوی گفته می‌شود.
برای مثال، اگر سخن از حرکت سپاهیان به سمت در میدان جنگ باشد می‌گویند: «پیشروی سپاهیان»، ولی اگر بخواهند ترقّی سپاهیان را فی المثل در سوادآموزی گزارش دهند می‌گویند: «پیشرفت سپاهیان».
در خبر روزنامه آمده است: «پیشرفت حریق در جنگلهای گیلان مهار شد.» این جمله البته غلط نیست، اما بهتر است که گفته شود: «پیشروی حریق در جنگلهای گیلان مهار شد.»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
May
3,467
15,303
193
وضعیت پروفایل
همچنان تیرگی بال میگستراند~
پیشینیان

به معنای «کسانی که در زمان گذشته زندگی می کرده اند. این کلمه مفرد ندارد و همیشه به صیغه جمع استعمال می شود. در متون قدیم برای بیان این معنی غالبا پیشینگان به کار رفته است که امروزه دیگر متداول نیست.


تَأَثُّر / تَحَسُّر

این دو کلمه را نباید به جای هم به‌کار برد.
تَأَثُّر به‌معنای «تٲثیر پذیرفتن» است و در تداول امروزه فارسی زبانان به‌معنای «رنج بردن و اندوهگین شدن» به‌کار می‌رود :
«از شنیدن خبر درگذشت او تٱثّر شدیدی به من دست داد.»
اما تَحَسُّر به‌معنای «افسوس خو*ردن، دریغ خو*ردن» و توسّعاً «احساس حسادت کردن» است:
«صبحدم بیدار گشتم و شک نکردم که [ بیمار ] در گذشته بود... تحسّر همی‌خوردم، که جوان بود و منعم و متنّعم» (چهارمقاله، ۱۳۹_۱۴۰):
«دو کس مردند و تحسّر بردند: یکی آن که داشت و نخورد و دیگر آن که دانست و کرد» (گلستان سعدی،۱۹۰)؛
طوطیان در شکّرستان کامرانی می‌کنند
وز تحسّر دست بر سر می‌زند مسکین مگس
« حافظ »
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
May
3,467
15,303
193
وضعیت پروفایل
همچنان تیرگی بال میگستراند~
تار / تاری / تاریک

این سه واژه همگون‌اند و در جمله ارزش یکسان دارند و در مقام صفت می‌توانند جانشین یکدیگر شوند:
شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا موعد دیدار کجاست
« حافظ »
هم اگر عمر بُوَد دامن کامی به کف آید
که گل از خار همی آید و صبح از شب تاری
« سعدی، غزلیات »
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
« حافظ »
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا