تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

وضعیت
موضوع بسته شده است.
May
3,468
15,306
193
وضعیت پروفایل
همچنان تیرگی بال میگستراند~
5C13DFD1-9964-4C99-A63A-6C9B094B5C9D.jpeg

~به نام خالق نگارش~

*در این‌جا همراهِ هم یک پارت از رمان را ویرایش می‌کنیم.

*این‌کار برای بهتر متوجه شدن تایپک زیر است.


آموزش جامع ویراستاری
 
آخرین ویرایش:
May
3,468
15,306
193
وضعیت پروفایل
همچنان تیرگی بال میگستراند~
این پا*رتی که ما باید ویرایشش کنیم.


با این سر و صداها ...هیچکس صدای تلفن رو نمیشنید...از زیر خروار ها لباس پیداش کردم..شماره خونه عزیز جون بود.​
_سلام​
_سلام تیام جان خوبی مادر؟​
_مرسی..شما خوبین؟عمو خوبن؟​
_خوبن مادر...فرهاد خوبه؟مامان خوبه؟بابا خوبه؟​
_اره همه خوبن...​
_سر نمیزنی به ما دیگه.​
_مدرسه ها شروع شده و درس ومشق نمیزاره.​
_نکه تو تابستون خیلی میومدین.​
_عزیز جون...تیکه نندازین فداتون بشم میدونید که دلیلشو...​
عزیز اهی بلند کشید و گفت:امشب یک سر بیاین اینجا...​
_برای چی؟​
_خونه مادربزرگ رفتن هم سوال داره.​
_نه عزیزجونی..منظورم اینه کسی هم اونجاست.​
_همین خودمونی ها.​
_عزیز میدونی که مامان من زن عمو رو ببینه عصبی میشه.​
_وقتی بفهمه کی داره میاد عصبی نمیشه.​
_کی مگه قراره بیاد.​
_دیگه من برم کارامو بکنم.شب ساعت 9 منتظرتونم.​
_خداحافظ .​
_خداحافظ.​
یعنی کی قرار بود بیاد....سر و صداها خوابید....از اتاق رفتم بیرون مامان با خوشحالی در حال سرخ کردن گوشت ها بود باباهم روی مبل کنار فرهاد نشسته بود.​
_سلام بابا.​
_سلام عزیزم.​
مامان:کی اومدی ؟​
_سلام.نیم ساعتی میشه.​
_پس بیا کمک غذا درست کن​
_چشم.​

***​
بالا خره استاد وارد کلاس شد ..چشم های نگران همه روی او ثابت ماند.کیفش را روی میز گذاشت و کتش را به پشت صندلی اویزان کرد و در جای خود نشست...نگاهی به دفتر نمره اش انداخت و گفت:برنامه چیه؟​
صبا از پشت من بلند شد و گفت:نمره ها رو بدین.​
استاد افشار ابروهای پهنش را بالا انداخت و گفت:درسته.​
همه صاف نشسته بودیم.غزل ب*غل دستیم هرزگاهی با استرس به من نگاه میکرد و من فقط لبخند میزدم.همیشه نمره های فیزیکم رو گند میزدم و اگه ایندفعه هم بد میشدم بی انصافی بود چون 5 ساعت شب قبلش درس خوندم.موهامو داخل دادم و دستامو در هم گره کردم...چشام روی میز استاد که در فاصله دوری از ما بود میخکوب شده بود....استاد ضربه ی ارامی به میز زد و گفت:خب ...خب...خانما .....نمره ها اصلا خوب نبود....​
یکی از بچه ها بلند شد و گفت:استاد پایین ترین نمره چند بود؟​
استاد سری تکون داد و گفت:2​
دهن همه باز موند..استاد برگه ها رو توی دستاش محکم کرد و از جا بلند شد:یعنی یک دختر سوم دبیرستانی....از 20 تا سوال اسون فیزیک باید 2 تاشو بلد باشه..همه سراشونو پایین انداختن.​
_خیله خب بسه....​
نفر اول خانم....خب معلومه ....مثل همیشه شکیبا.​
سرمو یک دفعگی اوردم بالا استاد لبخند تلخی زد و گفت:18.​
از جا بلند شدم و گفتم:ممنون و برگه رو از دستش گرفتم.​
بعد از خوندن چند نفر گفت:باران بهادری 13.​
باران چنگی به صورتش زد و برگه را کشید که نصفش پاره شد.​
_صباشیرزاد​
_بله.​
_14​
صبا با غرور جلو رفت و برگه را گرفت و زیر ل*ب چیزی گفت و به سرجایش اومد.​
_شیدانیک خواه؟​
_بله اقا.​
_خیلی عالیه 7.​
رنگ شیدا سرخ و سفید شد و با قدم های اهسته برگشو گرفت.​
سوگل دماغشو کشید بالا و به استاد نگاه میکرد که اسم اونو صدا زد.​
_و خانم سوگل صادقی...3.​
سوگل سرشو محکم روی میز زد و شروع کرد به گریه کردن صبا رفت و برگشو گرفت و داد دستش...​
دستمو گذاشتم روی دست سوگل و ازش خواستم گریه نکنه ولی نمیشد.​
افشار:خانم شکیبا لیست رو از دفتر بیارید.​
_چشم.​
بلند شدم و رفتم به سمت طبقه پایین که دفتر شلوغ بود...لیست رو گرفتم و برگشتم به کلاس...5 دقیقه اخر کلاس بود که گفت لیست رو ببرم پس بدم..رفتم پس دادم و با دو برگشتم که زنگ خورد و اقای افشار بلافاصله اومد بیرون و بهم خوردیم.​
لبمو گاز گرفتم و گفتم:ببخشید.​
 
آخرین ویرایش:
May
3,468
15,306
193
وضعیت پروفایل
همچنان تیرگی بال میگستراند~
برای بهتر متوجه شدن شما تکه تکه از پارت را ویرایش می‌کنیم.
با این سر و صداها ...هیچکس صدای تلفن رو نمیشنید...از زیر خروار ها لباس پیداش کردم..شماره خونه عزیز جون بود.( اول باید علائم نگارشی به حرف قبل چسپیده و از حرف بعد فاصله بگیرد، صداها، هیچ‌کس دقیقاً همین‌طور. ما از ... فقط در دیالوگ استفاده می‌کنیم و باید در منولوگ حذف شود. برای هیچکس نمیشنید باید از نیم فاصله استفاده کنیم، هیچ‌کس نمی‌‌‌شنید. خروار ها یکی از آن کلمه‌‌های استثنایی برای نیم فاصله است و باید خروارها نوشت. باید به جای هر ... از ، استفاده کنیم. )
_سلام​
_سلام تیام جان خوبی مادر؟​
_مرسی..شما خوبین؟عمو خوبن؟( در کل پارتِ این رمان دیالوگ نویسی آن اشتباه است، دیالوگ اول از - و بعد یک فاصله دیالوگ را می‌نویسیم، - سلام! به همین صورت دیالوگ‌های بعدی را هم ویرایش می‌کنیم. حتماً و حتماً باید در پایان هر دیالوگ و منولوگ یکی از علائم نگارشی قرار بگیرد. و ما بعد از سلام از علامت ! باید استفاده کنیم، از ... نباید کم‌تر و نه بیشتر استفاده کنیم، بعد از ... باید مانند علائم نگارشی دیگر بعد از ان از فاصله استفاده کنیم. خوبین؟عمو این‌جا از علامت نگارشی استفاده شده به حرف قبل چسپیده ولی از حرفِ بعد فاصله نگرفته است، خوبین؟ سلام به همین شکل )
_خوبن مادر...فرهاد خوبه؟مامان خوبه؟بابا خوبه؟​
_اره همه خوبن...​
_سر نمیزنی به ما دیگه.​
_مدرسه ها شروع شده و درس ومشق نمیزاره.( دیالوگ و علائم این‌‌جا هم اشتباه است. باید برای نمیزنی مدرسه ها نمیزاره از نیم فاصله استفاده کرد، نمی‌‌زنی مدرسه‌ها نمی‌‌زاره دقیق به این صورت، قسمتِ شده و درس باید به جای و از علامت، استفاده کرد. )
_نکه تو تابستون خیلی میومدین.​
_عزیز جون...تیکه نندازین فداتون بشم میدونید که دلیلشو...( دیالوگ باز اشتباه است، باید بعد از ... فاصله گذاشت. برای میدونید نیاز به نیم‌ فاصله است. می‌دونید، دلیلشو شکسته نویسی است و درست آن دلیلش رو است)
عزیز اهی بلند کشید و گفت:امشب یک سر بیاین اینجا...​
_برای چی؟​
_خونه مادربزرگ رفتن هم سوال داره.​
_نه عزیزجونی..منظورم اینه کسی هم اونجاست.​
_همین خودمونی ها.( باید برای اهی از آ استفاده کنیم، بعد از گفت: باید یک خط پایین برویم و - بگذاریم و بعد از - فاصله دیالوگ را بنویسیم، - امشب ، اینجا اونجاست خودمونی ها باید از نیم فاصله استفاده کنیم. اون‌جاست ای‌جا خودمونی‌‌ها دقیق همین طور نیم فاصله را می‌گذاریم. )
_عزیز میدونی که مامان من زن عمو رو ببینه عصبی میشه.​
_وقتی بفهمه کی داره میاد عصبی نمیشه.​
_کی مگه قراره بیاد.( باید برای میدونی میشه نمیشه نیم فاصله گذاشت، می‌‌دونی می‌‌شه نمی‌‌شه، قرار بیاد. باید به جای استفاده از . از ؟ استفاده کنیم. )
_دیگه من برم کارامو بکنم.شب ساعت 9 منتظرتونم.​
_خداحافظ .​
_خداحافظ. ( کارامو شکسته نویسی است و باید نوشت کارهام رو هم این‌‌‌طور قشنگ‌تر است و شکسته نویسی در جمله نیست. )
یعنی کی قرار بود بیاد....سر و صداها خوابید....از اتاق رفتم بیرون مامان با خوشحالی در حال سرخ کردن گوشت ها بود باباهم روی مبل کنار فرهاد نشسته بود.( علامت ... حذف می‌شه و به جای آن از ، و . استفاده می‌‌کنیم، گوشت ها باید نیم فاصله گذاشت! گوشت‌ها)
_سلام بابا.​
_سلام عزیزم.​
مامان:کی اومدی ؟( بعد از مامان باید یک فاصله گذاشت، مامان: کی اومدی؟ )
_سلام.نیم ساعتی میشه.​
_پس بیا کمک غذا درست کن​
_چشم.( سلام. باید به جای . از ، در این قسمت استفاده کنیم. برای میشه باید نیم فاصله گذاشت، می‌شه دقیق همین شکل! باید بعد از دیالوگ حتماً یکی از علائم را باید گذاشت. )
 
آخرین ویرایش:
May
3,468
15,306
193
وضعیت پروفایل
همچنان تیرگی بال میگستراند~
بالا خره استاد وارد کلاس شد ..چشم های نگران همه روی او ثابت ماند.کیفش را روی میز گذاشت و کتش را به پشت صندلی اویزان کرد و در جای خود نشست...نگاهی به دفتر نمره اش انداخت و گفت:برنامه چیه؟(بعد از شد ... به جای این علامت باید از ، استفاده شود. علائم نگارشی باید چسپیده به حرفِ قبل و از کلمه بعد فاصله داشته باشد. ماند. کیفش، برای اویزون باید از آ استفاده کنیم. علامت ... حذف می‌شه و باید از . استفاده شود. نمره اش باید از نیم‌ فاصله استفاده شود، نمره‌اش! باید بعد از گفت: یک خط پایین بری و بعد دیالوگ رو بنویسی! )
صبا از پشت من بلند شد و گفت:نمره ها رو بدین.​
استاد افشار ابروهای پهنش را بالا انداخت و گفت:درسته.​
همه صاف نشسته بودیم.( در این‌جا دیالوگ و منولوگ مخلوط شده، دو گفت: موجود در بالا! دیالوگ هر دو گفت رو پایین میاری و بعد از گذاشتن - و بعد یک فاصله دیالوگ را می‌نویسیم. )غزل ب*غل دستیم هرزگاهی با استرس به من نگاه میکرد و من فقط لبخند میزدم.همیشه نمره های فیزیکم رو گند میزدم و اگه ایندفعه هم بد میشدم بی انصافی بود چون 5 ساعت شب قبلش درس خوندم.موهامو داخل دادم و دستامو در هم گره کردم...چشام روی میز استاد که در فاصله دوری از ما بود میخکوب شده بود....استاد ضربه ی ارامی به میز زد و گفت:خب ...خب...خانما .....نمره ها اصلا خوب نبود....( برای میزدم نمره های میزدم ایندفعه میشدم بی انصافی میخکوب ضربه ی باید از نیم فاصله استفاده کرد، می‌زدم نمره‌های ‌می‌زدم این‌‌دفعه می‌‌شدم بی‌‌انصافی می‌خکوب ضربه‌ی باید این‌طور نیم فاصله را بگذاریم، 5 رو به حرف باید بنویسیم، موهامو چشام خانما شکسته نویسی است و باید موهام رو چشم‌هام خانم‌ها تغییر بدیم. و علامت سه نقطه‌ها رو در منولوگ حذف می‌کنیم و به جای آن از . و ، استفاده می‌کنیم! برای ارامی از آ استفاده می‌کنیم، بعد از گفت یه خط باید پایین بری و بعد از - دیالوگ رو بنویسی و علامت ... در دیالوگ ... بیش از ... استفاده شده و این علامت نباید کم‌تر و بیش‌تر استفاده بشه. برای اصلا از ً این استفاده می‌کنیم، اصلاً)
یکی از بچه ها بلند شد و گفت:استاد پایین ترین نمره چند بود؟​
استاد سری تکون داد و گفت:2( برای بچه‌ها نیاز به نیم فاصله است. بعد از گفت: یه خط میریم پایین و بعد دیالوگ رو می‌نویسیم، 2 رو به حروف می‌نویسیم، دو!)
دهن همه باز موند..استاد برگه ها رو توی دستاش محکم کرد و از جا بلند شد:یعنی یک دختر سوم دبیرستانی....از 20 تا سوال اسون فیزیک باید 2 تاشو بلد باشه..همه سراشونو پایین انداختن.( برای برگه‌‌ها نیم فاصله نیم فاصله نیاز است، علامت ... حذف می‌شه و علامت ، قرار می‌دهیم، بعد از بلند شد یک خط پایین می‌ری و بعد دیالوگ رو می‌نویسیم، 20 و 2 را به حروف می‌نویسیم، .... را به ... تبدیل می‌کنیم. سراشونو شکسته نویسی است و درست آن سراشون رو است. )
_خیله خب بسه....​
نفر اول خانم....خب معلومه ....مثل همیشه شکیبا.​
سرمو یک دفعگی اوردم بالا استاد لبخند تلخی زد و گفت:18.​
از جا بلند شدم و گفتم:ممنون و برگه رو از دستش گرفتم.​
بعد از خوندن چند نفر گفت:باران بهادری 13.( این ..... را به ... تبدیل می‌کنیم، بعد از گفت پایین می‌ریم و دیالوگ رامی‌نویسیم، 18 و 13 را به حرف می‌نویسیم، برای دو گفت بعدی هم همین کار را انجام می‌دهیم)
باران چنگی به صورتش زد و برگه را کشید که نصفش پاره شد.​
_صباشیرزاد​
_بله.​
_14​
صبا با غرور جلو رفت و برگه را گرفت و زیر ل*ب چیزی گفت و به سرجایش اومد.​
_شیدانیک خواه؟​
_بله اقا.​
_خیلی عالیه 7.( باز هم دیالوگ نویسی اشتباهه! 14 و 7 را به حروف تبدیل می‌کنیم، باید در پایان هر دیالوگ و منولوگ یک علامت نگارشی قرار بگیرد پس در پایان دو دیالوگ بالا هر علامت مناسب‌تر بود قرار می‌دیم)
رنگ شیدا سرخ و سفید شد و با قدم های اهسته برگشو گرفت.​
سوگل دماغشو کشید بالا و به استاد نگاه میکرد که اسم اونو صدا زد. ( قدم‌های، می‌کرد به این صورت نیم‌ فاصله را رعایت می‌کنیم، برگش‌ رو، دماغش‌ رو، اون رو دقیق همین‌طور شکسته نویسی‌ها را درست می‌کنیم)
_و خانم سوگل صادقی...3.​
سوگل سرشو محکم روی میز زد و شروع کرد به گریه کردن صبا رفت و برگشو گرفت و داد دستش...( 3 را به حروف می‌نویسیم، سرشو، برگشو شکسته نویسی است و به سرش رو و برگش رو تغییر می‌دهیم! )
دستمو گذاشتم روی دست سوگل و ازش خواستم گریه نکنه ولی نمیشد.​
افشار:خانم شکیبا لیست رو از دفتر بیارید.​
_چشم.( دستمو شکسته نویسی است و دستم رو درست است، نمی‌شد نیم فاصله رعایت می‌کنیم، افشار:خانم دقیق باید بین‌شان فاصله رعایت کرد، افشار: خانم...)
بلند شدم و رفتم به سمت طبقه پایین که دفتر شلوغ بود...لیست رو گرفتم و برگشتم به کلاس...5 دقیقه اخر کلاس بود که گفت لیست رو ببرم پس بدم..رفتم پس دادم و با دو برگشتم که زنگ خورد و اقای افشار بلافاصله اومد بیرون و بهم خوردیم.​
لبمو گاز گرفتم و گفتم:ببخشید.( علامت ... حذف می‌شه، 5 را به حرف تبدیل می‌کنیم، لبمو شکسته نویسی است و لبم رو درست است. گفتم: بعد آن یک خط پایین می‌رویم و بعد دیالوگ را می‌نویسیم. )
 
آخرین ویرایش:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا