با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن میگذرد.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید
سلامی خدمت همراهان تالار ترجمه
ضمن عرض خسته نباشید به مترجم عزیز @parastoo
لطفاً از ارسال هر گونه اسپم ( خارج از دایرهی ترجمه) خودداری نمایید.
مترجم عزیز در صورت ایجاد ابهام قبل از ارتباط با منتقدین حتما با مدیریت در میان بگذارید.
✔برگرداندن نام: Dark promise که اگر جدا جدا معنای هر کلمه را بگوییم، dark به معنای تیره و تاریک است و promise به معنای وعده و عهد است و معنای کلی آن: قولِ تاریک و یا وعدهی تاریک میشود که نویسنده توانسته با برگرداندن و کمی خلاقیت آن را به " تعهد تاریک" در بیاورد.
✔ژانر: مترجم ژانرِ فانتزی و رمانتیک رو ذکر کرده و فانتزی فعلاً در مقدمه دیده شده و در خودِ رمان چیزی دیده نشده ولی گمان میرود در آیندهی نزدیک این ژانر بیشتر خودش را نشان دهد. و ژانر رمانتیک هم در حالِ حاضر، این ژانر بر روی رمان حاکم است.
علائم نگارشی: ویرگول ها در مواردی رعایت نمیشدند! مثال: صدای بوق بلند ماشین(،) نشان از این بود که راننده رسیده است . *نیمفاصلهها هم به هیچوجه رعایت نشدهاند!
مثال: آنجا همیشه روشن و دلباز بود.چون هر صبح خورشید درست از وسط شیشه های درهای فرانسوی میدرخشید و اشپزخانه را پر نور میکرد. *آنجا همیشه روشن و دلباز بود. چون هر صبح خورشید درست از وسط شیشههای درهای فرانسوی میدرخشید و آشپزخانه را پر نور میکرد. (هر علائم نگارشی به کلمهی قبلی چسبیده و با کلمهی بعدیِ خود، فاصله دارد.)
*کشش علائم نگارشی مانند ؟؟؟ و یا کلمات مانند: اممممم . مثال: امممممم.این فوق العادس.(این فقط یک نمونه از مورد بوده!) *ام... این فوقالعادست!
مثال دوم: به نظر لاغرتر شدم؟؟؟؟؟ *به نظر لاغرتر شدم.
+ اشکالات دیالوگی! گهگاهی دیده میشده که بجای استفاده از - از _ استفاده شده! مثال: _به این که من عاشق وانتتم. *- به این که من عاشق وانتتم!
*و یک مورد دیگر این بود که گهگاهی دیالوگها با مونولوگها قاطی میشدند و من یا هر خوانندهای در خواندنِ رمان گیج میشد!
مثال: به دروغ گفتم:
- کمی قبل، سردرد و کمردرد داشتم اما الان بهترم. <کمرم هنوز دردناک بود اما دردش از قبل خفیفتر بود؛ منطقی نبود که به خاطر اندکی درد، او را نگران کنم.>
* تیکه های مشخص شده مونولوگ هستند که با دیالوگ قاطی شدهاند!
یا نمونهی دیگر:
_مضحک نباش. ما فقط میخواستیم یک شب به خودت استراحت بدی، <پدر با این پاسخش همه مارا نجات داد.!>
مثال سوم: من فقط داشتم به اولین باری که دیدمت فکر میکردم، تو خیلی کم معاشرت و بامزه بودی.
+غلط املائی: وقت گزرانی -> وقت گذرانی/ بیاسبال -> بیسبال
✔روان و قابل فهم بودن: فاکتور از اشکالات نگارشی و یا اشکالات دیالوگ، کار مترجم بد نبوده؛ منتها اگر این اشکالات را درست کرده، میتواند رمان را به درک و فهم بیشتر برساند.
بافت بدنه:متن ادبی و دیالوگها عامیانه بودند و خوب بودند. منتها گهگاهی مترجم کلماتی را به میان میآورد و باعث از بین رفتن تعادل میان ادبی و عامیانه میشد.
مثال: _آنچه که قرار بود امتحان بدی ؛مطالعه کردی؟
مثال دوم: _من اصلا قادر به تصور این نیستم که الان خانواده آن پسر کوچولو چه حسی دارند.
*میتوانست بگوید: - نمیتونم فکر کنم(یا تصور کنم) که الان خانوادهی اون پسر کوچولو چه حسی دارند!
(چون دیالوگ ها از ابتدا عامیانه بودند، نبایستی کلمهای که این عامیانه را نقض میکند، آورده شود!)
✔اصطلاحات: خب من ایرادی در رمان در این زمینه ندیدم و بایستی بگم نویسنده در برگرداندن اصطلاحات به زبان فارسی موفق بوده ولی ی سری نکات هم هست بایستی گفته بشن:
مثال اول: از آنجایی که عصبانیت معمول صبحگاهی رد کردیم؛
*خب از نظرم این تیکه یک جوری هستش و عصبانیت معمول صبحگاهی منظورش چیه؟ خب شاید من بتونم حدس بزنم و بگم کلاس صبحگاهی منظورش هستش اما ممکنه خواننده نتونه حدس بزنه و گیج بشه!
مثال دوم: _خوبم، ممنون. بچه ها منو دیوونه میکنند <ولی من براشون میمیرم.>
*خب بهتر بود بگه "ولی من دوستشون دارم یا عاشقشونم.." اینجام همین طور:
- شما دوتا واقعاً برای هم میمیرید اینطور نیست؟توام این رو حس میکنی یا نه؟
و این مثال آخر:
جواب دادم: اگر از من بپرسی، مثل یه گره کوره و یک نوشابه دو لیتری را وسط میز گذاشتم.
مادرم گفت: رایلی من مطمئنم که پروژه شما مثل یک گره کور نیست معلم شما فقط میخواد که خلاق باشید.
+ خب ببینین گره ی کور یجورایی معنای سختی رو میده و اینجا راجب پروژه داره صحبت میکنه که مثل یک گرهی کوره و یعنی سخته و خب بهتر بود بگه که این پروژه مثلِ یک گرهی کور سخته؛ مفهوم رو بیشتر به خواننده میرسوند!
*نکات کلی: 1. علائم نگارشی و اشکالات دیالوگی و غیره را بیشتر دقت کنین، زیرا که نقش بسیار مهمی در رساندن مفهوم به خواننده را دارند. 2. ادبی نویسی در مونولوگ و عامیانه نویسی در دیالوگ را حفظ کنین و تعادل میان این دو را بهم نزنین.
برگرداندن نام: کلمه Dark تداعی کننده تاریکی است و مشکلی در ترجمه دیده نمیشود و همچنین کلمه promise هم معناهای مختلفی از جمله عهد، قول، پیمان و .... دارد، شاید "تعهد" نتواند معنای حقیقی این کلمه را جلوهگر باشد اما در هر صورت نام کاملاً روان و بامفهوم بازگردانی شده و ترکیب دو کلمه تعهد و تاریک به خوبی انتخاب شده.
ژانر: ژانر فانتزی تا به اینجای رمان کمرنگ بوده و ژانری که ما بیشتر شاهد آن بودیم، ژانر انتخابی مترجم یعنی همان رمانتیک بوده.
فهم اصطلاحات و جایگذاری صحیح: مترجم در این مورد بسیار خوب عمل کرده و هنر خودش را به نمایش گذشته. و اصطلاح عجیب و بیمعنی ای دیده نشد.
جمله بندی: جمله بندیها قابل قبول بود. گاهی تشخیص دیالوگ و منولوگ دشوار میشد.
[- آره، گرسنمه! عصاره گوشت و بیسکویت هم پختی؟ حداقل این دیگه دروغ نبود، من واقعاً گشنهام بود.]✖
[- آره، گرسنمه! عصاره گوشت و بیسکویت هم پختی؟
حداقل این دیگر دروغ نبود، من واقعاً گشنهام بود.]✔
و ایراداتی مشابه به این مورد.
شفافیت و وضوح داستان: داستان شفافیت لازم رو داشته و جمله بندی ها شاید کمی خواندن رو برای خواننده سخت میکرد. و انتظار میرود مترجم موارد جمله بندی را در اسرع وقت ویرایش کند.
علائم نگارشی: علائم نگارشی به خوبی رعایت نشده؛ اشاره به علائم نگارشی:
[...با ماده تمیز کننده پیشخوان را تمیز کردم.بعد (تمیز کردم. بعد از...) از اینکه...] این مورد بسیار زیاد در رمان دیده میشد و صدق کننده علائمی دیگر همچون ویرگول، نقطه ویرگول، علامتهای سوال و تعجب هم نیز میشد.
این نوع اشتباه هم نیز دیده میشد : [دلم ریخت ،می دانستم (دلم ریخت، میدانستم....) که آدامه!]
نیم فاصلهها رعایت نمیشد! و همچنین گاهی از تنوین هم استفاده نمیشد. در رمان کشش حروف و علائم نگارشی نیز دیده میشد. مثال نیم فاصلهها:
آن ها✖ آنها✔
میبیند، می بیند✖ میبیند✔
خانه اشان✖ خانهاشان✔
املای کلمه بزار✖ بذار✔ هستش
تناسب بدنه: بعد از خواندن چند خط از رمان میشد پی برد که منولوگها به صورت ادبی و دیالوگها به صورت عامیانه به نگارش درآمده اما در قسمتهایی از رمان دیده میشد که مترجم در دیالوگ کلماتی را ادبی نوشته و در منولوگ عامیانه.
مثال:
فعلهایی مانند "بودند، شدند، رفتند" به صورت عامیانه در دیالوگها اینگونه نوشته میشوند "بودن، شدن، رفتن"
[...غذا گرفتن اینه که (منولوگ ها به صورت ادبیست پس "این است که" نگارش صحیحی به جمله میبخشد) بعد غذا نیاز...]
[...آدام بهمون کمک کرد که آشغال هارو (منولوگها ادبی بودند پس "آشغال ها را" درست است.) دور بریزیم...]
[..مادرم، آنها رو (آنها را) درون سینک ظرفشویی قرار دادم...]
مواردی این چنینی دیگری نیز دیده میشد اما محدود بود.