تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد شورا نقد شورای رمان اهریمن جاودانه | نهال رادان کاربر انجمن کافه نویسندگان

وضعیت
موضوع بسته شده است.
نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
2,040
3,697
148

51839_45fd456b7e49602592b0fbe2461f9a99.png

با سلام و عرض وقت بخیری
نویسنده عزیز اثر شما طبق اصول و چهارچوب اصلی رمان‌ و داستان‌نویسی نقد گردیده است.
?منتقد اثر شما: @HILDA

* لطفا پیش از قرارگیری نقدنامه توسط منتقد در این تاپیک پستی ارسال نکنید!

* این تاپیک پس از قرارگیری نقد به مدت سه روز باز خواهد بود تا شما نظر شما ثبت شود، سپس قفل خواهد شد.

* اثر شما پس از ارسال نقدنامه تحت نظارت منتقدتان قرار خواهد گرفت؛ درصورتی که نسبت به نکات منتقد بی‌توجه باشید، دیگر هیچ نقدی از شما پذیرفته نخواهد شد.

با توجه به این‌که نقد شورا تاثیر مستقیمی بر تگ‌دهی و سطح‌بندی اثر شما دارد، درصورتی که هرگونه شکایت، انتقاد یا پیشنهادی در ارتباط با تالار نقد و نقد اثر خود دارید؛ به تاپیک زیر مراجعه کنید.
?تاپیک جامع شکایات و پیشنهادات تالار نقد

به امید موفقیت روز افزون شما
مدیریت تالار نقد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
2,040
3,697
148
بسم‌تعالی
79828_ee652125b739e923548a8c0dc8c5faf7.png

عنوان رمان: اهریمن جاودانه
نویسنده: Nahal
ژانر: فانتزی، عاشقانه، ترسناک
خلاصه:
من نه آغاز بودم،
نه پایان بودم!
من تمام بودم، خیلی وقت بود که تمام شده بودم.
خیلی وقت بود که روحی نداشتم. از لحاظ فیزیکی زنده بودم؛ ولی از لحاظ شرعی روحی در بدنم نبود.
من شی*طان نبودم! اسمم روز تولد خورشید بود ولی روحم طلوعِ ماه.
مادرم این اسم را روی من گذاشت به معنای بهشت. اما نمی‌دانست دخترش حاکم بر جهنم خود ساخته‌اش خواهد شد... حالا من هیلدا هستم. دختری نیرومند و قوی. در تمام عمرم پشت سایه‌ها مخفی شدم، ریسک کردم، ریسکی بزرگ. من یه خون آشامم!

برای مطالعه رمان کلیک کنید!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
2,040
3,697
148
بسم‌تعالی
نقد رمان "اهریمن جاودانه"
منتقد "HILDA"
نوع نقد "نقد شورای رمان"
تاریخ تحویل "۱۶ آبان ۱۴۰۰"


?ارکان‌های اولیه?
۱‌. عنوان رمان
عنوان رمان متشکل از دو واژه‌ی (اهریمن) و (جاودانه) است.‌‌ اهریمن به معنای همان ابلیس یا شی*طان است،‌ و به معنای مفهومی دیگر این واژه می‌توان به پلید و ناپاک بودن نیز اشاره داشت.‌ جاودانه به معنای ابدیت و پایان‌ناپذیر است، انگار چیزی یا کسی هیچ‌گاه پایان ندارد و تا ابد هست، به معنای مفهومی واژه اگر بخواهد اشاره شود،‌ به معنای مستمر یا دائمی بودن است.‌ عنوان انتخاب شده رمان،‌ در کل و اصلیت به معنای ابلیس و شیطانی است که دائماً جاودان است.‌ به معنای دیگر،‌ پلیدی که تا ابد باقی خواهد ماند و هیچ‌گاه از بین نخواهد رفت.‌
ارتباط واژه‌ی اهریمن به نسبت کم در رمان دیده می‌شود،‌ زیرا که در رمان هیچ اشاره‌ای به ابلیس و یا شیطانی که بخواهد نقشی را در رمان ایفا کند وجود ندارد.‌ از لحاظ مفهومی،‌ ابلیس تنها به عنوان یک صفت برای شخصیت اصلی رمان یعنی هیلدا به کار برده شده است که نمی‌توان دلیلی داشت مبنا بر اینکه شخصیت هیلدا،‌ یک ابلیس است.‌ شاید بتوان اگر کمی دقت ورزید در ویژگی شخصیت هیلدا،‌ بتوان کلمه پلید بودن را به او نسبت داد،‌ ولیک آن که بخواهیم بگوییم چون او یک خون‌آشام جاودانه است به او لقب ابلیس را بدهیم،‌ نادرست است.‌ شاید تنها بتوان کمی به شخصیت رایان این صفت ابلیس بودن را نسبت داد،‌ ولی باز نیز نمی‌توان گفت که کلمه‌ی ابلیس نقش اساسی را در مفهوم و ارتباط با رمان ایفا می‌کند.‌ کلمه جاودانه را می‌توان به خوبی در رمان مشاهده کرد،‌ می‌توان به جاودانه بودن شخصیت‌های رایان و هیلدا اشاره کرد و ماجرای کهن و قدیمی که پشت این ماجرای جاودانه بودن پنهان است.
در معنای کلی،‌ عنوان را می‌توان تنها بر شخصیت رایان نسبت داد،‌ زیرا که با کارهای پلیدانه و نوع خون‌آشامی جاودانه بودنش، می‌توان گفت نقش خوبی را با عنوان برقرار می‌کند؛‌ ولیک ارتباط کمی را با اصلیت محتوای رمان دارد و امید است تا در ادامه‌ی رمان،‌ نقش پر رنگ‌تری را از عنوان،‌ در رمان مشاهده کنیم.‌
عنوان از لحاظ استفاده از واژگان،‌ می‌توان گفت متاسفانه از کلمات کلیشه‌واری استفاده شده بود که اصلاً برای جذب کردن خواننده مناسب نیست.‌‌ هر دو کلمه‌ی ابلیس و جاودانه، در بسیاری از رمان‌هایی با ژانر مربوطه یعنی فانتزی و ترسناک،‌ دیده می‌شود.‌‌ همچنین علاوه بر آن که استفاده از واژگان تکراری و کلیشه،‌ باعث پایین آوردن کنجکاوی و سطح رمان می‌شود،‌ باعث می‌شود که خواننده‌ای به سوی رمان جذب نشود.‌ برای جلوگیری از این کار،‌ راهکار‌های متفاوتی وجود دارد.‌ برای مثال می‌توان از واژگانی که هم‌معنا و مفهوم واژگان عنوان است استفاده کرد.‌ برای مثال به جای کلمه ابلیس می‌توان از کلمات ( آهریمن یا شریر " شریر به معنای خبیث است" ) و به جای واژه‌ی جاودانه از کلمه‌‌ی (ابدیت) استفاده کرد.‌ گرچه نکته‌ی مهمی که حائز اهمیت است،‌‌‌ آن است که لازم نیست هر کلمه‌ی عنوان،‌ جدید و به دور از کلیشه‌ای باشد.‌ گاهی نیز می‌شود از هر دو ترکیب استفاده کرد.‌‌
عنوان رمان از لحاظ جذابیت و بر انگیختن کنجکاوی خواننده،‌ عملکردی ضعیف داشت آن نیز تنها به دلیل استفاده از کلمات کلیشه‌ای و تکراری که در عنوان به کار برده شده بود.‌ یکی از ضرورت‌های لازم برای جذب خواننده به سوی رمان،‌ استفاده از توصیفات جدید و زیبا است،‌ ولیک نه آن که توصیفاتی زیاد به طولانی شدن عنوان،‌ رمان را به زیان برساند.‌‌ می‌توان به جای کلمه‌ی جاودانه یا همان ابدیت،‌ کلمه‌ی جدیدتر و بهتری مورد استفاده قرار بگیرد تا به جذب خواننده کمک بسزایی کند.‌
لذا عنوان سطح به نسبت پایینی داشت و نیاز به پردازش بیشتری دارد.‌

۲. ژانر رمان:
ژانرهای انتخابی نویسنده شامل (فانتزی)،‌ (عاشقانه) و (ترسناک) بود.‌
ژانر فانتزی،‌ ژانری است که در آن دنیایی که زاده‌ی ذهن و تخیل نویسنده است،‌ به وجود می‌‌آید.‌ در اصل ژانر فانتزی به ژانر‌هایی می‌گویند که ماهیت حقیقت دنیای حقیقی،‌ در آن بسیار کم مشهود است.‌‌‌ ژانر فانتزی در رمان نقش به نسبت خوبی داشت و می‌توان به دنیای خون‌آشام‌ها در میان آدمیان و نوع جاودانه بودن برخی از آن خون‌آشام‌ها اشاره کرد؛‌ ولیک نکته‌ی حائز اهمیتی که وجود دارد آن است که وجود ژانر فانتزی خیلی کمتر از آنچه باید در رمان دیده می‌شود.‌ اینکه تنها اثری از خون‌آشام‌ها باشد و هیچ توصیف دیگری که زاده‌ی ذهن خلاق نویسنده باشد وجود ندارد،‌ باعث می‌شود که این ژانر به مرور کم‌رنگ بشود و خاصیت خود را از دست بدهد.‌ نویسنده گرامی نباید بگذارند چنین اتفاقی رخ دهد و پردازشات لازمه را باید انجام دهند تا این ژانر را برای رمان خود برقرار داشته باشند.‌
ژانر عاشقانه،‌ ژانری است که به احساسات و عواطف میان دو یا چند نفر،‌ یا حتی اعضای خانواده و... می‌پردازد و پردازش احساسات از اهمیت بالای این نوع ژانر است.‌ متاسفانه در رمان نشانه‌ای از این نوع ژانر خیلی کم دیده می‌شود.‌ تنها می‌توان به علاقه‌ی آشکار شخصیت هیلدا نسبت به خانواده‌ی خود و علاقه‌ای که بین رایان و هیلدا،‌ که هنوز حقیقی بودن یا نبودن آن مشخص نیست اشاره کرد.‌ به غیر از این دو مورد که خیلی کم در رمان دیده می‌شود،‌ نمی‌توان اثری قوی و محکیمت این ژانر را در رمان دید.‌ برای ماندگاری و دیده شدن بیشتر این ژانر،‌ بهتر آن است که کمی بیشتر بر روی احساسات شخصیت‌ها کار شود تا خواننده به درک و مفهوم ژانر عاشقانه در رمان برسد.‌ برای مثال می‌توان علاقه‌ی رایان و هیلدا را کمی پر رنگ‌ کرد تا خواننده از واقعی بودن یا نبودن علاقه‌ی میان آن دو شخصیت اطمینان حاصل کنند.‌‌ برای همین نویسنده گرامی به پرداخت این ژانر دقت کنند و امید است تا در ادامه‌ی رمان، پر رنگ شدن این ژانر را خواننده در محتوای رمان مشاهده کند.
ژانر ترسناک یا به زبان دیگر ژانر وحشت،‌ ژانری است که باز نیز نیاز به توصیفات دقیق و احساسات رعب‌‌آور دارد تا خواننده را از ژرفا به وحشت بندازد.‌ متاسفانه این نوع ژانر اصلاً در رمان وجود نداشت. ژانر ترسناک در اصلیت تنها ژانری است که برای توصیف ارواح و جن‌ها و حتی حوادث ترسناک نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد؛‌ ولیک در این دنیای فانتزی،‌ ما شاهد فانتزی تاریک (Dark) نبودیم تا بخواهیم نسبت ژانر ترسناک را به محتوای رمان نسبت دهیم.‌ برای همین نویسنده گرامی دقت فرمایند که تنها دو نوع ژانر (فانتزی) و (عاشقانه) در محتوای رمان خود وجود دارد و اثری از ژانر ترسناک در محتوای رمان دیده نمی‌شود.‌
ولیک ژانرهای مورد انتخابی نویسنده،‌ نیاز به پردازشات بیشتر برای رسیدن از سطح خوب به عالی وجود دارد.‌

۳. خلاصه رمان:
خلاصه رمان زیبا و کوتاه بود.‌ اطلاعات لازم را به خواننده منتقل می‌کرد و از توصیفات به نسبت خوبی استفاده شده بود.‌ توصیفی همچون "جهنم خودساخته..." خیلی زیبا و ظریف در میان کلمات خلاصه به کار برده شده بود.‌ تنها یک نکته‌ی کوتاهی که شاید باعث می‌شود که به سطح عالی خلاصه لطمه وارد شود وجود دارد.‌ آن نکته،‌ آن است که ضرورتی برای گفتن خون‌آشام بودن شخصیت هیلدا در خلاصه وجود نداشت.‌ در اصل یک نویسنده مهمترین کاری که باید در خلاصه و مقدمه خویش انجام دهد،‌ آن است که از گفتن اطلاعات بیش از اندازه و اطلاعات مهم در رمان که باعث فاش شدن محتوای آن می‌شود،‌ به شدت جلوگیری کند.‌ بهتر می‌بود اگر در خلاصه خون‌آشام بودن شخصیت هیلدا ذکر نمی‌شد.
لذا خلاصه در سطح عالی قرار داشت و محوریت و ارتباط خوبی را با رمان برقرار می‌کرد و می‌توان به نویسنده برای نوشتن چنین خلاصه‌ای،‌ تبریک گفت.

۴. مقدمه رمان:
رمان اهریمن جاودانه، فاقد مقدمه بود.‌ مقدمه رکنی است که استفاده از آن، باعث می‌شود تا خواننده قبل از خواندن رمان،‌ با محتوای رمان آشنا شود.‌ مقدمه می‌تواند شامل یک شعر،‌‌‌ دلنوشته کوتاه باشد و یا یک صحنه‌ای از رمان را شرح دهد (نکته:‌ توجه شود که صحنه‌ی مورد نظر یکی از صحنه‌های اصلی در رمان نباشد،‌ زیرا که محتوای رمان فاش می‌شود و خواننده از نصف ماجرای پیرنگ مطلع می‌شود.)‌ داشتن مقدمه ضرورتی نیست،‌ ولیک اگر وجود داشته باشد به زیبایی و آمادگی خواننده برای خواندن رمانی زیبا کمک خواهد کرد.‌

۵. جلد رمان:
در جلد رمان از طیف رنگ‌های سیاه و قرمز استفاده شده بود که می‌توان گفت ارتباط خوبی با محتوای رمان برقرار می‌کرد.‌ تاریک برای نشان دادن کلمه‌ی پلیدی یا ابلیس که در عنوان نیز وجود دارد و قرمز نشانه‌ی خون که یک ماده‌ی حیاتی برای زنده ماندن خون‌آشام است.‌ طرز نوشتن عنوان در جلد،‌ باعث شده است تا نوع ژانر فانتزی آن مشخص شود و می‌توان گفت ارتباط خوبی را با رمان برقرار می‌کند.‌ همچنین نکته‌ی مهم و خوبی که در جلد وجود دارد،‌ جمله‌ی پایینی است که دارد محتوای رمان را توصیف می‌کند.‌ "چرا در سیاهی شب به دنبال خورشید می‌گردیم؟ و در نفرت به دنبال عشق؟" استفاده از این جمله کمک شایانی به تقویت کمیتیِ ژانر عاشقانه کرده است و می‌توان به نویسنده برای خلق و انتخاب چنین جمله‌ای آفرین گفت.‌
لذا جلد رمان در سطح خوبی قرار داشت.

?ساختمان کلی?
۱. شروع رمان:
در ابتدای رمان،‌ خواننده شاهد ترک خانه و به سوی فرودگاه رفتن شخصیت هیلدا بود.‌ هیلدا شخصی بود که ایران را به مقصد ترکیه ترک می‌کند تا به سوی مقصد اصلی‌اش، یعنی آمریکا (رگدکوو) برود؛‌ زیرا که آنجا زادگاه تمامی خون‌آشام‌هایی چون هیلدا بود.‌ همه‌چیز به خوبی پیش می‌رود تا اینکه ناگه شخصیت جولیا به هیلدا خبر ناگواری را می‌دهد.‌ آن نیز که رگدکوو جای امنی دیگر نیست و همه‌ی خون‌‌‌‌آشام‌ها دارند یکی‌یکی توسط انسان‌های آن مرز کشته می‌شوند.‌ بدین ترتیب شاهد یک کشمکش درونی هستیم و سپس هیلدا با این حال ترکیه را به مقصد آمریکا ترک می‌کند.‌ در آنجا وارد یک دانشگاه می‌شود و سپس در این قسمت به بعد،‌‌ خواننده شاهد وارد شدن به بُعد میانه رمان است.
نکته‌ی قابل توجه‌ای که در آغاز وجود دارد و خواننده به خوبی آن را درک می‌کند،‌ سیر تندی است که تمامی این اتفاقات و حوادث را پیش می‌برد.‌ اینکه شخصیت هیلدا سریعاً به فرودگاه برسد و سپس خواننده در پست‌های دوم یا سوم شخصیت هیلدا را در ترکیه مشاهده کند، باعث شده است که سیر خیلی تند پیش برود که این متاسفانه یک نکته‌ی منفی برای رمان حاصل می‌شود.‌ زیرا هنگامی که سیر تند باشد،‌ علاوه بر آن که باعث می‌شود به پیرنگ آسیبی جدی وارد شود،‌ باعث می‌شود که شخصیت‌پردازی صورت نگیرد.‌ برای مثال یکی از اتفاق‌هایی که در میانه‌ی آغاز رخ داد،‌ آمدن شخصیتی به اسم جیسون است که برای هیلدا کیسه خون می‌آورد.‌ نویسنده خیلی راحت و بدون توجه از این اتفاق عبور کرده است و تنها نفرتی که هیلدا به جیسون داشت را بیان کرده است؛‌ این در حالی است که خواننده دلیل نفرت هیلدا به جیسون را نمی‌داند و نویسنده می‌تواند از همین به نفع رمان استفاده کرده و کمی روند تند رمان خویش را بهبود ببخشد.‌ برای مثال می‌توان در اینجا یک درگیری کوتاه بین گفتگوها و بحثی که میان آن دو است،‌ پیش بیاید. نویسنده می‌تواند یک‌سری پیرنگ‌های معمایی خود را در بین نگاه‌های دو شخصیت و حتی در میان دیالوگ‌های گفته شده توسط هیلدا و جیسون جای دهد تا خواننده بیشتر کنجکاو شود تا ادامه‌ی رمان را مورد مطالعه قرار دهد.‌‌ اگر سیر تند همین‌گونه ادامه پیدا کند ( زیرا که در میانه رمان نیز شاهد این سیر به نسبت تند بودیم، ولیک کمتر.) خواننده دیگر از خواندن رمان متاسفانه صرف نظر می‌کند. زیرا که سیر رمان یک بخش مهم از ارکان‌های رمان است و باید میزان متناسب بودن آن به خوبی تعیین شود.‌
لذا آغاز رمان نیاز به پردازشاتی دقیق و خوب برای جذب خواننده و بالا بردن سطح خواننده دارد.‌

۲. میانه رمان:
میانه رمان از آنجایی آغاز می‌شود که هیلدا به صورت اتفاقی به شانه‌ی یک پسر در یک گروه دانشگاهی برخورد می‌کند.‌ دختری که همراه آن پسر بود،‌ همراه با گروه‌اش دلیل این کار عمدی هیلدا را از او،‌ با لحنی خصمانه می‌خواهند.‌ هیلدا نیز می‌گوید که اصلاً از عمد نبوده است.‌‌ اتفاق اصلی میانه آن بود که آن گروه که شامل شخصیت‌های دنیل،‌ شارلوت،‌ ساوانا،‌ جیسون،‌ ایپریل و ادوارد است،‌ به رفتارهای هیلدا که مبنا بر یهویی ناپدید شدن و پیدا شدن او بود مشکوک می‌‌‌‌شوند و سعی می‌کنند تا از زندگی او سر در بیاورند.‌ و در میان این اتفاقات که شامل کشمکش‌های بیرونی می‌شد،‌ رایان در زندگی هیلدا برای کشتن او پیدا می‌شود.‌
نکته‌ی قابل توجه‌ای که وجود دارد آن است که برخی از کشمکش‌های بیرونی رمان،‌ مانند فضولی کردن شخصیت جیسون در کارهای هیلدا و پیدا شدن رایان و آسیب رساندن به یکی از اطرافیان هیلدا،‌ کمی جنبه‌ی تکراری و کلیشه‌ای را برقرار کرده است که بهتر است با کمی پردازش،‌ این تکراری بودن رفع شود؛‌ اما برخی دیگر از اتفاقاتی همچون منفجر شدن خانه جیسون و آن فرد مرموز و مجهولی که چوبی را در گلو هیلدا فرو برده بود،‌ باعث شده بود رمان کمی جنبه‌ی خوبی به خود بگیرد و از کلیشه‌ دور شود.‌ اتفاق دیگری که کمی باعث می‌شود خواننده تعجب و حیرت کند،‌ رفتاری به نسبت صمیمانه رایان است که به پیش جیسون و هیلدا می‌آید و جریان جاودانه بودن کهن خود را تعریف می‌کند.‌ این رخداد به دور از ویژگی‌های پلیدانه رایان است و باعث شده است که باورپذیری رمان پایین بیاید.‌ کسی که خانواده هیلدا را کشته است،‌ باعث حیرت خواننده می‌شود که هیلدا چگونه می توان حضور او را در کنار خود تحمل کند و یا حتی نیز درمورد گذشته‌ی اولین شخص جاودانه با او صحبت کند؟‌ نویسنده ‌‌گرامی دقت فرمایند که این نکته به دور از باور در ذهن خواننده بود و بهتر می‌بود اگر این دوگانگی ویژگی شخصیت رایان پیش نمی‌آمد.
لذا میانه رمان خوب بود،‌ تنها نیاز به پردازشات بیشتری داشت تا از جنبه‌ی کلیشه‌ای فاصله بگیرد.‌

?ارکان‌های پایانی?
۱. ایرادات نگارشی:
ایرادات نگارشی چندان خاصی وجود نداشت و می‌توان به نویسنده در این مورد آفرین گفت. رعایت علائم نگارشی و درست‌نویسی کلمات به خوبی رعایت شده بود و هیچ موردی دیده نمی‌شد که مبنا بر ضعیف بودن سطح رمان بشود.‌
تنها نکته‌ای که در خصوص علائم نگارشی باید رعایت شود، آن است که در رمان زیاد از سه نقطه (...) استفاده شده بود.‌ برای مثال در هنگامی که نام دانشگاه نامشخص بود و نام کافه‌ای که جیسون و هیلدا با یکدیگر قرار داشتند نیز نامشخص،‌ از سه نقطه استفاده شده بود.‌ در میان دیالوگ‌هایی که نیاز به مکث داشت نیز از (...) بیش از اندازه استفاده شده بود.‌ در حالی که اگر نویسنده می‌خواهند بین جملات فاصله‌ای قرار دهند،‌ بهتر است از کاما (،) استفاده شود.‌ برای مثال:‌
-بیا... بیا تو. همشون خوابن.
-ادوارد بیرون بود. کجا رفت؟
سری به نشانه تایید تکون داد:
- آره... رفت خوابگاه.

در اینجا بعد از کلمه "آره" دیگر نیازی به استفاده از سه نقطه نیست و یا باید نقطه گذاشته شود و یا کاما برای ادامه‌ی جمله.‌
نیم‌فاصله‌ها به خوبی رعایت شده بود و تنها این نکته‌ی نگارشی وجود داشت که می‌تواند کمی سطح را پایین بیاورد.

۲. سخن منتقد:
نکته‌ی مهمی که حائز اهمیت است،‌ آن است که تمامی مونولوگ‌های آغاز رمان و همچنین در میانه‌ی رمان،‌ از قالب خبری استفاده شده است که این یک امتیاز منفی برای رمان شامل می‌شود.‌ رمانی با چنین ژانرهایی هیچ‌گاه نباید قالب خبری به خود بگیرد،‌ زیرا که باعث می‌شود طبیعی بودن رمان کاهش پیدا کند.‌ نویسنده گرامی برای جلوگیری از این امتیاز منفی،‌ می‌توانند بیشتر حالت‌های شخصیت‌ها را توصیف کنند و با پردازش بیشتر به احساسات و توصیف مکان‌ها،‌ به رمان روح دوباره‌ای بدهند تا خواننده از تک به تک لحظات رمان لذ*ت ببرد.‌

۳. توصیه‌های منتقد:
رمان اهریمن جاودانه زیبا و عالی بود،‌ تنها باید به بافت آن توجه و دقت زیادی شود و عنوان با خلاقیت ذهن نویسنده،‌ در آن تغییراتی ایجاب شود.
نقد چیزی است که باعث پیشرفت می‌شود. اگر ما بخواهیم در مقابل آن جبهه بگیریم و کاری از پیش نبریم،‌ به مانند آن می‌ماند که سدی محکم و نفوذناپذیر را در مقابل موفقیت‌‌‌مان بسازیم.
رمان "اهریمن جاودانه" تمامی ویژگی‌های کافه نویسندگان عالی و سطح بالا را در خود دارا است،‌ تنها نویسنده گرامی باید با تراشه‌ی قلم خویش‌، این ویژگی‌های عالی رمان زیبای خود را برای خواننده آشکار سازد.‌
امید است توانسته باشم در راه پیشرفت قلم نویسنده گرامی کمکی کرده باشم و امیدوارم باعث ناراحتی ایشان نشده باشم.‌
در پناه حق♧
HILDA
***

@nahal.hmdn
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Apr
80
32
83
18
میستیک فالز
وضعیت پروفایل
...
نقدتون واقعا تاثیر گذار بود. در اسرع وقت مقدمه به رمان اضافه میشه. و عنوان هم بعدا مشخص میشه منظورم چی بوده. این مشکل در اواسط رمان برطرف خواهد شد فقط یه سوال
منظورتون از قالب خبری چی هست؟ می‌خوام سریع درستش کنم تا مشکل برطرف بشه.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سرپرست بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jul
3,528
676
158
نقدتون واقعا تاثیر گذار بود. در اسرع وقت مقدمه به رمان اضافه میشه. و عنوان هم بعدا مشخص میشه منظورم چی بوده. این مشکل در اواسط رمان برطرف خواهد شد فقط یه سوال
منظورتون از قالب خبری چی هست؟ می‌خوام سریع درستش کنم تا مشکل برطرف بشه.
سلام بانو،‌ خسته نباشید.‌ لطف دارید.‌ خوشحالم که سازنده بوده براتون.
قالب خبری به نوع قالب می‌گویند که نویسنده هیچ توصیفی از حالت که بخواهد فضای داستانی را زنده نگه دارد استفاده نکرده است.‌
برای نمونه به این مثال دقت کنید:‌


به سوی در رفتم. در را باز کردم و از خانه خارج شدم.‌ دکمه آسانسور را زدم و سپس منتظر ماندم.‌ آسانسور آمد و در آسانسور را باز کردم و وارد شدم.‌ دکمه همکف را زده و منتظر ماندم.‌

به این نمونه اگر دقت کنید می‌بینید که همه‌چیز علاوه بر اینکه خشک و بی‌روح است،‌ بلکه انگار حالت گزارشی قلم نویسنده را دارد توصیف می‌کند.‌ انگار نویسنده تنها دارد کارهایی را توصیف می‌کند که جنبه‌ی گزارشی دارد.‌ برای بهتر شدن در این راه باید طبیعی بودن به این مونولوگ برگرده.‌‌ در اصل اگر بخواهیم این جمله را به دور از گزارشی بنویسیم، بدین شکل زیر در می‌آید:‌

با کلافگی مشهود،‌ در قهوه‌ای رنگ خانه را باز کرد و آنقدر برای رفتن به بیرون عجله داشت که حتی در یادش نیز نبود کلید خانه را از اُپن سفید رنگ آشپزخانه‌اش بردارد.‌ کفش‌های پاشنه‌ بلند قرمز رنگش در فضای سرد و ساکت راهروی ساختمان،‌ طنین قدرت را فریاد می‌زد.‌‌‌ دخترک سریع دستی بر روی لبه‌ی پالتوی خزدار مشکی رنگش کشید و با اخمانی که نشانه‌ی سردرگمی از آن تلفن مشکوک بود،‌ دکمه آسانسور را فشرد تا هر چه سریع‌تر به بیرون از این ساختمان شش طبقه منحوس برود.‌ و...‌ .

تفاوت‌های این مثال با مثال اول آشکارا مشخص است.‌ مثال دومی دارای توصیفاتی است که باعث می‌شود به مونولوگ و متن رمان،‌‌‌ جلوه به دور از گزارشی و طبیعی بودن ببخشد.‌ برای مثال توصیفاتی مثل احساس کلافگی که از حالت نیز مشخص بود،‌ توصیف مکان و حتی توصیفی که ماقبل اتفاقی که موجب کلافگی شخصیت می‌شد (یعنی آن تلفن مشکوک) نیز توضیح داده شده بود.
امیدوارم توضیحات کامل بوده باشد.‌
آرزوی موفقیت دارم برای شما،‌ در پناه حق. ♧
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Apr
80
32
83
18
میستیک فالز
وضعیت پروفایل
...

سلام بانو،‌ خسته نباشید.‌ لطف دارید.‌ خوشحالم که سازنده بوده براتون.
قالب خبری به نوع قالب می‌گویند که نویسنده هیچ توصیفی از حالت که بخواهد فضای داستانی را زنده نگه دارد استفاده نکرده است.‌
برای نمونه به این مثال دقت کنید:‌


به سوی در رفتم. در را باز کردم و از خانه خارج شدم.‌ دکمه آسانسور را زدم و سپس منتظر ماندم.‌ آسانسور آمد و در آسانسور را باز کردم و وارد شدم.‌ دکمه همکف را زده و منتظر ماندم.‌

به این نمونه اگر دقت کنید می‌بینید که همه‌چیز علاوه بر اینکه خشک و بی‌روح است،‌ بلکه انگار حالت گزارشی قلم نویسنده را دارد توصیف می‌کند.‌ انگار نویسنده تنها دارد کارهایی را توصیف می‌کند که جنبه‌ی گزارشی دارد.‌ برای بهتر شدن در این راه باید طبیعی بودن به این مونولوگ برگرده.‌‌ در اصل اگر بخواهیم این جمله را به دور از گزارشی بنویسیم، بدین شکل زیر در می‌آید:‌

با کلافگی مشهود،‌ در قهوه‌ای رنگ خانه را باز کرد و آنقدر برای رفتن به بیرون عجله داشت که حتی در یادش نیز نبود کلید خانه را از اُپن سفید رنگ آشپزخانه‌اش بردارد.‌ کفش‌های پاشنه‌ بلند قرمز رنگش در فضای سرد و ساکت راهروی ساختمان،‌ طنین قدرت را فریاد می‌زد.‌‌‌ دخترک سریع دستی بر روی لبه‌ی پالتوی خزدار مشکی رنگش کشید و با اخمانی که نشانه‌ی سردرگمی از آن تلفن مشکوک بود،‌ دکمه آسانسور را فشرد تا هر چه سریع‌تر به بیرون از این ساختمان شش طبقه منحوس برود.‌ و...‌ .

تفاوت‌های این مثال با مثال اول آشکارا مشخص است.‌ مثال دومی دارای توصیفاتی است که باعث می‌شود به مونولوگ و متن رمان،‌‌‌ جلوه به دور از گزارشی و طبیعی بودن ببخشد.‌ برای مثال توصیفاتی مثل احساس کلافگی که از حالت نیز مشخص بود،‌ توصیف مکان و حتی توصیفی که ماقبل اتفاقی که موجب کلافگی شخصیت می‌شد (یعنی آن تلفن مشکوک) نیز توضیح داده شده بود.
امیدوارم توضیحات کامل بوده باشد.‌
آرزوی موفقیت دارم برای شما،‌ در پناه حق. ♧

کاملا متوجه شدم ممنون.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا