با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن میگذرد.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید
با سلام و عرض وقت بخیری
نویسنده عزیز اثر شما طبق اصول و چهارچوب اصلی رمان و داستاننویسی نقد گردیده است.
?منتقد اثر شما: @Mr.Soltani
* لطفا پیش از قرارگیری نقدنامه توسط منتقد در این تاپیک پستی ارسال نکنید!
* این تاپیک پس از قرارگیری نقد به مدت سه روز باز خواهد بود تا شما نظر شما ثبت شود، سپس قفل خواهد شد.
* اثر شما پس از ارسال نقدنامه تحت نظارت منتقدتان قرار خواهد گرفت؛ درصورتی که نسبت به نکات منتقد بیتوجه باشید، دیگر هیچ نقدی از شما پذیرفته نخواهد شد.
با توجه به اینکه نقد شورا تاثیر مستقیمی بر تگدهی و سطحبندی اثر شما دارد، درصورتی که هرگونه شکایت، انتقاد یا پیشنهادی در ارتباط با تالار نقد و نقد اثر خود دارید؛ به تاپیک زیر مراجعه کنید. ?تاپیک جامع شکایات و پیشنهادات تالار نقد
نام رمان: لغزش
نام نویسنده: @ناسـور
ژانر: تراژدی، تخیلی
خلاصه رمان:
چگونه میشود که دنیایی بدینسان زیر و رو شود؟ در اعماق جنگلی مهآلود مردی گم شد، چرا تصمیم گرفت به دنیای انسانها برنگردد؟ مگر در دنیای آدمیان چه دیده بود؟ و هر چیز به اصل خود بر میگردد، آیا اصلش این بود؟ به دوش کشیدن بار گناه آدمیان؟ برای مطالعه رمان کلیک کنید!
با یاد اوس کریم
نقد رمان "لغزش"
منتقد "Mr.Soltani"
نوع نقد "نقد اولیه شورا"
تاریخ تحویل "1400/10/4"
ارکان اولیه
1. عنوان رمان:
عنوان کوتاه و تک کلمه انتخاب شده و این باعث میشه خواننده به خوبی اون رو به خاطر بسپره و به علاوه سوال هایی که در ذهن خواننده ایجاد میشه باعث جذابیت بیشتر عنوان شده؛ بلافاصله بعد از مواجهه با این نام خواننده میخواد حدس بزنه از چه لغزشی قراره صحبت بشه... آیا کاراکتر اصلی مرتکب این لغزش میشه و یا اصلا این لغزش در معنای استعاری انتخاب شده یا اشاره به یه فلسفه مرتبط با رفتارهای بشریه.
به عنوان مخاطب در ابتدا با خوندن نام رمان، داستانی برام تداعی شد که پیرنگ اجتماعی داره و شاید حول محور یک گناه و یا اشتباه؛ که عواقب اون کشمکش های داستان رو میسازن.
با ورود به رمان و مشاهده ژانر جلد و تیزر به طور غیر منتظرهای با یک داستان تخیلی و فانتزی رو به رو میشیم؛ خوانندهای که غالبا با تصور رمانی اجتماعی و عاشقانه با ایده پیش بینی شده شروع به خوندن رمان میکنه با یک تخیل تراژدیک رو به رو میشه و این تا حدود زیادی باعث رقبت خواننده به مطالعه پارت ها میشه. باید بگم تفاوت در انتخاب عنوان نسبت به سایر رمان های هم ژانر کاملا باعث دور شدن عنوان از کلیشه های متداول داره و انتخاب هوشمندانهای به شمار میره به علاوه اینکه سناریو و فلسفه ایده به طرز قابل قبولی با عنوان در ارتباطه و حتی بار ها در متن به عنوان اشاره میشه و در خلاصه هم تا حدودی به فلسفه و دلیل انتخاب عنوان اشاره شده که نکته مثبت قابل توجهیه.
2. ژانر رمان:
ژانر تخیلی به عنوان ژانر اول انتخاب شده و کاملا با ایده و پیرنگ همخوانی داره و در تمام قسمت های متن میشه اثر این ژانر رو مشاهده کرد و تغییر تم و فضا در نود درصد موارد در چهارچوب این ژانر انجام میشه و انتخاب ژانر اول به درستی انجام شده لازم به ذکره که اگر ژانر فانتزی به عنوان ژانر اصلی انتخاب میشد به انتخاب ژانر نقد وارد بود چرا که ژانر فانتزی علاوه بر اینکه در پس ژانر تخیلی مشهوده عموما به داستانهایی گفته میشه که در چهارچوب جهانهایی ساخته ذهن نویسنده با اتفاقات کاملا فانتزی شبیه به رویا پیش میرن اما ایده و پیرنگ اصلی این داستان یک استعاره نشات گرفته از واقعیت تمدنهای بشریه و برخلاف رمان های فانتزی که اغلب با حضور موجوداتی مثل پری، خون اشام و گرگینه و حتی جن و پری و فرشته شناخته میشه و درون مایه مفهومی کمی داره؛ این رمان دارای فلسفه های عمیق و باورهای به جا مونده از یونان باستان و مفاهیم ژرف داستان در چهارچوب تخیل نویسنده باعث شده ژانر تخیلی برای بیان فضای داستان کافی باشه.
ژانر تراژدی کمتر به چشم میخوره ولی به وضوح در پیرنگ موجوده و همونطور که همه می دونن این ژانر قرار نیست فقط به گریه و زاری برای از دست دادن عزیزان و جدایی و پایان های تلخ ختم بشه و سناریو های بیان شده در رمان در بطن خودشون تلخی خاصی رو به مخاطب میچشونن که دلیل محکمی برای انتخاب ژانر تراژدیه.
3. خلاصه رمان:
چگونه میشود که دنیایی بدینسان زیر و رو شود؟(این جمله جواب احتمالیی برای خواننده تداعی میکنه و اون رو به یاد عنوان میاندازه... یک لغزش) در اعماق جنگلی مهآلود مردی گم شد، چرا تصمیم گرفت به دنیای انسانها برنگردد؟(این سوال ایجاد میشه که آیا این کار مرد همون لغزشیه که در داستان ازش صحبت میشه یا خیر... آیا این کار مرد اشتباه بوده و سوالات دیگری که خب حدس هستن و الزاما قرار نیست درست باشن و فقط به کنجکاوی خواننده پر و بال میدن) مگر در دنیای آدمیان چه دیده بود؟ و (کاش به جای این "و" از عبارت "مگر نه اینکه" و علامت سوال در انتهای جمله استفاده می کردید تا ارتباط بین جملات کانل تر بشه)هر چیز به اصل خود بر میگردد، آیا اصلش این بود؟ به دوش کشیدن بار گناه آدمیان؟ (اینجا ژانر تخیلی به طرز نامحسوسی القا میشه و قطعا خواننده میدونه که یک انسان عادی در دنیای واقعی قرار نیست بار گناه همه انسان ها رو به دوش بکشه مگر اینکه این داستان تخیلی باشه و این مرد عادی و واقعی نباشه)
انتخاب قالب و شیوه بیان خلاصه؛ اینکه با سوالات متفاوت اما داری بیس یکسان، یه فضای کلی به خواننده نشون بدید و در بطن سوالها اطلاعات بدید روش جالب و جدیدیه و میتونه باعث جذب خواننده بشه
به علاوه اینکه ژانرهای تراژدیک (به نسبت بیشتر) و تخیلی (به نسبت کمتر) در خلاصه مشهود هستن.
شاید الان توقع بره که از کمتر دیده شدن فضای تخیلی در خلاصه ایراد بگیرم اما با توجه به اینکه ایده این داستان را*بطه تنگاتنگی با فلسفه های همیشگی زندگی واقعی بشر داره زیاد کردن رنگ و بوی تخیل در خلاصه باعث میشه در نظر خواننده ای که موشکافانه به خلاصه نگاه میکنه بار معنایی داستان کم جلوه کنه و مشابه سایر رمان های تخیلی و فانتزی جلوه کنه. و تعادل ژانر ها در خلاصه قابل قبوله
نقاط مجهول در خلاصه وجود داره و به نسبت مناسبی اطلاعات هم داده شده و در نگاه کلی خلاصه ای مناسب و متعادله.
4. جلد رمان:
رنگهای به کار رفته در جلد تماما تن خاکستری دارن و رنگ خاکستری بیشترین رنگ به کار رفته در جلدها برای نشون دادن ژانر تراژدی و ایجاد فضای دراماتیکه
خیلی برای من خوش آیند می شد اگر لوگوی نام که روی جلد نقش بسته به جای داشتن رنگ هایی مشابه جلد کمی دارای رگه های قرمز می بود تا تنوع رنگی جلد افزایش پیدا کنه.
تصویر پسر روی جلد بالا تنه لخت داره و خستگی چهره و زخم کنار ل*ب و خون روی گردن و صورتش جوری القا می کنن که انگار درگیر مبارزه یا دست و پنجه نرم کردن با موقعیت سختی بوده و با شخصیت پردازی و داستان زندگی کاراکتر اصلی همخوانی داره و تا حدود زیادی ژانر تخیلی رو توجیح میکنه.
فضای جنگل برفی در پس زمینه از شروع رمان و نقطه عطف اون گرفته شده و به درک بهتر از فضای رمان کمک میکنه...
جمله نوشته شده در پایین جلد تقریبا بخش اعظم فضاسازی ابتدای رمان رو خلاصه میکنه و انتخاب مناسبی برای روی جلده و تونسته با ترکیبات ساده جمله مناسب و خاصی بسازه.
5. مقدمه:
از اشتباه بیزار بود و این بیزاری یعنی بیزاری از زارها... (جمله ابتدایی علاوه بر ترکیب و آوای دلنشین حروف به نام اشاره میکنه فقط اینکه آیا زارها اشاره به حالت انسان هایی داره که مرتکب اشتباه میشن و یا به زاری و استیصال بعد از ارتکاب اشتباه اشاره شده... یا منظور راز ها هست؟)
اشتباه اگر مال خودش بود بد نمینمود اما تنها خود نبود... تمام آدمان اشتباه میکردند، گناه میکردند و او وارث گناه بود... وارث گناه آدمان.(آدمیان) و چه سخت است کنار آمدن با رنج و عذاب این گونه... .
ژانر تخیلی به خوبی بروز داده شده و در جملات پایانی دراماتیک بودن جملات به وضوح قابل مشاهده هست
اشاره های ظریف به ایده اصلی و محور های داستان در عین حفظ نقاط مجهول و ایجاد سوالات زیاد در ذهن خواننده در کنار انتخاب کلمات و جملات مناسب و غیر کلیشه ای این مقدمه رو به شدت جذاب و متناسب با ایده میکنه.
ساختمان کلی رمان
1. شروع رمان:
دقیقا از همونجایی که در خلاصه شروع به دادن اطلاعات شده، یعنی از هنگام ورود مرد به جنگل با اون حالت ناجور که نشون میده به جنگل از شر چیزی پناه برده و یا در فرار بوده؛ رمان استارت می خوره و در ابتدا شاهد توصیفات ملموس و قابل تصور از جنگل و توصیف کامل حالات مرد و سختی هایی که متحمل میشه و شرایط سخت زندگی در غار و شکار برای حفظ زندگی کارکاتر هستیم و همین شروع آهسته و در عین حال هیجان انگیز و جالب که محیط تازه و متفاوتی رو برای خواننده جا میاندازه؛ شروع رمان رو دارای جذابیت دو چندان کرده و با آشنایی خواننده با برخی صفات کاراکتر و فضای درونی متن و داستان، خواننده با دید کاملتری به دنبال کردن اطلاعات میپردازه.
توصیف مکان برای محیط جنگل و غار و توصیفات زمان و موقعیت در ابتدای رمان قوی شروع شده و شاهد توصیفاتی در جملات مناسب با ترکیب های ساده و ملموس هستیم و نثر ادبی انتخاب شده به ایجاد حال و هوا و فضای مد نظر نویسنده و در تناسب با ایده و پیرنگ کمک میکنه.
توصیف چهره در ابتدای رمان که تنها با مرد و گرگش مواجه هستیم شاید به نظر برای خود کاراکتر کم استفاده شده باشه؛ ولی توصیف لباسهای شخصیت اندامش و گاها زخمهایی که بر میداشت به علاوه توصیف های کامل از گرگ سفید کاملا به این قسمت توصیفات سطح مطلوبی میبخشه و لازم به ذکره که زاویه دید مناسب و درست دید خواننده به داستان رو ارتقا میبخشه و دقیقا جوری شخصیت مرد رو از دور توصیف میکنه که قضاوتها و تحلیل های خواننده راجع به رفتارهای اون تا حدود زیادی در راستای تفکر و هدف نویسنده باشه.
استفاده از جملات جدید و خلاقیت در توصیف برخی حالات و یا درد ها و افکار کاراکتر باعث میشه که شخصیت اون از ابتدا برای مخاطب متمایز جلوه کنه و آغاز رمان رو بسیار قابل قبول می کنه
دیالوگها در بخش آغازین خیلی کمتر هستن و از نظر من این کمتر بودن اولا به دلیل این هست که شخص در آغاز تنهاست و در درجه دوم بافت رمان و فضاسازی اون با روزمره های عاشقانه و اجتماعی که مدام با صحبت و کشمکش های اجتماعی بین کاراکترها همراهه کاملا متفاوته و حتی دیالوگ های اون بار معنایی و فلسفی زیادی دارن و این کمتر بودن دیالوگ نسبت به مونولوگ رو توجیح میکنه.
میانه رمان:
با شروع فصل سرما و حمله گرگ به مرد به خاطر گرسنگی، و ورود شخصیت های جدید و مرموز به داستان، وارد میانه رمان میشیم و سیر سریعتر میشه و دامنه کشمکش ها و پلات های رمان وسیع تر میشه و خواننده که منتظر اتفاقی خاص بود درست به موقع وارد بازه ای با فراز و فرود های هیجان انگیر میشه و سریعتر شدن سیر از خسته شدن خواننده جلوگیری میکنه و از نظر من جای مناسب و درستی این تند شدن سیر به میزان کافی رخ داده و برداشته شدن برخی تعلیقها به کنجکاوی خواننده اضافه میکنه.
در میانه رمان شاهد افزایش قابل توجه بار معنایی و اضافه شدن تحیلی ها و تمثیل هایی از باور ها و اسطورههای یونان باستان هستیم و با ظرافت بسیار دلنشینی این داستان ها با مفاهیم و اهداف داستان تلفیق شده و این رمان رو در میانه به کافه نویسندگان ارزشمند و با پیامها و مفاهیم عمیق و قابل تامل میکنه.
منظور نویسنده از جملات گنگ و معماگونه و تعلیق های نیمه ابتدایی و خلاصه و مقدمه رمان در میانه تا حدودی برای خواننده مشخص میشه اما این پرده برداری از نقاط مجهول نه تنها باعث لو رفتن ادامه داستان نمیشه بلکه باعث میشه مخاطب با اشتیاق بیشتری رمان رو دنبال کنه چون در کنار روشنتر شدن پیرنگ داستان با اتفاقاتی که در میانه رخ داده و ایجاد کشمکش های جدید؛ سوالات و نقاط جذاب بیشتری براش ایجاد میشه و قطعا برای فهمیدن دلیل حضور مرد کنار تنگو ها و اتفاقاتی که قراره رخ بده پارت ها رو موشکافانه دنبال میکنه و این نقطه مثبت مهمیه.
در میانه توصیفات مکان ادامه پیدا میکنن و هرکجا که لازمه مکان و زمان توصیف میشه با این تفاوت که نسبت به آغاز رمان از مقدار و شدت این توصیفات کمتر میشه که با توجه به زیاد شدن نقاط اوج و باز کردن نقاط تازه در رمان این کمتر شدن کاملا حرکت درست و مناسبیه که برای بیشتر شدن تمرکز خواننده روی سایر مفاهیم لازمه.
با این وجود رمان در میانه جنبه تخیلی بیشتری پیدا میکنه و خواننده که با محیط تازه ای مواجه شده بیشتر از هر موقعی تمایل داره با توصیفات و اطلاعاتی که بهش داده میشه تصور کامل تری از فضا داشته باشه که در این مورد هم ندیسنده در جاهای مناسب بدون بهم ریختن اهداف و ترکیب جملات و در حین پیشبرد داستان توصیفات کافی و ملموس رو بیان میکنه و تصور خواننده رو از محیط و فضا تا حد قابل قبولی بالا میبره.
توصیفات با جزئیات همراه شدن و حتی بوهایی که به مشام میرسه میزان رطوبت و نور محیط و توصیف صداها و حتی هنگام گنگی و کمتر شدن درک کاراکتر تغییر نوع توصیفات این گنگی رو قابل تصور میکرد.
دیالوگ ها و مونولوگ ها در میانه با ورود تنگو ها و بیشتر شدن مکالمات تعادل بیشتری پیدا کردن و به علاوه هیچ دیالوگ غیر ضروریی که روی شخصیت پردازی تاثیر بذاره به چشم نمیخوره و تمامی دیالوگ ها در پیشبرد داستان و واضح کردن نقاط مجهول و اطلاعات مفید دادن نقش به سزایی دارن.
شخصیت پردازی برای نیمه خدای قدرتمندی که در کنار مرد قرار میگیره غیر مستقیم و با توجه به حرکات و دیالوگ ها صورت گرفته و با دقت تمام ابعاد مهم شخصیتی اون در رفتار هاش برای خواننده قابل درک میشه.
ارکان پایانی
1. ایرادات نگارشی:
اشکالات املایی خیلی به ندرت در متن به چشم می خورن و اگر کلماتی مثل:
آدمان: آدمیان
داهلان: دالان
رو به شکل صحیح بنویسید ایرادات نگارشی رمان خیلی کم میشن.
فقط باید دقت کنید که در انتهای جملات کامل با فعل مستقل باید از نقطه استفاده کنید اما در متن دیده میشه گاها در انتهای جملات کامل از ویرگول استفاده شده
شکسته نویسی و ترکیب اشتباه دستوری به ندرت دیده میشه و نیم فاصله ها درست رعایت شده.
2. سخن منتقد:
مهم ترین نکته راجع به رمان پیام ها و مفاهیم گنجونده شده در متن در قالب یک داستان تخیلیه... همین باعث شده ایده و پیرنگ از کلیشه فاصله بگیرن و خوانندهای که از کلیشههای بیمعنی و بیمحتوای همیشگی خسته شده احساس کنه با رمانی مواجه شده که قدرت تحلیل و قضاوتش رو به چالش میکشه و علاقمندها به فلسفه های ژرف در طول تاریخ بشریت به رمان جذب بشن.
به علاوه رمان برای سنین پایینتر که رمان رو برای جذابیت داستان و اتفاقاتش و توصیفاتی که از موجودات تخیلی شده دنبال می کنن هم با اضافه شدن نقاط اوج و حوادث هیجان انگیز و جدید با علاقه و اشتیاق رمان رو دنبال می کنن و این یعنی رمان از هر جهت جذابیت کافی رو داراست.
3. توصیههای منتقد:
روی رنگ های به کار رفته توی لوگوی روی جلد کمی کار کنید.
یه اسم برای پسر بیان کنید و کمی از اتفاقات گذشته اون رو گاهی در بین اتفاقات پیش رو بیان کنید تا آشنایی با شخصیت اون افزایش پیدا کنه
میزان توصیفاتتون کاملا مناسب و قابل قبوله و به هیچ وجه برای درگیر مفاهیم و اتفاقات شدن از شدت توصیفات کم نکنید.
قلمتون مانا موفق باشید
Mr.Soltani
*** @ناسـور