با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن میگذرد.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید
با سلام و عرض وقت بخیری
نویسنده عزیز اثر شما طبق اصول و چهارچوب اصلی رمان و داستاننویسی نقد گردیده است.
?منتقد اثر شما: @خاتم
* لطفا پیش از قرارگیری نقدنامه توسط منتقد در این تاپیک پستی ارسال نکنید!
* این تاپیک پس از قرارگیری نقد به مدت سه روز باز خواهد بود تا شما نظر شما ثبت شود، سپس قفل خواهد شد.
* اثر شما پس از ارسال نقدنامه تحت نظارت منتقدتان قرار خواهد گرفت؛ درصورتی که نسبت به نکات منتقد بیتوجه باشید، دیگر هیچ نقدی از شما پذیرفته نخواهد شد.
با توجه به اینکه نقد شورا تاثیر مستقیمی بر تگدهی و سطحبندی اثر شما دارد، درصورتی که هرگونه شکایت، انتقاد یا پیشنهادی در ارتباط با تالار نقد و نقد اثر خود دارید؛ به تاپیک زیر مراجعه کنید. ?تاپیک جامع شکایات و پیشنهادات تالار نقد
عنوان رمان: گسستن یک اتکا
ژانر: تراژدی، عاشقانه
نویسنده: HILDA
خلاصه:
و هنگامی میرسید که آنها روح او را در میان حسرت و آمالهای از دست رفتهاش، دفن میکردند. هنگامی میرسید که آنها خاکستری از تبار مرگ را مانند قاصدکی که از قفسش رها گشته باشد، بر سر او آواری از جنس گزند میساختند.
آنها اما نمیدانستند که گسستن یک اتکا، تاوانی غیر قابل باور و جبرانناپذیر را به همراه دارد! برای مطالعه رمان کلیک کنید!
بسمتعالی نقد رمان "گسستن یک اتکا"
منتقد "خاتم"
نوع نقد "نقد شورای رمان کوتاه"
تاریخ تحویل "۱۴ آذر ۱۴۰۰"
?ارکانهای اولیه?
۱. عنوان رمان
عنوان رمان شما، گسستن یک اتکا میباشد. گسستن، مصدری به معنای پاره کردن و قطع کردن است؛ اتکا نیز اسمی به معنای تکیهگاه و پشتگرمی است که رویهمرفته، عنوان به معنای قطع شدن یک پشتگرمیست که میتواند منظور از پایان یافتن یک رابطۀ عاطفی یا ازبین بردن اعتماد داشته باشد.
عنوان گزینششده جذابیت لازم را دارا میباشد و مخاطب را جذب میکند و بیشترین جذابیت خود را از واژههای گسستن و اتکا میگیرد. در اولین نگاه، با خواندن عنوان، فضایی تاریک و غمانگیز در ذهن شکل میگیرد که با مفهوم داستان، همخوانی لازم را دارد.
اندازهی عنوان، از نوع ترکیبی است و از ترکیب سه واژه ساخته شده است؛ اندازهای استاندارد دارد و بسیار طویل و طولانی نیست که موجب میشود راحتتر در ذهن ماندگار شود.
یکی از نقاط قوت مهم اینعنوان، عدم وجود هرگونه کلیشه در ساختار آن است.
۲. ژانر رمان
ژانرهای منتخب شما، تراژدی و عاشقانه هستند.
اینژانرها با مفهوم داستان هماهنگ هستند اما نکتهای که در اینجا بسیار حائزاهمیت است، این است که در داستان شما ژانر جنایی را نیز در بافت خود میپروراند اما شما از آن غافل شدید!
ژانر اصلی داستان، جنایی است که باید در ابتدای دیگر ژانرها ذکر کنید.
ترتیب قرارگیری ژانرهای فرعی، مناسب و درست است.
از بهکارگیری ژانرهای متفرقه و اضافه نیز پرهیز شده است که از نقاط قوت میباشد.
ژانرها، مرتبط بایکدیگر نیز هستند.
۳. خلاصه رمان
خلاصهی رمان باید مبحثی برچیده از محتوای کل رمان باشد که داستان را همراه با ابهام و نقاط کور به مخاطب معرفی کند که این مطلب در مورد رمان شما صدق میکند!
خلاصهی شما، حال و هوایی تاریک و حزین دارد که مرتبط با محتوای داستان است و احساسات حاضر در داستان را منتقل میکند.
اندازهی خلاصه، حدودا دو خط هست که خلاصهای کوتاه به شمار میآید. اندازهی استاندارد برای یک خلاصهی مطلوب، از پنج خط شروع شده و حداکثر تا ده خط ادامه مییابد.
خلاصه باید برای جذب کردن مخاطب دارای ابهام و تعلیق باشد و در خلاصهی شما این اصل رعایت شده است و ابهامات و تعلیقهایی ذکر شده است که جذابیت خلاصه دوچندان کردهاند.
اطلاعاتی که در اینخلاصه ذکر شده دارای صحت بوده و محتوای داستان دیده میشوند.
یکی از موارد قابل ملاحظه در خلاصه، پرهیز از اضافهگویی و پرداختن به موارد کماهمیت و حاشیهها است.
۴. جلد رمان
جلد انتخابی، حال و هوای داستان را به نقش کشیده و با محتوای داستان هماهنگ است اما با ژانرهای انتخابی، خیر!
همانطور که کمی پیش گفته شد اگر ژانر جنایی را نیز به ژانرها بیفزایید، جلد با ژانرها نیز همخوانی پیدا میکند.
ترکیب رنگها تلفیقی زیبا و دلنشین را ایجاد کرده و فونت بهکاررفته هم جذابیت بیشتری به جلد داده و هماهنگی میان فونت و رنگها باهم و با محتوای داستان نیز گیرایی قابل ملاحظهای دارد.
تصاویر انتخابی که به زیبایی تلفیق شدهاند دارای کیفیت مناسب بوده و فرم مطلوبی دارند.
تکست روی جلد، به گونهای معنای عنوان رمان میباشد و محتوای اصلی را در یک جمله نمایش داده.
۵. مقدمه رمان
مقدمه باید حس و حال داستان را در بگیرد. مقدمهی شما حس و حال تراژدی و عاشقانه دارد اما در محتوای داستان ما نفرت و خشم و حس انتقامجویی فردی را میبینیم که ضربه خورده اما در مقدمهی شما این موارد ذکر نشده.
به صورت سادهتر ما با خواندن مقدمه، انتظار جوی غمگین و عاشقانه ولی آرام را داریم! ولی وقتی وارد پیکر داستان میشویم با فضایی پرتنش و جنایی روبرو میشویم که آمیختهای از غم، عشق، تنفر، کینه، خشم، بیاعتمادی و... را دربردارد. بهتراست این عواطف را نیز در مقدمهی خود جای دهید.
اندازهی مقدمه، تقریبا سه خط است که مقدمهای کوتاه به شمار میآید. اندازهی استاندارد برای یک مقدمهی مطلوب چهار تا ده خط میباشد. البته این بازه، اندازهای پیشنهادیست!
از حاشیهچینیها و اضافهگوییها به خوبی پرهیز شده است.
از واژگان نو و گیرایی در ساختارش استفاده شده بود.
جملهبندیای ادبی و جالب دارد که میتواند عامل جذب مخاطب باشد.
کمی از آرایههای ادبی نیز بهره گرفته شده بود.
?ساختمان کلی?
۱. شروع رمان رمان از پارت سوم تا سی و سوم در محدودهی شروع بود.
محدودهی رمان، به دلیل سیر کند داستان، نسبتا طویل است.
شروع داستان از صحنهای آغاز میشود که داریوش به دنبال ترنم است و قصد قتل او را دارد. درآن لحظات از افکار ترنم متوجه میشویم بین این دو نفر را*بطهای وجود داشته و ترنم در حیرت و ترس به سرمیبرد. کمی بعد با شلیک گلولهای به ترنم این صحنه پایان مییابد. براین اساس میتوانیم بگوییم شروع در اوج است و موجب جذب مخاطب و برانگیختن حس کنجکاوی او میشود.
داستان در مورد دختری به نام ترنم است که متوجه شغل خلاف مع*شوقهاش، داریوش میشود. تم کلی داستان بر طبق انتقام است.
تحول شخصیتها و تصمیماتشان، داستان را جذاب کرده. اوج گیری و فرود های یکباره به تنش سیر جذابیت بخشیدند و بیشتر هیجان داستان از این موارد منشا میگیرد.
?ارکانهای میانی?
۱. زاویهدید
زاویه نگرش در اینرمان، اول شخص است و برای داستانهایی مورد استفاده قرار میگیرد که نیازی به تغییر زاویهدید در طول روایت نیست.
در اینزاویهدید، روایت داستان از زبان "من" بیان میشود.
در زاویهدید اول شخص، بهتر است به صورت چرخشی اعمال نشود زیرا باعث سردرگمی مخاطب، بهم ریختن حالت نوشته و کاهش باورپذیری رمان میشود که این مورد در رمان شما وجود نداشت و یک پوئن مثبت برای رمان است.
۲. سیر روایت
سیر مطلوب در یک داستان، متعادل بودن سرعت متن و سرعت روایت است! اما در برخی صحنهها این تعادل باید بهم بخورد!
برای مثال در صحنهی غمگین داستان میتوانید کمی بیشتر از حد معمول از آرایهها و توصیفات غمانگیز استفاده کنید تا اشک خواننده در بیاید و در صحنهی جنایی باید کمی از توصیفات اضافه بکاهید و با زیاد کردن سرعت روایت، خواننده را به هیجان وادارید.
مشکی که درمورد سیر روایت داستان شما وجود دارد این است که شما بسیار آهسته جلو میروید!
بگذارید مثالی از داستانتان را شرح دهم:
فرض کنید کارکتر قصد به قتل رساندن شخصی را دارد. خواننده با مطلع شدن از قصد کارکتر هیجانزده میشود و تنها به دنبال یک چیز است؛ فرد مذکور کشته میشود یا خیر! در اینجای داستان شما باید از توصیفات زیاد خودداری کنید و فقط با توصیفاتی کوتاه و هیجانانگیز خواننده را متحیر کنید.
اما در داستان شما، کارکتر همانطور که به قصد قتل فرد موردنظر به سمتش حرکت میکند، درمورد احساساتش فکر میکند، در گذشته به سفر کوتاهی میرود و با افکاری مملو از آرایههای زیبای ادبی به سمت مقتول میرود!
مانند این است در مراسم خاکسپاری، موسیقی اسپانیایی پخش کنید!
در این صورت، خواننده نه تنها توصیفات زیبای شما را نمیخواند بلکه از داستان زده نیز میشود.
این توصیفات را میتواند در صحنههای آرام و حزین یا عاشقانهی داستان استفاده کنید.
۳. بافت متن
سبک نگارش در رمان شما، لحن ترکیبیست. انتخاب لحن کاملا مناسب است به شکلی که مونولوگها با لحن ادبی و دیالوگها با لحن معیار نوشته شده و خلاصه و مقدمه دارای لحن ادبیاند.
متاسفانه گاهی اوقات دیالوگها به صورت ادبی نوشته شده و این دو لحن قاطی شدهاند که ضعف به شمار میآید؛ لازم به ذکر است این مورد بیشتر در افعال دیالوگهاست؛ حتما توجه داشته باشید، در لحن معیار، "د" آخر افعال باید بیفتد.
۴. دیالوگهاومونولوگها
اصل پاورپذیری برای دیالوگها رعایت شده بود و دیالوگها به واقعیت نزدیک بوده و از واقعیتهای زندگی به دور نبودند.
نسبت اندازهی دیالوگها به مونولوگهاهم استاندارد بود و مونولوگهایی طویلتر از دیالوگها دیده میشد و نوشتههای دیالوگ محور نداشتیم. گذشته از این، دیالوگها طولانی و به هم پیوسته نبودند و هرازگاهی با توصیفاتی کوتاه و بلند، وقفهای بینشان ایجاد میشد.
محتوای دیالوگها همراستا با هدف داستان بود و صرفا جهت توصیفات بیاساس و اضافه یا بیان روزمرگیهای کسلکننده کارکتر استفاده نشده بودند.
در برخی دیالوگها، ما بازی با کلمات را میبینیم که برتری برای داستان به حساب میآید.
?ارکانهای اصلی?
۱. توصیفات
احساسات: توصیف احساسات خیلی زیاد بود و حتی گاهی توصیفهای اضافی و نابجا را مشاهده میکردیم.
برای مثال نیازی نیست خشم و نفرت شخصیت را آنقدر با آرایهها و توصیفات مختلف شرح دهید که خواننده بیحوصله نصفشان را رد کند و به مبحث بعدی برود!
حالات شخصیت: توصیفات حالات کارکتر کامل و بیعیب بود و حالات جسم، دست، پا، صورت و... کاملا در ذهن شکل میگرفت و میزان توصیفات هم کافی بودند. نه آنقدر زیاد که ازشان خسته شویم و نه آنقدر کم که از وضعیت جسمی شخصیت چیزی ندانیم.
زمان: توصیف زمان هم مشکلی نداشت. حتی با وجود اینکه زمان به سرعت تغییر میکرد اما موجب سردرگمی و گیجی نمیشد و قابل درک بود. متوجه میشدیم چه زمانی از روز است و حدودا چه زمانی گذشته است.
چهره و مکان: توصیفات مکان خوب بود و محل حضور کارکترها همواره مشخص میشد اما بهتراست روی توصیف جزییات بیشتر کار کنید و جزییات مکان را نیز شرح دهید تا صحنه پردازی قویتری داشته باشید. در توصیف چهره به شدت کوتاهی شده بود!
گاهی از پوشش شخصیتها توصیفاتی میدیدیم اما درمورد چهره و اجزای چهرهی آنها تقریبا هیچگونه توصیفی داده نشد!
۲. فضاسازی
فضاسازی به خوبی انجام شده بود. موقعیت کارکترها در ذهن شکل میگرفت.
اما توصیفات مقداری کم بود به صورتی که گاهی اوقات تنها فضایی کلی و محو در ذهن شکل میگرفت. مثلا تنها چیزی که از مکان فعلی کارکتر میدانستیم این بود که در اتاق خواب است.
بهتر است توصیفات در مکانهایی که کارکتر به صورت مداوم در آنجا رفتوآمد دارد کمی جزییتر انجام شود.
برای مثال تصویری که در ذهنمان از خانه یا محل کارمان داریم خیلی دقیقتر از محلهای است که یکبار دوستمان را به آنجا رساندیم.
باورپذیری فضاسازی نیز مطلوب و قابل قبول بود و به واقعیت نزدیک.
۳. شخصیت پردازی
شخصیت پردازی در داستان شما به صورت غیرصریح انجام شده و با توجه به رفتار، افکار، ارتباطات شخص و... شخصیت را در ذهن خواننده شکل میدهد و افکار نادرست و درست یا خواستههایش، ترسهایش، عقیدههایش و... را به خواننده منتقل میکند.
شخصیت اصلی داستان، ترنم هست که ضدقهرمان به حساب میآید. وی از ناراحتیهای روحی رنج میبرد و اصول اخلاقی خاصی دارد اما نمیتوان او را شخصیت شرور داستان نمایش داد.
شخصیت پردازی ترنم به صورت کامل پردازش شده و نویسنده بیشترین تمرکزش را روی او گذاشته در واقع ترنم شخصیتی چند بعدیست.
شخصیتهایی فرعی نیز در داستان وجود دارند که نویسنده به کمی از ویژگیهای مهم آنان پرداخته. مانند وثوق، رادمان و... .
و شخصیتهای اضافی هم در داستان است که صرفا جهت شلوغ شدن داستان استفاده میشوند؛ نقش کوتاهی ایفا میکنند و بعد حذف میشوند. مانند دنیا، کاوه و... .
یکی از جذابیتهای شخصیت پردازی در اینداستان، قدیسه نبودن شخصیتهاست!
آنها مرتکب اشتباهاتی میشوند و خصوصیات بدی نیز دارند؛ درست مانند تمامی انسانها.
اما ضعفی که درمورد شخصیت پردازی وجود دارد این است که در مورد خصویات ظاهری تقریبا هیچ توصیفی صورت نگرفته!
یعنی ما سی پارت از داستان را میخوانیم بدون هیچ تصوری از ظاهر شخصیتها!
?ارکانهای پایانی?
۱. ایرادات نگارشی
لگام گسیختگی
لگامگسیختگی
سیه گشته ام
سیهگشتهام
بد اختر
بداختر
آن لحظه
آنلحظه
این خواب نبود. قطعاً این از هر بیداری، واقعیتر بود.
این خواب نبود؛ قطعاً این از هر بیداری، واقعیتر بود.
۲. سخن منتقد
به عنوان توصیه سعی کنید در ژانر جنایی در صحنههایی که جنایتها رخ میدهد از توصیفات عاطفی و غمگین استفاده نکنید و بیشتر روی برانگیختن هیجان مخاطب تمرکز کنید.
موفق باشید.
خاتم
*** @HILDA