نقد پارت ۳۰ انکارگر
زاویهی دید سوم شخص نامحدود بود و این قسمت دقیق معلوم نیست کدوم یک از کارکترها در حال روایت ماجرا است بهتره نویسنده اشارهای به اینکه الان کدام شخصیت است کند.
برای مثال روز بعد از اشنایی فاطمه و شهاب، داستان از زبان کارکتر دیگری بیان میشد اما نویسنده به اینکه چه شخصی است اشاره نکرده و تا اخر پارت سیام هم هنوز مشخص نشده است.
مکانی که کارکتر در ان قرار دارد به خوبی توصیف شده است.
در این بخش دیالوگی صورت نگرفته بود به جز صحبتهای کارکتر با خودش.
مونولوگها نیز نسبت به دیالوگها مناسب بود.
احساسات کارکترها از طرف دیگر بسیار خوب بیان شدهاند و احساسات میتوانند به خوانندهها منتقل شوند. حالات کارکترها نیز به نوبهی خود عالی است و حرکات انها کاملا مطلوب است.
بهم ریختگیای در طول پارت دیده نشد و
پرش زمانیای رخ نداد.
فضاسازی پارت کمی کمرنگ بود اما از آنجایی که در پارت های قبلی نویسنده از فروشگاهای که فاطمه و شهاب در آن هستند و به حد کافی از فضای آن اطلاعات داده شده است میتوان گفت که موردی ندارد.
نباید بیش از حد در جملهها از نقطه استفاده بشه یا از علائمی که نیازی به ان نیست. مثل ویرگول.
با برداشتن آن کارت، جعبه را مرتب نموده و به درون کمد برمیگرداند. در همان حال عقب عقب میرود و خودش را روی تخت خوابش میاندازد. کارت را بالای سرش میگیرد.
با برداشتن آن کارت جعبه را مرتب نموده و به درون کمد برمیگرداند؛ در همان حال عقب عقب میرود و خودش را روی تخت خوابش میاندازد کارت را بالای سرش میگیرد.
دانیال دوباره به پهلوی دیگر میچرخد. دستش را زیر سرش میگذارد. آه کوتاهی میکشد. باید برای پیدا کردن همسر شارایل، دست به دامن این سازمان عجیب و غریب شود؟
دانیال دوباره به پهلوی دیگر میچرخد دستش را زیر سرش میگذارد آه کوتاهی میکشد، باید برای پیدا کردن همسر شارایل دست به دامن این سازمان عجیب و غریب شود؟
با این وجود، دانیال چندان خوشش نمیآید
با این وجود دانیال چندان خوشش نمیآید
نیم نگاه دیگری به کارت میاندازد. در حالی که کاملا خودش را روی تخت بالا میکشد، ناامیدانه ل*ب میزند:
نیم نگاه دیگری به کارت میاندازد در حالی که کاملا خودش را روی تخت بالا میکشد ناامیدانه ل*ب میزند:
سهیلا زارع، همسر سروش، قطعاً مدرکی از ارتباط اندیش و شارایل دارد؛ نه؟ حتی اگر مدرک نداشته باشد، اطلاعات به درد بخوری که دارد!
سهیلا زارع، همسر سروش قطعاً مدرکی از ارتباط اندیش و شارایل دارد؛ نه؟ حتی اگر مدرک نداشته باشد اطلاعات به درد بخوری که دارد!
این قسمت نیازی به نقطه ندارد. در کل نیازی به این مکث طولانی ندارد، در قسمت اخر جمله به جای ویرگول بهتره«را»نوشته بشه.
به سراغ قسمت سوم میرود. جعبهی چوبی به زیبایی طراحی شدهای که به نظر میآید باید جعبهی ساعت گرانقیمتی باشد، برمیدارد.
به سراغ قسمت سوم میرود جعبهی چوبی به زیبایی طراحی شدهای که به نظر میآید باید جعبهی ساعت گرانقیمتی باشد را برمیدارد.
بهتره در جملههایی که کوتاه هستند کمتر نقطه گذاشته بشه چون نقطه برای مکثهای طولانی استفاده میشه
اینجا نیازی به نقطه ندارد.
ببینید بین این دو جمله مکث طولانی شکل میگیره.
(لبخند تلخ و دردناکی میزند. دستش لولای در را میفشارد.)
(لبخند تلخ و دردناکی میزند و دستش، لولای در را میفشارد.)
بهتره یه ویرگول هم جلوی دستش گذاشته بشه.
اینجا این کلمه نیازی به«ه» ندارد و به صورت«امادم» نوشته میشود.
آمادهم!
آمادم!
این قسمت منظور نویسنده از فوتبال دقیق معلوم نیست بهتره این بخش رو واضح بنویسید.
مثلا الان منظور فوتبال تماشا کنند هست یا فوتبال بازی کنند.
در هر صورت مشخص بشه بهتره.
به هر حال دیگر بنیامین نیست که شبها فوتبال کنند و فضای بزرگتری را بخواهند.