تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد همراه نقد همراه رمان هکر هکتور دل ها | منتقد ponyo

  • شروع کننده موضوع Alien
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 591
  • پاسخ ها 11
وضعیت
موضوع بسته شده است.
برترین منتقد سال ۱۴۰۲
مدیر بازنشسته
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,345
10,880
168
به نام جان بی جان ها
65957_36b261020a4d392d31790cf747718fa2.png

با عرض درود و وقت بخیری خدمت نویسنده ارجمند
اثر شما طبق چهارچوب و اصول نقد همراه توسط منتقد پارت‌به‌پارت نقد می‌شود و پست‌های نقد توسط شخص منتقد در همین تاپیک ارسال می‌شود.

پیش از شروع نقد خواهش‌مندیم تاپیک قوانین نقد همراه را مطالعه کنید؛
?قوانین نقد همراه

برای پیشگیری از هرگونه اسپم و ... درصورت بروز هرگونه پرسش، سوال خود را در گپ اختصاصی منتقد خود یا تاپیک زیر مطرح کنید؛
?تاپیک پرسش و پاسخ تالار نقد

درصورتی تمایل به پیشنهاد و انتقاد از روند نقد خود و تالار نقد در تاپیک زیر مطرح کنید؛


?تاپیک انتقادات و پیشنهادات تالار نقد
به امید موفقیت روز افزون شما
مدیریت تالار نقد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
برترین منتقد سال ۱۴۰۲
مدیر بازنشسته
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,345
10,880
168
92296_246346af5afc8829ccd5de563d6a2108.png


عنوان: هکر هکتور دل‌ها
نام نویسنده: تینا اسعدی
ژانر:عاشقانه، طنز، مافیایی
خلاصه:
من دختری هستم آهنین همانند ربات؛ منم پسری هستم از جنس سنگ!
من جویباری خواهم شد و در دل تو نفوذ خواهم کرد؛ منم آتشی خواهم شد تا دل آهنین تو را ذوب خواهم کرد!
دینا عاشق می‌شه و عاشق می‌مونه اما به عشقش نمی‌رسه.
یاماچ عاشق مغرور هست که غرورش مانع اعتراف کردنش می‌شه.
آرکا عاشق هست ولی خیا*نت می‌کنه.
دلوین عاشق هست ولی قلب سیاه شده از نفرت آتش انتقام دیواری می‌شه بین خودش و عشقش.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
°نقد همراه هکر هکتور دل‌ها°

°نقد دو پارت اول°

خلاصه زیادی طولانی نوشته شده بود باید کوتاه‌تر بشه.
خلاصه‌ی رمان شروعی کلیشه‌ای داشت بهتره خلاصه تغییر کند چون خلاصه ‌هایی که داخل آن‌ها راجع به عشق و خیا*نت بین دونفر هستند استفاده شده و درباره‌ی دختری تعریف کردید که مانند ربات اهنین و پسری مانند سنگ بیشتر نشان می‌دهد که بیشتر شخصیت‌ها مغرور هستند و قرار نیست به عشق اعتراف کنند و وقتی خواننده‌ها قسمتی از خلاصه را می‌خوانند مس‌فهمند قرار از داستان حول چند شخصیت مغرور و عاشق بچرخد.
خلاصه باید به اندازه‌ی کافی ابهام داشته باشد تا خواننده‌ها ترغیب به خواندن شوند.
شروع رمان با دیالوگ‌‌های کارکترها شروع شده بود یک نکته که باید بگم اینکه باید ما بین هر دیالوگ باید توصیف کار کنید چون وقتی خواننده‌ها شروع به خوندن میکنن هیچ تصویری نیست و فقط دیالوگ‌ها وجود دارند و مخاطب حتی نمی‌دونه که هر شخصیت در چه حالتی قرار دارد.
و شما داخل پارت اول خیلی کم از مونولوگ استفاده کردین و کل پارت دیالوگ بوده باید بدونین که همیشه باید اندازه‌ی مونولوگ‌ها بیشتر از دیالوگ‌ها باشه.
مونولوگ‌ها به شکل‌گیری شخصیت‌ها کمک میکنن و بیشتر باید روی مونولوگ‌ها کار بشه.
بقیه‌ پارت‌ها اندازه‌ی مونولوگ‌ها و دیالوگ‌ها مناسب بود اما کامل نبودن.
باید بگم اطلاعاتی که قراره درباره‌ی هر کارکتر به مخاطب انتقال بدین پشت هم نباشه و بین اتفاقات تقسیم کنید تا خواننده‌ها دل زده نشن و رمان رو ادامه بدن.
توصیفات ضعیفه از جمله توصیفات مکان هست که تا این ده پارت از مکان‌هایی که هر کارکتر رد میشه هیچ تصویری وجود ندارد، باید بیشتر روی توصیفات کار کنین بیشتر قسمت‌ها رو تعریف نکردین و فقط هدفتون جلو بردن رمان بود که این یه اشتباه به حساب میاد و فقط کیفیت اثر رو پایین میاره.
حرکات دست‌ها و حالات چهره‌ها هم اصلا بیان نشده مونولوگ‌ها بیشتر بشه و توضیحات کامل بدین و از هر قسمت سریع رد نشید.
هر قسمت باید توصیف کامل داشته باشه.
احساسات هر کارکتر هم قسمت مهمی از هر اثر است و نقش به سزایی برای ارتباط مخاطب دارد.
در پارت هشتم نویسنده داخل پرانتز با خواننده‌ها صحبت کرده که باید حذف بشود نیاز نیست نویسنده اشاره بکند که چرا در این قسمت چنین کاری انجام داده.
بعد از قطع کردن تازه یادم اومد باید برم سر قرار با به من میگن هیچکس.
(خب عزیزان بخاطر این‌که مهیج باشه نباید به این زودی اسم کاراکتورها رو بفهمین.)
یک‌دقیقه زود رسیدم؛ اسم کافه آندو بود.
ولی... .
بدون توجه بهش از رو صندلی بلند شدم و یه تراول صد‌تومانی انداختم رو میز و بیرون اومدم.
(می‌دونین چون معروف هستند خطر داره براشون که هرجایی چیزی بخورن ممکنه اقدام کنن جونشونو بگیرن البته اینا فقط بین خودشون قول دادن بقیه این‌طوری نیستن.)
بیرون.
( به دلایلی نباید زیاد نشون می‌داد که پولداره اونم بعدا خودتون می‌فهمین.)
کارکتر نباید با خواننده‌ها مستقیم حرف بزنند این نوع نگارش کلیشه‌ای به حساب میاد.
مژه‌هاتون خودش بلند هستند ولی باشه.
- ممنون.
( چیه؟ فکر کردین می‌گم زود باش بابا می‌خوام خیلی خوشگل شم)
زاویه‌ی دید اول شخص بود و مدام بین چندتا کارکتر می‌چرخید اما چون نوشته شده کدوم کارکتر در حال طی کردن اتفاقات هست خواندده‌ها گیج نمی‌شوند اما بهتره زیاد استفاده نشه چون سطح باور پذیری رو پایین میاره.
ایرادات نگارشی:
نیم‌فاصله برای بعضی واژه‌ها استثنا‌ست
می‌شی❌
میشی✅
بقیه واژه‌ها مشکلی نداشتند.
در دیالوگ‌ نویسی علائم باید درست قرار بگیرند قبل از دیالوگ حتما باید یک فاصله با نشانه‌ی(-) گذاشته بشه.
-‌چی چی رو با کمال میل؟❌
- چی چی رو با کمال میل؟✅
-‌چی؟ من درخواست رق*ص دادم اونم از تو واقعاً جالبه!❌
- چی؟‌ من درخواست رق*ص دادم اونم از تو واقعا جالبه!✅
 
آخرین ویرایش:
°نقد همراه هکر هکتور دل‌ها°

°نقد پارت‌های ۳ تا ۷°

در این قسمت‌ها هم مثل پارت‌های قبلی باید روی توصیفات مکان و مهم‌تر حالات و چهره‌ها باید توصیف بشوند.باید وقت بیشتری برای حرکات و مکان هر کارکتر بزارین تا خواننده‌ها بتوانند ارتباط کافی رو داشته باشند‌.در چندتا از پارت‌ها مکان‌ها رو بیان کردین و بعضی قسمت‌ها کلا توصیف رو درست انجام ندادین.
خوانندگان داستان باید خود بتوانند ویژگی های شخصیت را از طریق افکار، رفتار، نوع گفتگو ظاهر و نوع ارتباط برقرار کردن با سایر شخصیت ها و همچنین عکس العمل دیگر شخصیت ها درک کنند.
همینطور بازهم باید بگم که اندازه‌ی مونولوگ‌ها بیشتر از دیالوگ‌هاست و نباید پارت‌ها فقط از دیالوگ‌ نوشته بشوند گفتگوهای پشت سر هم باعث میشه خواننده‌ها ترغیب به خوندن نشوند.
راجع به چهره‌ باید بگم فقط یک چهره رو تا الان گفتین که اون هم پشت سر هم بوده، باید چهره‌ها در میان اتفاقات یا دیالوگ‌ها اشاره بشه تا خواننده‌‌ها زده نشند از خوندن.در لحن محاوره‌ای وقتی اثر رو مینویسید در مونولوگ‌ها نباید کلمه‌ها رو نصفه رها کنید این امر فقط برای دیالوگ‌ها قابل استفاده‌ست.در طول این پارت‌ها ما شاهد کشمکش‌هایی بین کارکتر بودیم که نویسنده خیلی سریع آنها رد شده بود میشه گفت سیر داستان خیلی تند گذشته و فرصتی به خواننده‌ها برای ارتباط بیشتر نذاشته اگه قسمت‌هایی که کارکتر‌ها باهم برخورد دارند رو بیشتر توضیح میدادین بهتر میشد و همینطور بهم ریختگی متن رفع میشد‌.بهم ریختگی متن بیشتر در قسمت‌هایی بود که پارت میذاشتید و هر کدوم از پارت‌ها باهم تفاوت داشتند و به پارت‌های قبلی نمیخورند، این بخاطر اینکه از هر قسمت بدون هیچ مونولوگی و تنها با بازگو کردن دیالوگ رد می‌شدید و منجر به پایین رفتن سطح باورپذیری می‌شود.

غلط های املایی
کارا❌
کارها✅

هر واژه رو باید تکمیل بنوسید نباید کوتاه کنید.ش
فعل‌ها هم باید در جای مناسب باشند و نباید جابه‌جا
بشوند.

که همه از ترس صاف و ساکت بودند همین خوبه.❌
همین خوبه که همه از ترس صاف و ساکت بودند.✅
وای آبروم رفت که زیر پام❌
وای آبروم که رفت زیر پام ✅

نیم‌فاصله‌ها:
نمی‌شه❌
نمیشه✅
می‌ره❌
میره✅
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نقد همراه هکر هکتور شب پارت ۸

از فضاسازی ضعیفی برخوردار بود بیشتر قسمت‌هایی که کارکتر در اونجا قرار داشت بدون تصویری در ذهن مخاطب بود.
فضا سایه‌ای است که داستان در اثر ترکیب عناصرش بر ذهن خواننده می‌افکند. به‌این‌ترتیب خواننده با حال‌وهوای حاکم بر نوشته درمی‌آمیزد.در نوشتن هم ماجرا از همین قرار است. نویسنده برای اینکه کلام تأثیرگذارتری داشته باشد و بتواند مخاطب را با خود همراه کند باید فضای مناسبی را ایجاد می‌کند.
رفتم بیرون و سوار آئودیم شدم و دِ برو که رفتیم.
رسیده بودم دم در عمارت ارباب نور شب بودم.
اوه چه اسم گَنگی!
وارد شدم که به یه در سیاه برخورد کردم وا مگه اینجا قرار نبود مهمونی برگزار بشه؟
-مخترع اونا که در رو باز نمی‌زارن بیکارایی مثل تو بیان برن داخل.
-‌ببین برای اولین بار راست گفتی دمت جیز.
اون‌جا یه آیفون‌ تصویری بود دکمه شستی رو فشار دادم که یه پسر جواب داد:
-رمز؟
چی بود؟ آها یادم اومد.
-من می‌خوام آدم بکشم
-کی‌رو؟
تو رو دیگه می‌خوای کی باشه پدرت؟
-سکوت تاریکی!
و در باز شد. آخه یه نفر به من بگه این چه رمزی بود پلیس که هیچ جن هم نمی‌تونه پیداش کنه والا.
حالا رفتم تو و دیدم یه خدمتکار دستشو به طرفم دراز کرده بود
بیشتر قسمت‌هایی که دلوین در انجا بوده هیچ تصویری نداره و فضایی گنگه.
داشتن یک تصویر مشخص در ذهن برای توصیف جزئیات آن قدرت بیشتری داریم؛ یعنی زمانی که فضای صحنه و شخصیت‌ها در ذهن ما شفاف باشد در نشان دادن آن به مخاطب و استفاده از کلمات، حس‌ها، عبارات و تجربه‌های مشابه موفق‌تریم.
البته نیازی نیست چیزی که در ذهن داریم را موبه‌مو و نقطه‌به‌نقطه پیش ببریم. یک محدودۀ مشخص را با توجه به ایدۀ مرکزی نوشته در نظر بگیریم و با توجه به آن کلمه‌ها را برگزینیم و جزئیات بصری را شکل دهیم.
زمینه گفتگو (مکانی که در آن گفتگو رخ می دهد و شرایطی که منجر به آن می شود) جزئیات مهمی را به ما ارائه می دهد. تسلط بر استفاده از زمینه داستانی در گفتگو مهم است زیرا به شما كمك می كند از قیدها در کنار برچسب های گفتگو استفاده نكنید.
بیشتر مکان‌ها توصیف نشده بودند در قسمتی که دلوین وارد عمارت یا از داخل خونه خارج می‌شود و طول مسیری که طی می‌کند توصیفی صورت نگرفته.
سیر تندی داشت و از بیشتر قسمت‌ها سریع گذر کرده بودید.
اگه دقت کرده باشید بیشتر پارت راجع به چهره‌ی شخصیت‌ها بود و یکم از مکان و گفتگو بین کارکترها.
مونولوگ شما باید وقت خود را صرف شناسایی و ویرایش موارد مهم متن کند نه اطناب آن.هر چه تمرکز مونولوگ شما بیشتر بر نکات کلیدی طرح باشد برای خوانندگان قدرتمندتر و به یاد ماندنی‌تر خواهدبود.
چون این که فقط کلمات رو پشت سر هم بزارید و ابهامی برای خواننده‌ها ایجاد نکنید باعث میشه مخاطب از خوندن دست بکشه.
استفاده کردن از وجدان داخل اثر فقط باعث دفع مخاطب میشود.

وقتی از علامت دیالوگ اسنفاده می‌کنین بعدش باید یک فاصله بزارین و بعد جمله رو.

-رمز؟❌
- رمز✅

-سکوت تاریکی! ❌
- سکوت تاریکی!✅

-من می‌خوام آدم بکشم❌
- من می‌خوام آدم بکشم.✅

--‌چی چی رو با کمال میل؟❌
- چی‌ چی رو با کمال میل؟✅

-پس یه ساعت چی زر زر می‌کنی؟ ❌
- پس یه ساعته چی زر زر می‌کنی؟✅

وقتی دیالوگ‌ها تموم میشن باید از علائم نگارشی استفاده بشه طبق گفتار و رفتاری که داشته
( . ! ؟ )
-من می‌خوام آدم بکشم ❌
- من می‌خوام آدم بکشم.✅

غلط املایی:
نمی‌زارن❌
نمی‌ذارن✅

نیم فاصله:
این واژه نیاز به نیم‌فاصله نداره.
می‌دن❌
میدن✅
کی‌رو؟❌
کی رو؟✅
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نقد پارت نهم هکر هکتور شب:

این قسمت می‌تونست توضیحات بیشتری راجع به فضا و افراد داخل مکان رو داشته باشد. وقتی ای ام اچ بهش نزدیک میشه و دلوین بر‌میگرده بهتره توصیف بشه، اینکه هر کدوم در چه حالتی بودند.
ای وای این کی رفت سخنرانی کنه؟ پس چرا لباس‌های سرتا پا سیاه پوشیده و ماسک‌ یا همون نقاب زده ؟ دیوانه‌ایِ‌ها واسه خودش.
بزار ببینم اسمش چیه؟ رفتم از یه خدمتکاری پرسیدم اسم ایشون چیه؟ که اونم گفت :
-آقای ای ام اچ هست.
جون اسمش از خودش با کلاس‌تره! ولی یه اسم خیلی گُنگیه و خیلی مرموز.
کلیک کنید تا باز شود...
اندازه‌ی دیالوگ‌ها بیشتر از مونولوگ‌ها بود، هر پا*رتی که در رمان قرار میدین باید اندازه‌ی مونولوگ‌هاش بیشتر از دیالو‌گ‌ها باشد.
برای مونولوگ از جزئیات استفاده کنید. مونولوگ‌هایی که کاملاً به زبان معیار نوشته می‌شوند، معمولاً فراموش‌ نشدنی هستند، امّا نه همه آن‌ها. بینندگان برای چفت و بست دادن بخش‌بخش آن ها به‌هم و به یاد سپردنشان به جزئیات مشخصّی احتیاج دارند. با خلق تصاویر زنده، به تک گویی‌های خود طراوت ببخشید تا آن‌ها را به یاد ماندنی کنید. (زمان هایی که هملت وار نسبت به بودن یا نبودن چیزی شک دارید، از حواس پنج گانه خود استفاده کنید.)
مفروض است که مونولوگ‌ها وظیفه دارند جزئیات مهم مربوط به شخصیت یا طرح را آشکار کنند. ضروری است که شما به عنوان نویسنده، لحنی برای گفتار شخصیت و طرح داستانی دقیقی برای زندگی او در نظر بگیرید، حتّی قبل از آغاز نوشتن. مونولوگ ها به شکل گیری شخصیت و آگاهی از وقایع زندگی او در ذهن و توسّط مخاطب کمک می‌کنند.

عقده‌ی توجه نبود✅
عقده توجه نبود.❌

- سلام بر مهمون‌های عزیز صد البته گرامی (،) خیلی خوشوقتم که دارم حضور خیلی گرم و صمیمی شما رو احساس می‌کنم‌.✅
- سلام بر مهمون‌های عزیز صد البته گرامی خیلی خوشوقتم که دارم حضور خیلی گرم و صمیمی شما رو احساس می‌کنم‌.


و ماسک‌ یا همون نقاب زده؟✅
و ماسک یا همون نقاب زده ؟ ❌

ولی یه اسم خیلی گنگ و مرموزی هست.✅

نیم‌فاصله:
بعلاوه ❌
به علاوه✅

-چی من... من بازم بلند فکر کردم آره؟❌
- چی(؟)من(؟)...من بازم بلند فکر کردم اره؟✅

-‌آره.❌
- آره.✅

-به نظرت اعتماد به سقف زیاد نداری؟❌
- به نظرت اعتماد به سقف زیادی نداری؟✅

-‌نه چه طور مگه؟❌
- نه چطور مگه؟✅

-آخه اصغر جگرکی اعتماد به نفس کم داشت می‌خواستم اگه شد بهش کمی بدی؟❌
- آخه اصغر جگرکی اعتماد به نفس کم داشت می‌خواستم اگه شد بهش کمی بدی؟✅

-نه آخه می‌خوام روش سرمایه گذاری کنم برای همین نمی‌تونم اهداش کنم‌.❌
- نه آخه می‌خوام روش سرمایه گذاری کنم برای همین نمی‌تونم اهداش کنم‌.✅

-اوم تو با نقاب به دنیا اومدی؟❌
- اوم... تو با نقاب به دنیا اومدی؟✅

-‌چه ربطی به حرف من داشت(؟)ولی تو فکر کن آره.❌
- چه ربط به حرف من داشت؟ ولی تو فکر کن اره‌.✅

-خب می‌خوام چهره چشمای به رنگ شب رو ببینم.❌
جمله بندی و واژه‌های اشتباه.
- خب می‌خوام چهره و چشم‌های به رنگ شبت رو ببینم.✅
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نقد پارت دهم هکر هکتور شب‌

پارت دهم باید از ادامه‌ی پارت قبلی باشه و مخاطب هر اتفاق رو پشت هم می‌خونه نباید وقتی هنوز اون ماجرا ادامه داره و هنوز کامل نشده برید داخل یه قسمت دیگه مثلا در پارت قبلی شخصیت عوض شد
.
(دلم خیلی گرفته بود؛ چون همیشه باید من گند می‌زدم و دلوین جمعش می‌کرد بدبخت کم مشکل داشت؟ منم عوض این‌که از دستش بگیرم کمکش کنم از پاش گرفتم و نمی‌زارم حداقل از درد خودش بناله وللّه!
- دینی کجایی؟)
تا اینجا بعدش در پارت بعدی(هر پارت به پارت بعدی مرتبط هست)
(دیشب شب مزخرفی بود؛ همه‌چیز بهم ریخت من که بریدم حتی نتونستم اون پسر رو پیدا کنم چی می‌شه آخر زندگی ما؟)
اگه بخشی از داستان بوده و نمی‌خواستین ادامه بدین مشخص کنید که پارت بعدی داستان از جای دیگه‌ای با شخصیت اصلی شروع میشه. در کل زمان هم محسوب میشه.
جمله بندی در این قسمت اشتباهه، وقتی مونولوگ‌ها رو در اول جمله ماضی(گذشته) می‌نویسین دیگه نباید از فعل‌های حال استفاده کنین بافت رمان بهم می‌خوره.

حتی نمی‌دونستم پسرِ یا دختر؟ صداش رو تغیر داده بود؛ آخه ای ام اچ کیه؟
هر چقدر بیش‌تر فکر کردم بیش‌تر سردرگم شدم.❌
حتی نمی‌دونستم پسر یا دختر؟ صداش رو تغییر داده بود؛ آخه ای ام اچ کیه؟
هر چقدر بیش‌تر فکر ‌می‌کردم بیش‌تر سردرگم می‌شدم.✅
توصیفات مکان هنوز هم ضعیفه باید بیشتر به بخش فضاسازی و مکان بپردازین، مخاطب هیچ تصویری از مکانی که کارکترها در ذهنش نداره پس باید اشاره‌ای به جایی که شخصیت‌ها هستند بکنید؛ برای مثال دلوین معلوم نیست دقیقا در چه جایی حضور داره هرچه توصیفات بهتر و به اندازه باشه باورپذیری هم بالا میره؛ فقط توصیفات به اندازه باشه تا مخاطب زده نشه.
بخش توصیفات یک اثر بسیار مهمه برای همین روی این بخش‌ها هم کار کنید.
توصیفات حالات دست و بدن و همچنین حالت چهره کارکترها هم هنوز جای کار داره و باید بیشتر بهش پرداخته بشه.
دیالوگ‌ها نباید پشت هم باشن بدون هیچ توصیفی در بین اون‌ها اینجور‌ نوشتن باعث زدگی مخاطب میشه، در بین دیالوگ‌ها سعی کنید توصیفاتی نظیر حالت دست یا چهره رو بیان کنید.
وقتی شخصیت روی صندلی نشست بلافاصله شروع به روایت داستان از زبان کارکتر بعدی شدین اینجا بهتره قبل اینکه کارکتر رو عوض کنین فضای مناسبی برای تغییر انتخاب بشه یعنی قبل عوض شدن حتما اشاره‌ی کوتاهی به تغییر کارکتر‌ها کنین.باورپذیری در این بخش کاهش پیدا کرده.
من وقتی خواستم بشینم رو صندلی یاد ای ام اچ افتادم کی بود و چه هدفی داشت؟
-پسرا کارا چطور شد؟(بعد هر دیالوگ فاصله)
-آقا آمادست.
-اوم عالیه.
فقط همین قدم من رو به خواسته‌هام نزدیک کرده بود اونم به چه سرعتی!
اوه کم مونده ماده عقاب تا کنار هم قرار بگیریم فقط صبر کن.
-کجایی؟
با صدای آرکا به خودم اومدم.(،)ویرگول گذاشته بشه. اساس کار یک نقطه مکث طولانی‌ هست و گذاشتنش باعث کند شدن سرعت خواندن میشه. بالاخره دیروز به من پیوست حالا دیگه کسی جرئت نداره بهمون نزدیک بشه.
-تو جزیره هاوایی همین جام دیگه.
-تو فکر می‌کنی من گاگول هستم خودم دارم می‌بینم فکر و ذهنت رو می‌گم.
-فکر نمی‌کنم مطمئنم.
-یاماچ.
اینو با صدای بلند گفت می‌خواست هجوم بیاره سمتم که یهو گوشیم زنگ خورد عکس خودش بود و روش خودنمایی می‌کرد به موقع زنگ زد اونم برا اولین بار.
-چطوری کارا ردیفه؟
-آره یاماچ.
-پس حله خیالم راحت باشه.(؟) اینجا در حال سوال پرسیدن هست پس باید علامت(؟)گذاشته بشه.
-راحت نه تخت تخت باشه.
-نمی‌شه کاناپه باشه؟
-می‌بینم (که) آرکا روت تاثیر گذاشته(!)
-نه به اندازه تو.
-وای عزیزم دارم میام پیشت‌ها!
-تو فعلا برو به درک واصل شو(!)
-زهرمار.
و عادت همیشهگی گوشی رو قطع کرد اونم با یه فوش.( طبق عادت همیشگی گوشی رو با یه فش قطع کرد)(اینطوری نوشته بشه بهتره باید جمله‌بندی‌ها درست نوشته بشن)
برگشتم دیدم آرکا رفته چه بچه خوبی تک خنده‌ای کردم.​
وقتی دیالوگ نوشته میشه بعد از گذاشتن علامت حتما فاصله گذاشته بشه. علائم نگارشی هم باید جای مناسب باشن.
-چطوری کارا ردیفه؟❌
- چطوری؟ کارا ردیفه؟✅
-آره یاماچ.❌
- آره یاماچ.✅
-راحت نه تخت تخت باشه.❌
- راحت نه تخت تخت باشه.✅
-نمی‌شه کاناپه باشه؟❌
- می‌شه کاناپه باشه؟✅
-می‌بینم آرکا روت تاثیر گذاشته.❌
- می‌بینم آرکا روت تاثیر گذاشته.✅
-نه به اندازه تو. ❌
- نه به اندازه‌ی تو.✅
-وای عزیزم دارم میام پیشت‌ها!❌
- وای عزیزم! دارم میام پشتا!✅
-تو فعلا برو به درک واصل شو. ❌
- تو فعلا برو به درک واصل شو.✅
-زهرمار.❌
- زهرمار.✅

-اوپس چشمم روشن باشه رایای ما هم تیپ زد؟❌
- اوپس چشمم روشن رایای ما هم تیپ زده؟✅
-نه یعنی آره خب چی‌کار کنم؟ کار دله دیگه.❌
- نه یعنی... آره خب چی‌ کار کنم؟ کار دله دیگه.✅
نیاز به مکث داره.
-داری قانون رو زیر پا می‌زاری حواست باشه ها؟❌
- داری قانون رو زیر پا می‌ذاری، حواست باشه فهمیدی؟✅
-اَه ولم کن دیگه بخاطرت آدم کشتیم، خلاف کردیم، از زندان فرار کردیم، قاچاق کردیم، بمب گذاری کردیم.❌
- بس کن بخاطر تو آدم کشتیم، خلاف کردیم، از زندان فرار کردیم، قاچاق کردیم، بمب گذاری کردیم.✅
نمی‌دونم چند سالشه اما اگه پسری هست که سنش بیشتر از ۲۳ یا ۲۴ هست بهتره طرز گفتارش بهتر باشه چون این نوع حرف زدن به یه پسر جوون‌تر و خام‌ می‌خوره. باید از روی لحن و نوع گفتاره هر کارکتر متوجه‌ی شخصیت اون بشیم.
- ببین ما ته خطیم هفت‌خط هفت خطیم و تا آخرشم پاش می‌مونیم.( جمله بندی این دیالوگ خوب نیست تکرار مکرر «خط» بافت رو بهم ریخته بهتره از کلمه‌های دیگه‌ای هم استفاده بشه)
-هستم ولی در این مورد نه اگه تو دل نداری به خودت مربوطه من که نباید ازت تقلید کنم.❌
- هستم ولی در این مورد نه؛ اگه تو دل نداری به خودت مربوطه من که نباید ازت تقلید کنم!✅
-تقلید نه اطاعت!❌
- تقلید نه اطاعت!✅

غلط املایی:
تغیر❌
تغییر✅
صب ❌
صبر✅
همیشهگی❌
همیشگی✅
نیم فاصله:
چی‌کار❌
چی کار✅
احتیاجی به فاصله نداره بعضی واژه‌ها استثناً نمی‌گیرن.
می‌گم❌
میگم✅
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نقد پارت یازدهم هکر هکتور شب

داشتم راه خودم رو می‌رفتم و فعلاً نمی‌خواستم کاری بکنم.
ولی براش خیلی نقشه‌ها داشتم.(این قسمت اول گفته شده که می‌خواد نقشه بکشه ولی کاریش نداشته باشه؟ جمله‌ی اول یا دوم تضاد داره بهتره مشخص بشه که دقیقا دلوین می‌خواد کدوم کار رو انجام بده)
یاد خاطراتی می‌افتم که باهاش داشتم.(جمله‌بندی اشتباهه واژه‌ها رو باید در جای مناسب باشند؛ یاد خاطراتی که باهاش داشتم می‌افتم.✅ الان جمله بهتر می‌تونه معناشو نشون بده و مخاطب هم گیج نشه.)
(-اِ یاماچ(!) چرا نمی‌تونم این لباس رو بپوشم؟( وقتی دیالوگ نوشته میشه باید بعد از گذاشتن علامت آن یک فاصله بزارین و بعد شروع به نوشتن کنید)
-چون باهاش خوشگل می‌شی.
-تو با خوشگلی من مشکل داری؟
-نه ولی می‌خوام تمومت مال من باشه.(!)
-تا آخر عمرم مال خود خودتم اما می‌دونی بازم خرم کردی.(!)
وقتی دلوین به گذشته فکر می‌کنه و پرش زمانی اتفاق میفته، باید در این بخش توصیفات صورت بگیره؛ فضاسازی خیلی ضعیفه باید بیشتر روش کار بشه؛ مکانی که این کارکترها اونجا حضور دارند باید توصیف بشه تا فضای مبهمی که در ذهن خواننده‌ها بخاطر تصویری که از این کارکترها قرار دارند رفع بشه. وقتی فضاسازی ضعیف باشه سطح باورپذیری کاهش پیدا می‌کنه.
وقتی دونفر باهم صحبت می‌کنند مطمئناً شوق و هیجانی دارند و این هیجانات از روی حالت چهره و حالات بدن نشون داده میشه، مخصوصاً اگر ان دونفر به نوعی بهم علاقه دارند. دیالوگی که نوشتین بیشتر شبیه اینکه دو تا شخص فقط یک گفتگوی ساده داشتن حتی علائم نگارشی درستی هم بکار گرفته نشده یعنی جمله‌های این دو نفر رو با نقطه تموم کردین برای همین حالت گفت‌وگوی اونها شبیه به ربات هست. اگه بخواین توصیفات اضافه کنین بهتره احساسات کارکترها هم بین دیالوگ‌ها بیان بشه.
هر چقدر بیش‌تر فکر می‌کردم(،) بیشتر یادش می‌افتادم.
یادش افتادم(در جمله‌ی بالا یک بار واژه‌ی «یادش افتادم و می‌افتادم» تکرار شده برای بهتر نشان دادن جمله بهتره به جای این واژه، کلمه‌ی مناسب‌تری انتخاب کنید.) من دلوین عاشق ستاره شمالی خودم افتادم یاد خاطر‌هاش من رو از پا می‌انداخت.
-خب اسم مستعارم چی‌شد دلبر؟
-من اسمت رو گذاشتم ستاره شمالی.(!)
-دلیلش چیه؟ دختر ظالم.
-چون من عاشق اون ستاره شمالی تو صندوق جواهرت خدا شدم(!)
من اگه خدا بودم تو رو واسه خودم بر می‌داشتم.
سرم درد می‌کرد یعنی من رو نشناخت من که بهم لقب ماده عقاب رو داد(«من» رو تکرار کردین؛ من رو نشناخت اونی که خودش لقب ماده عقاب رو داده بود)حالا جمله معنای بهتری داره)دلوین خودش ولی اصلاً تو چشماش اون عشق نبود پس همش دوروغ بود.(کلمه‌ی دلوین و خودش حذف بشه، ولی اصلاً توی چشماش اون عشق نبود پس همش دروغ بوده(!)( من رو نشناخت اونی که خودش لقب ماده عقاب رو داده بود! ولی اصلاً توی چشماش اون عشق نبود پس همش دروغ بوده!✅در کل باید بگم استباه نویسندهاینجاشت که از تعداد محدودی واژه در جمله‌ها استفاده می‌کنن و همین کاز باعث میشه معنای کامل جمله فهمیده نشه. پس بهتره وقتی جمله‌ای رو می‌نویسین سعی کنید معنای جمله حفظ بشه.
(- چشم آبیم؟
-جونم ماده عقاب.
-می‌گم اگه یه روزی من صورتم رو عمل کنم عوض بشم منو بازم میشناسی؟
-ببین اولاً چشمات که مال خودته دوماً من ماده عقاب خودم رو بین صدتای مثل خوش هم می‌شناسم.
-دوست دارم.)
چرا نشناخت مگه الان چشمام همون نیست؟ مگه عشقم همون نیست؟
عشقم دیگه نبود چند سالی می‌شد که رفت بود زیر خروارها خاک اونجا سردش نبود؟
(-عزیزم؟
-بله ماده عقاب جون خودم؟
-اگه من زمانی مردم (بمیرم) دوباره میری عاشق میشی؟( جمله بندی اینجا هم مشکل داره)اگه من زمانی بمیرم بازم عاشق میشی؟✅
-نه من تموم عشقم رو به چشمای آبی تو دادم.)(علائم دیالوگ‌ها درست بشه.
کاش اون موقع بهش یه خدانکنه‌ای می‌گفتم ولی خب زیاد به این چیزا معتقد نیستم.​
سرنوشت باز کار خود را می‌کرد.
برخی عاشق خواهند شد و خوشبخت ولی بعضی‌ها به عشق‌شان نرسیده و دست خالی می‌مانند.​
وقتی داستان رو با لحن محاوره‌ای آغاز کردین باید ادامه‌ی اثر هم با همین لحن باشه و در بعضی بخش‌ها نباید ادبی بشه. باید فقط از یک لحن استفاده بشه‌.
در بعضی قسمت‌ها دیدم که توصیفات خیلی ضعیف هستند به جز قسمت‌هایی که دلوین به گذشته فکر می‌کنه، جایی که خود دلوین هست باید توصیف بشه؛ کلا این پارت توصیفات کمی داشت از جمله مکان و همینطور احساسات کارکترها، نویسنده باید وقت بیشتری روی توصیفات بگذارد.
بعد از گذاشتن علامت دیالوگ حتما یک فاصبه گذاشته بشه. همینطور علائم نگارشی باید جای درست استفاده بشه.

-اِ یاماچ چرا نمی‌تونم این لباس رو بپوشم؟❌
- اِ یاماچ! چرا نمی‌تونم این لباس رو بپوشم؟✅
-چون باهاش خوشگل می‌شی.❌
- چون باهاش خوشگل می‌شی!✅
-تو با خوشگلی من مشکل داری؟❌
- تو با خوشگلی من مشکل داری؟✅
-نه ولی می‌خوام تمومت مال من باشه.❌
- نه ولی می‌خوام تمومت مال من باشه!✅
-تا آخر عمرم مال خود خودتم اما می‌دونی بازم خرم کردی.❌
- تا آخر عمرم مال خود خودتم اما می‌دونی بازم خرم کردی!✅
-خب اسم مستعارم چی‌شد دلبر؟❌
- خب اسم مستعارم چی‌شد دلبر؟✅
-من اسمت رو گذاشتم ستاره شمالی.❌
- من اسمت رو گذاشتم ستاره شمالی!✅
-دلیلش چیه؟ دختر ظالم.❌
- دلیلش چیه؟ دختر ظالم.✅
-چون من عاشق اون ستاره شمالی تو صندوق جواهرت خدا شدم. ❌
- چون من عاشق اون ستاره شمالی تو صندوق جواهرت خدا شدم.✅

نیم فاصله:
خدانکنه‌ای❌
خدا نکنه‌ای✅

غلط املایی:
دوروغ❌
دروغ✅
 
آخرین ویرایش:
نقد پارت دوازدهم هکر هکتور شب
داشتم به شرکت می‌‌رفتم که ببینم کارها چطور پیش میره؟ وقتی رسیدم ماشین رو بردم تو پارکینگ(وقتی ماشین رو برد داخل پارکینگ از ماشین که خودش رو بیرون نمی‌ندازه و ماشین رو پارک می‌کنه، این قسمت باید بیشتر جریانات بیان بشن.) و خودم راهی آسانسور شدم شماره طبقه چهار عدد شانسم رو زدم و وقتی آسانسور وایستاد بیرون اومدم(وقتی منتظر بود تا به طبقه‌ی چهار برسه می‌تونستید کمی از حالات یاماچ رو بیان کنید اینکه وقتی در اسانسور قرار می‌گیره چطوری ایستاده و منتظره به طبقه چهار برسه‌)
که همه از ترس صاف و ساکت بودند همین خوبه.(یکم بیشتر توضیح بدید وقتی در اسانسور باز شد نگاهش به دور و اطراف میفته؟ وقتی بیرون میاد چه حالتی داره یا چه حسی وقتی بقیه یاماچ رو می‌بینن بعد از ترس بلند میشن، دقیقا چند نفر و در کجا هستند داخل سالن پخش که نیستن پشت میز نشستن یا روی صندلی؟ باید به جزئیات دقت کنید. سریع از هر اتفاق رد نشین؛ توصیفات این بخش هم باید بیشتر بشه)
وقتی یاماچ سوار ماشین میشه تا مسیری که به شرکت می‌رسه و وارد پارکینگ میشه می‌تونست توصیفات بهتری داشته باشه الان خیلی به صورت خلاصه نوشته شده
از کجا به سمت شرکت می‌رفته؟ خونه؟ بهتره کمی به جزئیات توجه بشه.
-خانم چیدار یه قهوه تلخ و غلیظ بدون شیر بیار اتاقم.(وقتی دیالوگ نوشته میشه بعد از علامت یک فاصله گذاشته بشه)
-چَ... چشم.
لکنت گرفته (بود)(،) با این فکر که وقتی نیستم با این رایا میپره؛(باعث شد) پوزخندی زدم (بزنم✅. کلمه‌ی «زدم» حذف بشه)که فقط خودم معنیش رو می‌دونستم یعنی دمش رو قیچی می‌کنم.
رفتم تو اتاقم که فقط و فقط از رنگ سفید تشکیل شده بود یه میز و صندل چرخ‌دار و سه دست مبل راحتی تو اتاق وجود داشت؛ و از یک لوستر و چهار هالوژن برای روشنایی استفاده شده بود طبق قانون مهندس برق باید روشنایی اتاق کار پانصد لوکس بود اما مال اینجا هشتصد لوکس بود معمولاً تو تاریکی نمی‌تونم کارام رو انجام بدم.(وقتی حرف ربط اومده دیگه نباید نقطه رو بزارین. نقطه حذف بشه)
و یک دلیل برای این که دل من سیاهه و (در) اتاقم (رنگ)
سفید وجود داره چون نمی‌خوام اطرافیانم
اخلاقم رو درست حدس بزنند!
با صدای در به طرفش برنگشتم ولی می‌دونستم چیدار اما با (شنیدن) صداش متعجب به طرفش برگشتم.(وقتی با تعجب به سمت صدا برمی‌گرده صورتش چه حالتی داره؟ یکم بیشتر از حالات کارکتر توضیح بدین)
-تو این‌جا چی‌کار می‌کنی؟
-خب هم بابت بحثی که باهات کردم معذرت بخوام و هم خبری رو بهت بدم.
(بین دیالوگ‌ها حتما توصیف صورت بگیره و فقط به شکل یک صحبت کسل‌کننده نباشه؛ حالت‌ها نقش به سزایی دارند بهتره استفاده کنید)
-
معذرت رو ولش کن خبرت چیه؟
- اوم دینا خانوم یه گندی زده.(وقتی کارکترها صحبت می‌کنند باید علامت دیالوگ گذاشته بشه تا خواننده بفهمه که الان درخال گفتگو هستند)
-چی؟ چی‌کار کرده باز؟
هر دو دستش رو روی سرش گذاشت و یه دور به دور خودش چرخید و عاجزانه نالید:
-خب بیست و پنج درصد از سهام خودش رو فروخته.(!)
وای خدای من چی فکر می‌کردم چی‌شد؟
حالم انقدر خراب بود که بی‌حال افتادم روی مبل و آرام لب زدم:
-به کی؟
در حالی که قدم می‌زد شونه‌هاش رو بالا انداخت گفت:
-نمی‌دونم.
دوباره ل*ب زدم و گفتم:
- (اینکه)
دخترِه یا پسر نمی‌دونی؟(اینم» حذف بشه)(در انتخاب واژه‌های مناسب برای تشکیل جمله بیشتر دقت کنید)
هر دو دستاش رو روی صورتش گذاشت و نالید:
-نه نه نمی‌دونم هیچی نمی‌دونم.
هه من حتی نمی‌دونستم کسی که سهام شرکتم رو خریده کیه؟ اسمش چیه؟ جالبه ولی اینم نمی‌دونیم که جنسیتش چیه؟(اینجا نیاز به کشمکش درونی و بیرونی داره. وقتی یاماچ این خبر بد رو می‌شنوه به احساسات و حالتی که بهش دست میده بیشتر بپردازین، باید حسی که به کارکتر وارد شده رو به خواننده‌ها منتقل کنید)
آرام بلند شدم همون‌طور که افتاده بودم(یعنی چی وقتی بلند میشه همانطور افتاده بلند میشه؟ دوبار بلند میشه؟ این جا حتما ویرایش بشه) بلند شدم رو به رایا کردم و گفتم:
-باشه(،) فقط تا فردا پیداش کن.(!)
-(به)روی چشم.
آخه چیه ما معمولی بوده که رفیقمون هم معمولی باشه؟نمی‌دونم مگه ما پول کم داشتیم؟ مگه براش چی کم گذاشتم؟ مگه چقدر بینمون فاصله افتاده که برای درخواست چندرغاز پول پیشم نیومد از(واژه‌ی «از» اینجا اضافه‌ست. باید «و» گذاشته بشه. اصلا جمله معنی نمیده جمله‌بندی‌ها اشتباهه نیاز به ویرایش داره.) درخواست کمک نکرد؟(که برای درخواست چندرغاز پول پیشم نیومد و ازم کمک نخواست؟✅)
باید بگم در این پارت تعداد مونولوگ و دیالوگ‌ها نسبت به پارت‌های قبلی بهتر بود. اندازه‌ی مونولوگ و دیالوگ مناسب بود.
وقتی قراره کارکتری در مکانی قرار بگیره یا به طور موقت در مکانی حضور داشته باشد باید توصیف صورت بگیره اینکه بدون فضاسازی فقط سعی می‌کنید از بیشتر قسمت‌ها سریع رد بشین به بدنه‌ی رمان اسیب میزنه.
روی توصیفات مکان بیشتر کار بشه مخصوصا قسمتی که یاماچ از خونه‌اش خارج می‌شود و به شرکت می‌رود، می‌تونید با گفتن جزئیات بیشتری به بهتر شدن توصیفات مکان کنید. وقتی یاماچ از خانه خارج می‌شود تا وقتی که به ماشین برسد می‌دونید مطمئناً همین که از خانه خارج میشه و یهویی داخل ماشین و بعدش پارکینگ شرکت نمیشه.
اینجا زمان هم مهمه، این اتفاق برای کارکتر انگار فقط توی ۳ ثانیه اتفاق افتاده، باورپذیری به شدت کاهش پیدا می‌کنه. مسیر طی شده تا شرکت باید چند دقیقه که بستگی به طول مسیر داره باید طی بشه.
پس حتما زمان و مکان‌ها رو مشخص کنید.
وقتی دیالوگ می‌نویسید بهتره سعی کنید تا حد امکان از حالت رباتی خارج بشن. توصیف کنید که وقتی دو شخصیت در حال صحبت با هم هستند در چه حالتی قرار دارند و چهره‌ی اون ها به چه صورت است. چه احساسی دارند وقتی متوجه یک خبر ناگوار میشن. اضطراب و استرسی که طرف مقابل ممکنه داشته باشه بهتر کمک می‌کنه تا باورپذیری بیشتر بشه
.

فاصله‌ی بعد علامت دیالوگ گذاشته بشه.
-تو این‌جا چی‌کار می‌کنی؟❌
- تو اینجا چیکار می‌کنی؟✅
-خب هم بابت بحثی که باهات کردم معذرت بخوام و هم خبری رو بهت بدم.❌
- خب هم بابت بحثی که باهات کردم معذرت بخوام و هم خبری رو بهت بدم.✅
-خانم چیدار یه قهوه تلخ و غلیظ بدون شیر بیار اتاقم.❌
- خانم چیدار یه قهوه تلخ و غلیظ بدون شیر بیار اتاقم.✅
-چ... چشم. ❌
- چ... چشم.✅
-باشه فقط تا فردا پیداش کن.❌
- باشه، فقط تا فردا پیداش کن!✅

نیم فاصله:
چی‌کار❌
چیکار✅
این‌جا❌
اینجا✅
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
"نقد پارت سیزدهم"
داشتم خودم رو برای سخنرانی در جلسه آماده می‌کردم و این دینا هم که ول کن ما نبود.( توی این قسمت می‌تونی کمی از احساسات دلوین رو بیان کنی، فقط نگو دینا ول کن نبود، توصیفش کن بگو وقتی در حال آماده شدنه دیگه چکاری انجام میده، احساس کلافگی بودن دلوین و نشون بده با استفاده از حالت‌ دست‌ها، حالت چهره تا مخاطب بتونه بفهمه چطوری کلافه‌ست.
  • لطفاً ببین می‌دونم که گند بالا آوردم باز ولی خب این باعث نمی‌شه(نمیشه) که من رو از زندگیت حذف کنی(!).
  • من نه کنارت گذاشتم نه حذفت کردم ولی خب تو کار اشتباهی کردی پس منتظر تاوانش هم باش(!).
-ولی... .( این قسمت هم همینطور نشون بده که دلوین به شما دینا برمیگرده نگاش میکنه یا نه؟ اینکه در چه حالتی بوده دینا پشیمون، اون حسی که کارکتر داره باید نشون داده بشه وقتی کسی پشیمونه یکسری حالت داره مثلا چشماش یا حالت دستاش، اینارو سعی کن توصیف کنی)
با اومدن چیدار منشی‌ایم دینا ساکت شد.

  • خانم همه سهام‌‌دارن(سهامداران) در اتاق جلسه آما‌ده‌اند و منتظر شما هستن.
  • باشه تو برو(،) منم میام.
  • بر(به✓) روی چشم.
با رفتن چیدار به سمت دینا برگشتم.( فقط همین؟ کاری کن تا تصویر حالت‌ چیدار توی ذهن خواننده‌ها شکل بگیره. چطوری رفت؟ برگشت و در بست بعدش دلوین به سمت دینا بر می‌گرد. باید باورپذیری هم داشته باشه)
  • بس کن دینا خودتم میدونی(می‌دونی) من به هر نفر یک‌بار اعتماد می‌کنم.
  • حتی من؟
(در)زمانی که بیش‌تر از همه اشتباه می‌کرد از من چه انتظاری داشت؟
- حتی برای شما دوست عزیز!
با چهره درهم بهم نگاه کرد و مایوس(مأیوس) از این‌که (اینکه✓) کاری نمی‌تونست بکنه از اتاق زد بیرون خودش اخلاقم رو حفظ بود(.) درسته باهاش خوبم ولی دیگه مثل قبل نمی‌شه(نمیشه✓) با افکار به هم ریخته از اتاق زدم بیرون و به سمت اتاق جلسه حرکت کردم با وارد شدنم همه به احترامم بلند شدند.(یک راست رفتی سراغ سخنرانی و بحث، کسی همین که وارد میشه شروع به حرف زدن نمیکنه، مطمئناً بعد از وارد شدن به قسمتی که برای سخنرانی هست میره)
- سلام بر عزیزان امیدوارم حال و روزتون وقف مراد باشه.
همه با روی خوش احوال پرسی کردند ولی من بین اونا فرد ناشناسی ندیدم که حداقل بدونم سهام‌دار فراری کیه؟
- خب جلسه رو شروع می‌کنیم.( ببین این قسمت خیلی کم توصیف شده دلوین میاد اتاق جلسه بعدش سلام و احوال پرسی یهو میگه جلسه شروع؟ بعد در باز میشه؟ خیلی غیر طبیعی، چون تا چنددقیقه پیش دلوین اونجا وایستاده بود. پس بهتره بگی که دلوین میره و میشینه بعد جلسه و می‌خواد شروع کنه که در باز میشه، باور پذیری این قشمت خیلی کمه)
با باز شدن در همه نگاها قفل مرد رسمی پوشی شد که نمی‌شد با یه من عسل هم خوردش با قدم‌هایی که با غرور و تبکر بر می‌داشت دل هر دختری رو می‌لرزوند ولی من هر کسی نیستم.(می‌تونی حسی که دلوین در این موقع بهش دست میده رو بیان کنی)
با سلام دادنش نگاهی سرسری بهش انداختم ولی خب آشنا می‌‌اومد یاد گذشته افتادم:- به به خانم زیبا افتخار رق*ص رو می‌دن؟(میدن؟✓)
یه پسر بیست و هفت ساله با قد صد و هشتاد و هفت با چشم‌های سبز به رنگ جنگلی معروف فکر کنم البته خیلی سرد که از سردیش به خودم لرزیدم.
موهای لخت سیاه که دوست داشتی با چنگولات از ته بکنیشون چیه فکر کردین میگم نازشون کنی اگه اسمم دلوین هست نباید ازم انتظار عاطفه داشته باشی.

  • بله با کمال میل.
  • چی چی رو با کمال میل؟
  • معلومه دیوانه‌ای چیزی هستی درخواست رق*ص رو میگم ای بابا.(!)
  • چی؟ من درخواست رق*ص دادم اونم از تو(؟) واقعاً جالبه!
  • پس یه ساعت چی زر زر(زرزر) می‌کنی؟ ولش کن بابا.(!)
قدم اول رو که برداشتم یادم افتاد به تیپش نگاه نکردم برگشتم آنالیزش کنم که دیدم نیست این حوری دیگه که (کی) بود ای بابا.( خیلی از کلمه بابا استفاده شده توی بعضی قسمت‌ها حذفشون کن)
حال:
این همون پسره بود تو مهمونی آشنایی پیشنهاد رق*ص و غیب شدن غیر طبیعیش.
- سلام بانوی زیبا.
با شنیدن صداش اونم از بالای سرم شوکه شدم.

  • سلام احوال شما؟
  • به لطف شما خوبم.( خیلی گنگ صحبت کردین، اینکه بدون هیچ چیز اضافه گفتین باز توهمات منه. واقعا باورپذیری کاهش پیدا کرده، خواننده‌ها گیج میشن باید یکم بیشتر توضیح بدین که چیشد فکر کرد توهم زده)
(فکر✓)کر کنم این باز توهمات منه پس برای این‌که( اینکه✓) مطمئن شم (مطمئن بشم✓) واقعاً وجود خارجی داره بلند شدم و رو به همه گفتم (-) این پسر چشم سبز رو می‌بینین؟
همه با دهن‌های باز و چشم‌های گشاد نگاهم می‌کردن آخه از من این دیوانه بازی‌ها محال بود اما جای تعجب این‌جا (اینجا✓) بود(.)
بیشترین چیزی که باعث میشد خواننده درک درستی از داستان نداشته باشه، سریع رد شدن از کشمکش‌هاست، این کشمکش‌ها چه درونی چه بیرونی نیاز به کار داشتن مثلا وقتی دلوین فردی که در گذشته عاشقش بوده رو می‌بینه مخاطب توقع داره یه حالت تعجب یا ناراحت و هرجور احساسی که توی اون موقع بهش دست میده بیان بشه نه اینکه فقط بگه سرسری نگاهی انداختم. وقتی خود نویسنده از این بخش‌ها میگذره بیشتر باعث میشه یه خواننده نتونه با کارکتر همزاد پنداری کنه.
نکته‌ی دیگه‌ای که باید بگم در را*بطه با توصیفاتِ، بخش مهمی که در روند داستان کمک می‌کنه. توی توصیفات(پنج گانه) مشکل هست در بعضی قسمت‌ها یا کم توصیف میشه یا فقط یه تعریف کوتاهه که اصلاً به چشم نمیاد برای مثال در اوایل پارت وقتی دلوین در حال آماده شدنه شما تنها به گفتن دینا دست از سرش برنمی‌داشت اشاره کردین در صورتی که میشه به جای تعریف و گفتن اینکه دینا ولش نمیکنه بگین که دلوین کلافه شده بود و این حالت کلافگی رو از طریق حالت‌هایی که در این مواقع به کارکتر دست میده رو بیان کنین یا حالت چهره به صورتی که خواننده‌ها متوجه کلافگی از روی حالات دلوین بشن نه یه جمله.
همیشه سعی کنین در بین دیالوگ یک توصیفی صورت بگیره تا از حالت رباتی در بیان.
اندازه‌ی دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها نسبت به پارت‌های قبل رعایت شده بودن ولی مونولوگ‌ها نیاز به کار دارند.
در دیالوگ نویسی چیزی که حائز اهمیته اینه که شما به عنوان نویسنده، باید لحنی برای گفتار شخصیت و طرح داستانی دقیقی برای زندگی او در نظر بگیرین، مثلا دلوین اگه دختری بی‌رحم و عضو مافیاست نباید زیاد خودش رو شوخ طبع نشون بده چون در بعضی قسمت‌ها بارها با چنین رفتاری از دلچین متوجه شدیم.
مونولوگ‌ها حتی قبل از نوشتن به شکل گیری شخصیت و آگاهی از وقایع زندگی او در ذهن و توسط مخاطب کمک میکنه. پس سعی کنین مونولوگ‌ها در ارتباط با کارکتر و پیرنگ داستان باشه.
یکی دیگر اشکالاتی که داشت زمان توی داستانه، اتفاقاتی که میفته انگار که توی پنچ یا ده دقیقه اتفاق افتاده در صورتی که نباید اینطور باشه.
زمان نقش مهمی داره.
همینطور اتفاقاتی که میفته باید به خواننده‌ها زمان کافی برای درک کشمکش بدن، نباید از هر چیزی که میتونه در روند داستان کمک کنه تند رد بشین.
بعد علامت دیالوگ یک فاصله همیشه نیازه
-ولی... .❌
- ولی... .✔️
غلط املایی:
کر کردم ❌
فکر کردم✔️
 
آخرین ویرایش:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا