تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد و بررسی نقد و بررسی دلنوشته خط‌خطی‌های یک روح سرگردان | Lili.rose کاربر انجمن کافه نویسندگان

  • شروع کننده موضوع Ally
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 135
  • پاسخ ها 1
وضعیت
موضوع بسته شده است.
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Mar
818
86
119
وضعیت پروفایل
ما بد نیستیم ولیکن، دوران با ما بدی کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام
باتشکر از نقد پذیری شما نویسنده عزیز.

لازم به ذکر است که:
✔ پس از نقد، بر روی دلنوشته شما نظارت خواهر شد و در صورت عدم توجه به حرف‌ها و راهنمایی‌های منتقد، با درخواست‌های نقد بعدی شما‌، موافقت نخواهد شد!
✔ نقد‌ها در کمال انصاف بوده و منتقد فرد وارد به مباحث ادبی‌ست؛ و از بابت صحت نقد و راهنمایی‌ِ منتقد، نگرانی نداشته باشید.
✔ نقدپذیر باشید و در برابر نقد خود، جبهه نگیرید. چرا که تمام تلاش ما در جهت پیشرفت نویسنده‌هاست.
✔ از ارسال پست اسپم، تشکر و... خودداری فرمائید.
لینک دلنوشته:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jul
754
133
103
وضعیت پروفایل
It's okay=)
سلام♥️✨

نقد کلی دلنوشته:
دلنوشته عالی هست و توصیفات دلنوشته خیلی خوب هست همین موجب فضا سازی زیبایی می‌شود و حس و حال خوبی را القا می‌کند و قشنگ منظور و مفهوم به خواننده انتقال داده می‌شود.
دلنوشته فضای غم انگیز هم دارد پس باید در ژانر، تراژدی هم ذکر شود.
در بعضی از پارت ها دلنوشته حالت داستانی به خود گرفته بود، و حتی در یک پارت به صورت شعر نوشته شده بود. که این مورد باید اصلاح شود. و به دلیل محدود بودن ژانر ها در دلنوشته، فلسفی در دسته اجتماعی قرار می گیرد پس فلسفی را ویرایش کنید.



نقد نام دلنوشته:
اسم دلنوشته جذاب هست و باعث جذب مخاطب می‌شود اما به دلیل طولانی بودن، نام ماندگاری خود را از دست می دهد.
نام به معنای سردرگمی های یک ذهن آشفته هست و با مفهوم دلنوشته و مقدمه در ارتباط است. اسم دلنوشته بیشتر ما را به سمت ژانر تراژدی سوق می‌دهد تا ژانر عاشقانه و....


نقد مقدمه:

خط‌خطی‌هایی کوتاه، درهم و برهم و زهرآلود و گاه عاشقانه، افکارِ غم‌انگیز روحی سرگردان،
نویسنده باید در این قسمت روی توصیفات بیشتر کار کند و فضارا برای خواننده بهتر مجسم کند تا فضای آشفته حال یک فرد عاشق بهتر بیان بشود.
در خط آخر مقدمه فضای خیلی خوبی رو ایجاد کرده بود و احساسات رو به خواننده انتقال می‌داد و‌ چنان روح مرده زیبا به تصویر کشیده است که این نشون میدهد که این دلنوشته در انتقال احساسات ضعیف عمل نکرده است.


نقد جلد: دلنوشته فاقد جلد می باشد.


نقد از نظر ساختمان نوشته:
بافت ادبی باید حفظ شود دارای یکپارچگی نبود و گاهی عامیانه می شد.
و همچنین پاراگراف بندی هم باید رعایت شود.
پست چهارم:
در انتهای پست چهارم یک مسئله ای هست که باید ویرایش شود:
پس هرکجا آدمی دیدی عبوس و بداخلاق نپرس چرا؟! آرام از کنارش عبور کن، چون این شهر پر است از زند‌گان بی‌ قلب.
اون سوال چرا که مطرح شده است خواننده از خودش می‌پرسد چرا چی؟ چون باتوجه به بند های قبلی هم پاسخی نمی‌شود برایش داد. اگر به این گونه بوده که توسط نویسنده باید توضیحات بیشتری ارائه بشود
اما اگر مفهوم اصلی: پس هر کجا آدمی عبوس و بداخلاق دیدی نپرس چرا؟! اگر به این صورت بوده است که میتوان فهمید این چرایی به عبوس و بداخلاق بودن برمی‌گردد و توسط نویسنده باید ساختمان این جمله تغییر پیدا کند تا مفهوم به درستی منتقل شود.



نقد از نظر آرایه :
آرایه ها خیلی خوب بکار برده شده بود اما دلنگار می توانست از آرایه های متنوع تری و متفاوت تری استفاده کند.


واقعا داشتم به این فکر می‌کردم برای آدم‌هایی که توی اون دوره زیست کردن عشق و زندگی چه معنی و مفهومی داشته!
به‌نظرم وقتی معنای همه‌چی از دست می‌ره عشق مثل یک معجزه پیدا می‌شه
عشق درمان همه دردهاست، از آغاز حیات بشر تا به همین لحظه ما...
عشق در لحظه‌های سخت زندگی مثل یک معجزه پیدا می‌شه


در پارت ۱۶ دوبار به معجزه عشق اشاره شده بهتر هست این جمله به جمله قبلی ربط پیدا کند برای مثال:
زمانی که همه چیز حس و حال و حتی رنگ و بویش را از دست می دهد، و هنگامی که تبر سختی ها تن و جان ما را زخمی می کند؛ عشق مانند معجزه ای اتفاق می افتد و همه چیز را روشن می کند.

1-امروز تمام پرده‌ها را پایین کشیدم. سیم تلفن را از برق جدا کردم، حتی تلویزیون را، چه فرقی می‌کند در کدام نقطه‌ی جهان دستِ کهنه‌سربازی سخت‌دل که نمی‌داند عشق چیست به‌سوی قلبی شلیک کند. مهم من و تو هستیم. حتی اگر نتوانیم زیر نور خیره‌کننده‌ی مهتابِ خیابان شانز الیزه همدیگر را در آغو*ش بکشیم. فرقی نمی‌کند در پاریس شهر عشاق باشیم یا در دنیای چهاردیواری کوچک من. مهم تو هستی، فقط خود تو.

2- اتاق در تاریکی حل شد. روی تخت دراز کشیدم و به تو فکر کردم. شاید غم‌انگیز باشد، اما به تو فکر کردن زیباترین کارِ جهان است. من با تمام وجود این معاشقه‌ی غمگین را دوست دارم. تو در قلب من هستی، زیباترین شهر جهان که هیچ عاشقی را راه ورود به آن نیست. پس زودتر به شهر دلم بیا قبل از اینکه ویران و متروکه شود.
به پست سوم اگر بخوایم نگاهی بندازیم جملات به نوبه ی خودشون، خصوصا جملات سطر اول زیبا نگاشته شده بود اما مسئله ای که هست اینکه باید بدونیم دلنوشته رو چجوری شروع کنیم و چجوری به اتمام برسونیم این متن دو بخش هست و در مورد دو موضوع صحبت میکند که مشخص کردم... بخش اول واقعا شروع خوب و قوی داشت اما در پایان هنوز جای کار دارد ما انتظار یک شوک، یک جمله ی پایان دهنده داشتیم انگار یک نتیجه ی کامل و بهتر برای تمامی این فضاسازی ها.
قسمت دوم به نسبت خوب بود البته نه به اندازه ی بخش اول... بعضی جملات مثل تو در قلب من هستی اگر بتوانید با تشبیه استعاره زیباتر بیانش کنید این قسمت هم پتانسیل بهتر شدن را دارد.
پیشنهاد من این هست که بیشتر روی قسمت اول کار کنید و این پست رو به یک موضوع اختصاص بدید چون قسمت ها از نظر مفهوم هم، متفاوت هستند.
به پست 5 اگر یک نگاه کلی داشته باشیم من به یک نکته کلی میتونیم پی ببریم،
یک مثال میزنم انسان های دو رو را در نگاه اول شاید هر کسی بگه گرگی در پوستین بره اما سهراب سپهری میاد این موضوع را به گونه ای دیگر بیان می‌کند و میگه ای کاش دلهاشان چو دانه ی انار پیدا بود.
ما متاسفانه برخی عناصر در ذهنمون غالب می‌شوند و همیشه توی تشبیهات، استعاره ها و انواع آرایه از اون ها استفاده می‌کنیم و سعی نمی‌کنیم دیدمان رو گسترش بدیم تا متفاوت یک مفهوم رو بیان کنیم. برای مثال این قسمت:
انگار نیمی از آرزوهایم مثل گل‌های خشکیده و پرپر شده
توصیفات نباید جست و گریخته باشند و همه باید بر یک محور حرکت کنند مثلا اگر به پست ششم توجه کنید در حال توصیف فرد اول شخص هستید اما ناگاه پس از یک جمله ی آهنگین زیبا به توصیف فرد دیگری می پردازید که خواننده آشنایی ندارد و نمی داند چرا حسادت کردن به این فرد نسبت داده شده است؟!
ای غریبِ آشنا، به کجا شکایت کنم غوغای دلم را؟! ریشه‌های حسادتت در تمام شهر شکوفه زده،


نقد از نظر نگارشی:

علامت های نگارشی درست رعایت نشده و همین موضوع باعث اشکال در رساندن مفهوم متن شده است:
❌چه فرقی می‌کند در کدام نقطه‌ی جهان دستِ کهنه‌سربازی سخت‌دل که نمی‌داند عشق چیست به‌سوی قلبی شلیک کند.
✅چه فرقی می کند در کدام نقطه‌ی جهان؛ دست کهنه سربازی سخت دل، که نمی داند عشق چیست، به سوی قلبی شلیک کند.

❌مهم من و تو هستیم. حتی اگر نتوانیم زیر نور خیره‌کننده‌ی مهتابِ خیابان شانز الیزه همدیگر را در آغو*ش بکشیم.
✅مهم من و تو هستیم؛ حتی اگر نتوانیم زیر نور خیره کننده‌ی مهتاب خیابان شانزلیزه، هم‌دیگر را در آغو*ش بکشیم.
❌آدم‌کش‌هایی با نقاب عشق، نه اشتباه نکن در جیب‌های هیچ‌کدام از این قاتلان چاقو و حتی اسلحه نیست.
✅آدم کش‌هایی با نقاب عشق، نه، اشتباه نکن! در جیب‌های هیچ‌کدام از این قاتلان، چاقو و حتی اسلحه نیست.

❌گذشته‌ام مثل یک جاده‌‌ی پرتِ بیرون از شهرِ تاریک و بی‌انتهاست

✅گذشته‌ام مثل یک جاده‌ی پرت بیرون از شهر، تاریک و بی انتهاست




نکات کلیدی برای دلنگار:
  1. برای تهیه جلد هر چه سریعتر اقدام کنید.
  2. حتما علامت های نگارشی تصحیح شود.
  3. نکات مربوط به آرایه و ساختمان ویرایش شود.
موفق باشید.?
منتقد: @Sweet
نویسنده: @Lili.rose
 
آخرین ویرایش:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا