تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد سینما *نقد و بررسی فیلم بسیار دیدنی میان ستاره ای*

  • شروع کننده موضوع ReiHan
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 496
  • پاسخ ها 21
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
و در آخر این به مخاطب بستگی دارد که چگونه این فیلم را از دریچه ی چشمانش درک کند یا حتی از این فیلم با وجود متوجه نشدن لذ*ت ببرد.
یکی از ترفند های نولان در فیلم سازی نشان دادن سادگی همه چیز در عین حال پیچیدگی هست و در این فیلم بیشتر از این ها باید وقت برای تفکر گذاشت و من به شخصه فیلم مورد علاقه ام این فیلم هست.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
58,174
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...

❇️ یادداشتی بر فیلم "میان‌ستاره‌ای"

"میان‌ستاره‌ای" فیلمی نسبتاً سرگرم‌کننده و جذاب و برای اون‌هایی که دنبال حرف‌های مهم و فراتر از سرگرمی هستن، فیلمی پر از حرف‌ها و مضامین بزرگه که شدیداً ذهن رو درگیر و مجذوب می‌کنه. این فیلم کسایی رو هم که دغدغه تکنیک دارن، حسابی راضی می‌کنه و حتی برای کسایی که دنبال احساسات قوی هم می‌گردن، گزینه مناسبیه. در نتیجه میان‌ستاره‌ای فیلمی سرگرم‌کننده، باتکنیک، بااحساس و ذهن‌نوازه که طیف وسیعی از مخاطب سینما رو در بار اول یا دوم تماشا راضی میکنه. بار اول بیشتر از نظر احساسی و مرعوب شدن در برابر عظمت تکنیکی و فلسفی فیلم و در بار دوم (اگر کشش بار دوم رو ایجاد کنه در شخص و پس نزنتش) از منظر فهمِ بهتر مفاهیم علمی موجود در فیلم و درگیر شدن بیشتر ذهن که تحسین و ستایش فیلمساز رو در پی داره.
با همه این تعاریف، به نظرم میان‌ستاره‌ای به عنوان یک فیلم سینمایی اصلاً فیلم خوبی نیست. چون اولاً سینما بعد از سرگرمی، یک هنره و این فیلم از نظر هنری هیچ چیز قابل ارائه‌ای نداره چون غایت هنر، ایحاد حس با کمک فرم درست سینماییه که این فیلم در ایجاد حس شدیدا دستش خالیه. در ثانی، فیلم سینمایی با فیلم مستند فرق داره. ما وقتی فیلم سینمایی می‌بینیم، هدفمون فهم و آشنایی با مفاهیم و نظریه‌های علمی نیست چون این کار رو یک فیلم مستند علمی انجام میده نه فیلم سینمایی. در فیلم سینمایی ما با درام سر و کار داریم و فهم مفاهیم سینمایی برامون مهم نیست بلکه درک، لم*س و تجربه این مفاهیم از دل اتفاقات دراماتیک و از دریچه حس برامون اهمیت داره. در سینما انسان باید ساخته بشه (شخصیت‌پردازی)، محیط و نسبتش با انسان باید ساخته بشه (فضاسازی)، حالا هر اتفاق دراماتیک (میخواد ساده و روزمره باشه یا پر از مضامین علمی و فلسفی و ...) در دل قصه، باید با کارگردانی هنرمندانه و میزانسن درست بدل به تجربه حسیِ شخصیت و کاراکتر فیلم بشه و از پس اون، برای ما هم قابل درک بشه و در ما هم حس عمیق سینمایی ایجاد کنه و یک تجربه جدیدِ نکرده برای ما بشه. یعنی دقیقا کاری که این فیلم انجامش نمیده چون اصلا انسان و شخصیت نمی‌سازه که ما باهاش همراه بشیم و دغدغش رو پیدا کنیم تا حالا که رفت توی فضا و قرار شده تجربه‌های ناب و سهمگینی رو پشت سر بزاره (عبور از کرم‌چاله و رفتن به یک کهکشان دیگه، اعوجاج فضا و زمان در سیاه‌چاله، تغییر مفهوم زمان و قانون نسبیت و ...)، ما هم در همین تجربه‌ها تا حدی شریک بشیم و درک و باور کنیم و ازش حس بگیریم. اما نه شخصیتی رو برامون ساخته (هیچ کدوم از دانشمندان حتی به یک تیپ هم تبدیل نمیشن و حتی کوپر هم روی هواست) و نه بلده که میزانسن سینمایی در بیاره (نمیدونه که فاصله و نسبت دوربین با شخصیت‌هاست که حسِ صحنه رو به ما میده نه دیالوگی که بین شخصیت‌ها رد و بدل میشه)، در نتیجه با فیلمی تعریف هستیم که همه این ایده‌های جذاب و مفاهیم بزرگ و تجربه‌های درجه یک و اوریجینال رو هدر میده و بجز توضیحات علمی، دیالوگ‌های پرطمطراق و کمی احساسات سطحی و گذرا هیچی ازش باقی نمیمونه و بخاطر همین بی‌هنری فیلمی کاملا فراموش‌شدنی میشه که تقریبا هیچ تصویر سینمایی و هیچ حس عمیق انسانی ازش در خاطر آدم باقی نمیمونه و تنها یادگارش برای کسایی که تحت تاثیرش قرار گرفتن، یک سری مفاهیم و مضامین خام علمیه که به محتوای حسی نرسیدن و نهایت پشتوانشون کمی احساسات سطحیه. پای بحث طرفداران فیلم که میشینی بخوبی عیار فیلم برات آشکار میشه چون با لذتی وافر طوری راجع به فیلم بحث میکنن که گویی دارن در مورد نظریه‌های علمی بحث میکنن و از کشفِ فلان نظریه و بهمان تئوری علمی در فلان جای فیلم لذ*ت میبرن و از شخصیتی حرف میزنن نه قصه‌ای نه فضاسازی و نه هیچ المان سینمایی و هیچ المان بصری. مثلا من مطمئنم که کسی از طرفداران فیلم هم، هیچ حسی از عبور از کرم‌چاله و ورود به کهکشان دیگه یا ورود به سیاه‌چاله و اعوجاج فضا و زمان و ... ندارن و تنها شگفت‌زده شدن از فهم این مفاهیم علمی بزرگ (که با یک مستند خوب علمی-فضایی هم ممکن بود) و هیچ درک و لم*س و تجربه‌ای براشون حادث نشده که براشون بمونه (کار یک فیلم سینمایی خوب).
تازه بماند که از همون ابتدا فیلم در ساخت اولیه شخصیت اصلیش، گذشته و مهارتش، دغدغه جدیدش و ... کاملا ناتوانه. اصلا نمیتونه بحران نابودی زمین بسازه چون نه آدمی میسازه، نه کشاورزی نشونمون میده نه خود کشاورزی و اهمیتی که پیدا کرده (همه اطلاعات در حد دیالوگ‌هایی باقی میمونه و ذره‌ای حس بصری نمیسازه). حالا میخواد این بحران نساخته رو انگیزه سفری کنه برای نجات نسل بشر و فداکاری و از جان گذشتگی یک سری دانشمند که اصلا نمی‌فهمیم کی هستن و چکارن.

اصلا کوپر کی بوده و کی هست الان، اینا که اینقدر بهش احتیاج داشتن چرا نرفتن دنبالش که کوپر بنده خدا از تو سیاه‌چاله با درنوردیدن زمان بیاد برای خودش کد بفرسته تا این پایگاه فضایی رو پیدا کنه. همه چیز تو فیلم مفروض گرفته شده و ما باید با اینهمه مفروضات از انگیزه و دغدغه و هدف این سفر، بپریم بریم بالا و بالا رو هم که توضیح دادم چی میشه. اگر هم توضیحی هست فقط در حد دیالوگه ولی کلام با تصویر فرق داره، کلام خشک و خالی، نهایتا ما رو شیرفهم میکنه و آگاهی میده ولی اینجا سینماست و دنیای تصویر و حس و ما باید درک کنیم نه اینکه بفهیم، باید لم*س و تجربه حسی داشته باشیم که بتونیم همراه بشیم و برامون مهم بشن نه اینکه صرفا شناخت اولیه بگیریم و توجیه بشیم که خب بریم سراغ چیزهای مهمتر. چیز مهم همین چیزهای کوچیکه وگرنه میشه این داستان رو از کسی شنید یا جایی خوند یا رفت فیلم مستند دید. درک کردن، لم*س کردن و تجربه کردن از تصویر، فرم و حس میان و با ناخودآگاه و روح و جان ما کار میکنن (عمیق و ماندگار) اما فهمیدن، دانستن، آگاه شدن یا آشنا شدن از کلام، تکنیک (تکنیک صرفِ به فرم نرسیده) و احساس میان و با خودآگاه و ذهن ما کار میکنن (سطحی و گذرا). اینها فرق بین "چه" و "چگونه" یا "چطور" هستش یا فرق بین "گفتن" و "فهمیدن" با "نشان دادن" و "درک و تجربه کردن". همین فرق‌هاست که باعث میشه من در بار اول مجذوب و مرعوب عظمت تکنیکی و علم و فلسفه پشت اثر قرار بگیرم و "چه" اینقدر جذاب باشه برام که فکر کنم چقدر فیلم بزرگیه و مشتاق بشم برای درک بهتر وقایع فیلم و بیشتر متوجه "چه"ها و دیالوگ‌ها شدن، دوباره تماشاش کنم. و در دور دومه که متوجه میشم که بعد از علمِ به "چه" ها دیگه فیلم چیزی نداره چون اصلا فیلمِ "چگونگی" و فرم نیست و اصلا دغدغش چیز دیگست.
با همه نقدهایی که به فیلم وارده و من به کلیت بعضی‌هاشون اشاره کردم، اما درکل میان‌ستاره‌ای رو به خاطر زحماتی که پشت ساختش از نظر تکنیکی و علمی وجود داره، فیلمی قابل دیدن میدونم که یکبار تماشاش از جهات مختلفی، تجربه خوبیه. و تاکید کنم که نه دشمن نولان هستم و نه مشکلی با فیلمسازیش دارم بخاطر اینکه همچین فیلمسازها و همچین فیلمهایی رو برای جلب مخاطب (بخصوص جوان‌تر) به سینما لازم میدونم حتی اگر این فیلمها رو از سینمای اصیل و واقعی خیلی دور بدونم. ایکاش نولان عزیز هم روزی از پشت سنگر ژانرها و بیگ‌پروداکشن و پیچیده‌گویی بیرون بیاد و در یک فیلم عادی و ساده عیار خودش رو محک بزنه که اینطوری طرفدارانش هم دست از سر جملاتی مثل بهترین فیلم ابرقهرمانی یا بهترین فیلم علمی تخیلی و امثال هم بر میدارن و با واقعیت هنر فیلمساز آشنا میشن.

✍ عارف آهنگر

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا