با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن میگذرد.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید
–نگو شاید. کلارک باید روزی از این جا بروی. به من قول بده که باقی عمرت را توی این خر*اب شده نمانی.
–اصلا نمیتوانم فکرش را بکنم که تو همهی عمرت را این جا بمانی.
–آدم فقط یک بار دنیا میآید. واقعا وظیفه داری حتیالامکان بهترین زندگی را در پیش بگیری.
اما اتفاقات کتاب به نحوی پیش میرود که به لو فرصت یک زندگی ماجراجویانه را نمیدهد. به علاوه خود لو هم نمیداند چگونه با زندگیاش و زندگی که ویل برای او متصور بود روبهرو شود. همین موضوع باعث میشود که این کتاب مقداری خستهکننده باشد.–به تو نمیگویم از ساختمان چندطبقه بپر پایین یا کنار نهنگها شنا کن یا این جور کارها (گرچه ته دلم دوست دارم از این کارها بکنی)، اما جسورانه زندگی کن، در زندگیات شجاعت به خرج بده.