تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

[ نیمکت چوبـی ادبـیات _ الـــهـــام ]

وضعیت
موضوع بسته شده است.
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,473
12,492
219
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

هوالمحبوب

با سلام

با توجه به تاپیک فراخوان:



در این تاپیک به سوالات پاسخ خواهید داد .

ممنون از همکاری شما کاربران گرامی کافه نویسندگان

:rose:


994472v9j970mrxj.gif



و اما سوالات :

1. چه عنوانی می تونه گویای چیزی باشه که هستی؟

2. ژانرت چیه؟

3. عنوان فصل های زندگيت چیه؟

4. عکس روی جلد و پیش گفتارت چطور؟

5. آیا افراد به خوندنت جلب می شن، این جلب شدن چجوريه؟

6. سه جمله اول و سه جمله آخر كتابت رو بگو؟

7. نوشتن کدوم فصل ها از سایر فصول دشوارتر بود؟

8. کدام فصل ها را می خواهيد از کتاب حذف کنید؟

۹. وقتی اشخاصی تو رو از اول تا آخر بخونن، فکر می کنی چه نظري دارن؟

10.بنظرت چند نفر تو رو مي پسندن و با چه سليقه اي؟

11.اگر بخواي صفحه اول كتاب چيزي نوشته بشه و اون رو به چه كسي به جز پدر، مادر، خواهر و برادر تقديم مي كني؟ يه نفر خاص؟

12.اگر بخواي يك بيت در صفحات نخست نوشته بشه كه گوياي حالت باشه، اون چيه؟

13.دوست داري اولين نفر چه كسي بخوندت؟

14.اگر بخواي كتاب رو به پنج نفر تقديم كني، اونها كي هستن؟

15.شخصيت هاي اصلي اين كتاب؟

16.تو ، بعنوان يه شخص ثالث، شخص اول داستان رو كه خودت باشي چجور آدمي مي بيني؟

17.از كدوم خصوصيت شخص اول بدت مياد؟

18.دوست داري كدوم يك از اتفاق هاي توي داستان رو حذف كني؟

19.فرد موردعلاقه ات توي داستان چيه؟ بغير از خانواده و فاميل؟

20.يكي از ماجراهايي كه توي داستان دوست داري رو تعريف كن.

21.قيمت کتابت چنده؟!

22.ممكنه بهش مجوز چاپ ندن؟ چرا؟

23.اسم مستعار انتخاب ميكني براي نويسنده يانه؟ اگه اسم مستعار انتخاب كني اون رو چي ميگذاري؟

24.از كتابت راضي هستي؟

25.اتاق شخصيت اول داستان رو توصيف كن؟

26.يک جمله خطاب به كتاب و نويسنده اش بگو.

27.اگر یک نفر اين كتاب رو بخره، اولين جمله اي كه بعد از تمومش شدنش ميگه ممكنه چي باشه؟

28.براي نوشتن اين كتاب از كسي كمك هم مي گيري؟ اون فرد چه کسی هست؟

29.يک اتفاق كه دوست داري واست توي داستان زندگيت بيفته و هنوز رخ نداده رو تعريف كن. با همه جزئيات.

994472v9j970mrxj.gif


امید دارم که داستان زندگیتون پر باشه از اتفاق های ناب و لبخند های کش دار : )
 
آخرین ویرایش:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
1.چه عنوانی می تونه گویای چیزی باشه که هستی؟

دریای آشوب

2.ژانرت چیه؟

*اجتماعی، طنز، هیجانی

3.عنوان فصل های زندگيت چیه؟

* فصل اول: پیدایش تهی

*فصل دوم: گمشده در زندگی

*فصل سوم: متعلقات ناچیز

*فصل چهارم: سیاه چاله ی رویاها

*فصل پنجم: فرار از واقعیت

*قصل ششم: باتلاق توهمات

تا شش فصل بیشتر نیست


4. عکس روی جلد و پیش گفتارت چطور؟

344ec3296965f11d03759503fe46e5fe.jpg


دریا طوفانی بود، دنیا را آب برده بود اما این قشنگ بود. همان آب تیره تمام روشنی های دنیا را شسته بود و با به سر آغاز تاریکی بازگشته بودیم. بسی این سرآغاز شاعرانه بود. ماهی ها کوچ کرده بودند و در آسمان ها پرواز میکردند، پرنده نفسشان را داخل اعماق وحشی آب از دست داده بودند. گیاهان در آب دریا غرق شده بودند و کوه ها به ساحل دریا نمی رسیدند. این درست دنیایی بود که باید باشد، دنیایی بدون ما.


5.آیا افراد به خوندنت جلب می شن، این جلب شدن چجوريه؟

نمیدونم احساس میکنم بستگی داره چقدر حوصله به خرج بدن، اکثر آدم های که سمت کتاب جلب میشند، حوصله کامل خوندنش رو ندارند و برای همین بعد از خوندن مقدمه و فصل اول کتاب رو کنار میزارن. شاید از لحاظ مثبتی به کتاب جلب نمیشند.

6. سه جمله اول و سه جمله آخر كتابت رو بگو؟

سه جمله اول: همه چیز از هیچ چیز شروع شده بود و هماطور هم او، فریاد میزد و کمک میخواست اما کسی پاسخگو نبود. شاید درست در همان لحظه بود که متوجه شد این دنیا پاسخگوی تمام درد های ما نیست. بلکه مسبب تمام دردهایمان هست.

سه جمله آخر: به دریای مواج آخرین نگاهش را انداخت، درست در همان لحظه ای که به آغو*ش دریا پرید، با خود گمان کرد همه چیز برای همیشه تمام میشود و نفسی آسود کشید. کم کم اکسیژن شش هایش به پایان رسید و دریا بو*سه ی خنک مرگ را بر گلویش زد. همه چیز همانطور تمام شد که شروع شده بود.


7.نوشتن کدوم فصل ها از سایر فصول دشوارتر بود؟

از فصل سه به بعد احساس میکنم برای اینکه مخاطب رو راضی نگه دارم سعی کردم همه چیز رو تغییر بدم و موفق هم شدم اما مشکل اینجاست که همون تغییر باعث خیلی از اتفاقات شد.


8.کدام فصل ها را می خواهيد از کتاب حذف کنید؟


نمیدونم شاید فصل دو که بچه بودم اون موقع یه دید دیگه نسبت به هر چیزی داشتم و حس میکنم با حذف شدن کامل اون فصل تموم عذاب وجدان ها و پشیمونی ها تموم میشه، شاید هم اشتباه میکنم

9.وقتی اشخاصی تو رو از اول تا آخر بخونن، فکر می کنی چه نظري دارن؟

شاید ناراحت بشن و درک نکند البته من هیچ توقعی برای اینکه مردم درکم کنند ندارم من معتقدم که من یک آدم هستم و آدم ها هم توی هر جمله و هر فصل متفاوت تر عمل میکنند این میتونه هم بد باشه و هم خوب هم تاریک باشه و هم روشن، شاید بهشون یه دید جدید راجع به زندگی بده، دیدی که من دارم.


10.بنظرت چند نفر تو رو مي پسندن و با چه سليقه اي؟

فک کنم انگشت شمار هستند شاید سه نفر کلا، با سلیقه های متفاوت و من فکر میکنم که هر کتابی یک مخاطب خاص داره و اونا هم مخاطب های خاص من هستن.


11.اگر بخواي صفحه اول كتاب چيزي نوشته بشه و اون رو به چه كسي به جز پدر، مادر، خواهر و برادر تقديم مي كني؟ يه نفر خاص؟

شاید خودخواهی محسوب بشه ولی به خودم تقدیم میکنم، نه خود گذشتم که من رو حمایت کرده نه ، به خود آینده ام میخوام بدونه که هرچیزی که من انجام میدم برای اون هست و شاید اون از کارایی که من میکنم بعدا راضی نباشه اما باید بدونه که من الان از همه چیز راضی هستم و اون نباید خودش رو مقصر مشکلاتی که من میسازم بدونه.

12.اگر بخواي يك بيت در صفحات نخست نوشته بشه كه گوياي حالت باشه، اون چيه؟

همونجایی که خیام میگه:

آنها که کهن شدند و اینها که نوند *** هرکس بمراد خویش یک تک بدوند

این کهنه جهان بکس نماند باقی*** رفتند و رویم دیگر آیند و روند


13.دوست داري اولين نفر چه كسي بخوندت؟

صدرصد خانواده ام ولی فکر کنم زیاد خوششون نیاد چون توقع همچین کتابی رو ندارند اما فکر کنم دوست صمیمی و خواهرم خوشش بیاد، یعنی امیدوارم.

14.اگر بخواي كتاب رو به پنج نفر تقديم كني، اونها كي هستن؟

بابام و مامانم و خواهرم و دوستام

15.شخصيت هاي اصلي اين كتاب؟

خودم و دوستام، چون خانواده ام بیشتر نقش فرعی دارن ولی خب دوستام در همه ی حالات هستند.

16.تو ، بعنوان يه شخص ثالث، شخص اول داستان رو كه خودت باشي چجور آدمي مي بيني؟

یک آدم معمولی همونقدر اشتباه میکنه، همونقدر پل های پشت سرش رو خر*اب میکنه. شاید ناامید به نظر برسه ولی از نظر من اون برای ادامه ی زندگیش امید داره. شاید بعضی وقت ها خودخواه به نظر برسه دلیلش هم شاید این باشه که زندگی ثابت کرده تنها کسی که تا آخرش کنارت هست خودتی. برای رسیدن به چیزی که میخواد اصلا آروم نمیگیره تا وقتی که بدستش بیاره. برای دوستاش ارزش خاصی قائل هست و همیشه پشتشون هست. گاهی وقت ها عصبی خطاب میشه و اینکه خیلی از اتفاقات تقصیر خودش نیست.

17.از كدوم خصوصيت شخص اول بدت مياد؟


شاید بدترین خصوصیتش قضاوتش باشه، معمولا همه ی افراد رو بدون هیچ دلیل قانع کننده ای قضاوت میکنه و شاید هیچ وقت به کسی نظرش رو نگه اما در هر صورت همه رو قضاوت میکنه و برای همین شاید بعضی وقت ها خودش ناراحت بشه چون حتی خودش هم قضاوت میکنه.

18.دوست داري كدوم يك از اتفاق هاي توي داستان رو حذف كني؟


صادقانه بخوام جواب بدم بدنیا اومدنم رو اما خب با این حال اکثر اوقات به این فکر میکنم که اگه زمان به عقب برگرده شاید هیچ تغییری ایجاد نکنم. چون میدونم که با همون اتفاقات خجالت آور و ناراحت کننده و حتی عذاب آور گذشته تبدیل به همچین آدمی شدم، شاید گاهی از خودم راضی نباشم اما میدونم که برای ثابت کردن خودم دارم همه ی تلاشم رو میکنم و پاک کردن اتفاقات گذشته فقط بخشی از دردهای که احساس زنده بودن بهم میده رو کم میکنه.


19. فرد موردعلاقه ات توي داستان چيه؟ بغير از خانواده و فاميل؟

دوست صمیمیم نهال اون شاید تا اینجای داستان به جز خانواده تنها کسی بوده که درکم کرده و بر عکس بقیه افراد که معمولا سعی کردن بهم بفهمونند که من بدرد یه سری کارها نمیخورم اون پشتم بوده و شاید تنها شخصیتی که توی داستان به من نزدیک هست فقط همون هستش.

20.يكي از ماجراهايي كه توي داستان دوست داري رو تعريف كن.

به دنیا اومدن خواهرم، یکی از بهترین ماجرا های هستش که میتونم تعریف کنم تنها کسی که حاضرم بخاطرش هر کاری بکنم خواهرم هست و وقتی که بدنیا اومد اون دنیای خاکستری تنهایی من کاملا عوض شد و من ازش ممنونم اما ممکن هستش که این رو هیچوقت بهش نگم چون یه سری حرف ها لای ورقه های پوسیده کتاب قرار هست گم بشوند.

21.قيمت کتابت چنده؟!


قیمت خاصی نداره من برای خودم قیمت نمیزارم چون فروشی نیستم قرار نیست همه ی مردم کتاب رو بخرند و یا داشته باشند قرار فقط کسایی که علاقمند هستند و یا از کتاب خوششون میاد کتاب رو داشته باشند. از نظر من فروشی کردن کتاب ارزشش رو پایین میبره و من هر کتابی نیستم.

22.ممكنه بهش مجوز چاپ ندن؟ چرا؟

منم همین فکر رو میکنم، بخاطر اعتقادهام و نوع نگرشم شاید مردم حتی از کتاب متنفر بشند اما اشکالی نداره چون من قرار نیست بخاطر اونا و مجوز چیزی رو تغییر بدم بنابراین فک کنم جز کتاب های ممنوعه داخل تاریکی دست به دست بشه.


23.اسم مستعار انتخاب ميكني براي نويسنده يانه؟ اگه اسم مستعار انتخاب كني اون رو چي ميگذاري؟

نه فک نکنم چون نویسنده ای نداره، از نظرم خودم نویسنده این کتابم چون من سرنوشت باور ندارم و فکر نکنم که همه چی از قبل نوشته شده چون هیچ قبلی وجود نداره و ما برای ساختن یک فردای جدید و متفاوت بدنیا اومدیم.

24.از كتابت راضي هستي؟


اره فکر کنم تا اینجا که بد نیست میدونی از نظر من شروع یک کتاب یا فیلم مهم نیست بلکه پایانش مهم ترین بخش اون فیلم و داستان هست، اگر تو بتونی بعد از پایان و یا بستن جلد کتاب همه رو میخکوب کنی پس تو یک کتاب خوب داری ولی اگه بعد از چند فصل خسته کننده و کلیشه باشی موفق نمیشی. من تا الان از کتاب راضی هستم تا ببینم چه شکلی میخوام همه رو میخکوب کنم.

25.اتاق شخصيت اول داستان رو توصيف كن؟

اتاقش یه پنجره بزرگ داره که هر روز به زور روزنه های طلایی خورشید واردش میشوند، تختش موازی با پنجره هست کامپیوتر که یکی از عزیز ترین دارایی هاش هستم هم کنار تختش هست.عکس های مختلف از خواننده ها و پوستر فیلم های مختلف کنار دیوار تختش هست. اتاقش ساعت نداره چون معتقد هست که اکثر مواقع اون ساعت زمان رو اشتباه نشون میده و زمان واقعی چیزی هست که ما حس میکنیم. همیشه مداد و خودکار ها به همراه کتاب های مختلف روی میزش پخش هست و معمولا در طول شب و تاریکی آباژور روشن میکنه چون از نور زیاد متنفر هست.


26.يک جمله خطاب به كتاب و نويسنده اش بگو.


بهتر از این نمیتونی بنویسی یا هنوز به جاهای خوبش نرسیده؟؟


27.اگر یک نفر اين كتاب رو بخره، اولين جمله اي كه بعد از تمومش شدنش ميگه ممكنه چي باشه؟

شاید چند دقیقه سکوت کنه و بگه این درست نیست، شاید توقع همچین چیزی رو نداره. نمیدونم شایدم با خودش بگه ارزش وقتی که گذاشتم رو نداشت. اما باید بدونه این کتاب ارزش وقتی که من روش برای نوشتنش میزارم رو داره.


28.براي نوشتن اين كتاب از كسي كمك هم مي گيري؟ اون فرد چه کسی هست؟


دوستم فکر کنم، شایدم خودم من اکثر اوقات کار های به شدت بچگانه و عجیب میکنم فکر کنم بخاطر همین هم بعضی وقت ها برای نوشتنش به کمک افرادی که میتونن کمکم کنند احتیاج دارم، آدم های که دوستم دارند و کمکم میکنند و شاید همون دوستم که گفتم اون فرد باشه.


29. يک اتفاق كه دوست داري واست توي داستان زندگيت بيفته و هنوز رخ نداده رو تعريف كن. با همه جزئيات.


میتونم تجسم کنم که از بالای یکی از برج های بلند منهتن توی نیویورک دارم قهوه میخورم و به سنترال پارک نگاه میکنم. میتونم تصور کنم که آسمون کاملا آبی و روشن هست و اینکه چند تا تکه ابر داخلش هست. پارک کاملا سبزه فکر کنم تابستون باشه. قهوه خیلی داغ هستش اما بازهم من درحال خوردنش هستم چون به شدت دوست دارم. شاید یکی از آهنگ های ** درحال پخش شدن هست. همه چیز سر جاش هست منم همینطور این بهترین خاطره ای هست که برام اتفاق نیقتاده و من خیلی دوستش دارم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته + نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
4,685
22,863
218
1. چه عنوانی می تونه گویای چیزی باشه که هستی؟
«ترانه بی‌صدا»
2. ژانرت چیه؟
«دوست ندارم برای کتابم ژانر انتخاب کنم، شاید مسخره باشه.
ولی اجتماعی و طنز»

3. عنوان فصل های زندگيت چیه؟
1.زمان متوقف نمی‌شود
2.ترانه
3.آبی کشیده
4.پرنده مادربزرگ
5.بوشهر
6....

4. عکس روی جلد و پیش گفتارت چطور؟
718e705e9ed099d3714aa073193009c4.jpg

«چشم پوشی از حقایق آنها را تغییر نمی‌دهد»
میشه همینقدر کوتاه باشه؟

5. آیا افراد به خوندنت جلب می شن، این جلب شدن چجوريه؟
«از وسطای داستان شاید جلب شن، خب این جلب شدن بستگی داره کسی که داره کتاب رو می‌خونه چه شخصیتی داره. شاید اصلا دنبال موضوع این کتاب نباشه»
6. سه جمله اول و سه جمله آخر كتابت رو بگو؟
«اول: آدمی فقط در یک صورت حق دارد از بالا به دیگری نگاه کند و آن هنگامی است که بخواهد دست کسی که بر زمین افتاده را بگیرد و او را بلند کند»
«اخر: آه، انسان‌ها من از شما بسی چیزها آموخته‌ام و اما چه حاصل که وقتی اینها را در چمدانم می‌گذارم که در بستر مرگ خواهم بود»
باید بگم که این متن‌ها برای خودم نیست اما دوست دارم اول و آخر کتاب باشه

7. نوشتن کدوم فصل ها از سایر فصول دشوارتر بود؟
«فصل سوم و چهارم»
8. کدام فصل ها را می خواهيد از کتاب حذف کنید
«دوست دارم فصل سوم هیچوقت نبود، اما بودنش می‌تونه همیشه یادآور باشه برام، حذفش نمی‌کنم»
۹. وقتی اشخاصی تو رو از اول تا آخر بخونن، فکر می کنی چه نظري دارن؟
«میگن عجیبه، شاید به دوگانگی با خودشون و من برسن»
10.بنظرت چند نفر تو رو مي پسندن و با چه سليقه اي؟
«عام، شاید سلیقشون نباشم اما داستانم رو دوست داشته باشن.
منظورم اینه که شاید بپسندن اما سلیقشون این نیست»

11.اگر بخواي صفحه اول كتاب چيزي نوشته بشه و اون رو به چه كسي به جز پدر، مادر، خواهر و برادر تقديم مي كني؟ يه نفر خاص؟
«به همون آبی کشیده»
12.اگر بخواي يك بيت در صفحات نخست نوشته بشه كه گوياي حالت باشه، اون چيه؟
«چنین نماند
چنین نیز هم نخواهد ماند»

13.دوست داري اولين نفر چه كسي بخوندت؟
«آبی کشیده»
14.اگر بخواي كتاب رو به پنج نفر تقديم كني، اونها كي هستن؟
«بابام، آبی کشیده، پرهام، دوستم، دخترخالم»
15.شخصيت هاي اصلي اين كتاب؟
«خودم و خانوادم»
16.تو ، بعنوان يه شخص ثالث، شخص اول داستان رو كه خودت باشي چجور آدمي مي بيني؟
«یه آدمی که شاید زیادی می‌خنده، زیادی بی‌خیاله و به نظر میرسه دردی نداره. یه آدم احمق که زود اعتماد کرده.»
17.از كدوم خصوصيت شخص اول بدت مياد؟
«از همه لحاظ ساده بودنش»
18.دوست داري كدوم يك از اتفاق هاي توي داستان رو حذف كني؟
«فصل چهارم، روزی که رفتم پیاده‌روی و پسر عموم خبر مرگ مادربزرگم رو داد»
19.فرد موردعلاقه ات توي داستان چيه؟ بغير از خانواده و فاميل؟
«فرد مورد علاقه‌ای ندارم، اوایل داستان شاید بود اما نه ندارم»
20.يكي از ماجراهايي كه توي داستان دوست داري رو تعريف كن.
«خب این اتفاق شاید بعد از ده سال توی کتاب نوشته بشه، اما مطمئنن اتفاق خوبیه من دوسش دارم»
21.قيمت کتابت چنده؟!
«چطور میتونم برای زندگیم قیمت بذارم؟ قیمت نداره»
22.ممكنه بهش مجوز چاپ ندن؟ چرا؟
« شدید این امکان وجود داره، شاید میترسن آدم فضایی داستان رو بقیه تاثیر بذاره»
23.اسم مستعار انتخاب ميكني براي نويسنده يانه؟ اگه اسم مستعار انتخاب كني اون رو چي ميگذاري؟
«خب نویسنده اصلی کتاب کسی که منو آفریده، من فقط دارم اون رو ثبت می‌کنم. نمی‌تونم براش اسمی بذارم»
24.از كتابت راضي هستي؟
«ده سال دیگه بله»
25.اتاق شخصيت اول داستان رو توصيف كن؟
«عام خب یه اتاق نسبتاً بزرگه، وسط اتاق یه تخت بزرگ دونفره، رو به روی تخت پنجره، کلی کلاه پشت تخت آویزونه، عام یه سمت هم کمد و میز و آینه و...، یه قسمت اتاق خیلی قشنگه اینکه از تموم لحظه‌های مهم زندگیش عکس گرفته و زده به دیوار سمت چپ اتاق، یه گوشه اتاق هم پلی استیشن هست»
26.يک جمله خطاب به كتاب و نويسنده اش بگو.
«شاید خواستی بیخیال شی»
27.اگر یک نفر اين كتاب رو بخره، اولين جمله اي كه بعد از تمومش شدنش ميگه ممكنه چي باشه؟
«اشتباه بود خوندنش»
28.براي نوشتن اين كتاب از كسي كمك هم مي گيري؟ اون فرد چه کسی هست؟
«نه»
29.يک اتفاق كه دوست داري واست توي داستان زندگيت بيفته و هنوز رخ نداده رو تعريف كن. با همه جزئيات.
« ده سال یا بیشتر و کمتر ایشالله رخ میده، اینکه یه بوشهری رو پیدا کنم و... نمی‌تونم زیاد با جزئیات بگم، نه که نخوام اما همون بوشهر کفایت می‌کنه و کسایی که می‌خونن شاید متوجه بشن»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
58,171
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...

باسمه تعالی

1. چه عنوانی می تونه گویای چیزی باشه که هستی؟
هشدار گول ظاهرم را نخور من خیلی پر دردم
2. ژانرت چیه؟
اجتماعی، غمگین، انتقامی، هیجانی، با امیخته ای از طنز (فانتزی و خلافکاری، دوست دارم باشه)
3. عنوان فصل های زندگيت چیه؟
فصل اول: دنیا زیباست؟
فصل دوم: گمشده در تاریکی
فصل سوم: روشنایی مطلق
فصل چهارم: چرا نارفیق؟
فصل پنجم: کسی هم مرا دوست دارد؟
فصل ششم : انسان های ماشینی
فصل هفتم: فرار از پیله تنهایی
فصل هشتم: رفیقانی با معرفت یا بازیگر؟
و ......

4. عکس روی جلد و پیش گفتارت چطور؟
1598179452248.png

این ماییم که دیگران رو مغرور میکنیم
چون ارزشی رو بهشون میدیم
که ندارن...


5. آیا افراد به خوندنت جلب می شن، این جلب شدن چجوريه؟
ممکنه جلب بشن ممکنه نشن هر کس علایق خودشو داره اغلب افراد باورشون نمیشه که من اینو نوشتم ان هم اینقدر غمگین چیزی که هیچ کس از من ندیده
6. سه جمله اول و سه جمله آخر كتابت رو بگو؟
سه جمله اول: هیچ وقت زود قضاوت نکنید انسانی را که او را به خوشی و بیخیالی می شناسید،همین انسان بی خیال را در خلوتش دیده اید؟
اشک ها و زجه هایی که توانسته آنها را در روز مخفی کند شب هنگام تبدیل به بغض می شوند و راه نفس کشیدن را برایش تنگ میکند، را دیده ای؟
سه جمله اخر: مهربانی برای اهلش خوب است اما برای نااهل اگر استفاده شود میشود بلای جان!

7. نوشتن کدوم فصل ها از سایر فصول دشوارتر بود؟
فصل چهار
8. کدام فصل ها را می خواهيد از کتاب حذف کنید؟
فصل چهار
۹. وقتی اشخاصی تو رو از اول تا آخر بخونن، فکر می کنی چه نظري دارن؟
باورم نمیشه
10.بنظرت چند نفر تو رو مي پسندن و با چه سليقه اي؟
خانوادم و دوستام با هر سلیقه ای
مردمم ممکنه بپسندن در حالیکه سلیقشون نباشه

11.اگر بخواي صفحه اول كتاب چيزي نوشته بشه و اون رو به چه كسي به جز پدر، مادر، خواهر و برادر تقديم مي كني؟ يه نفر خاص؟
به رفیقم
12.اگر بخواي يك بيت در صفحات نخست نوشته بشه كه گوياي حالت باشه، اون چيه؟

گویند که چون میگذرد، هیچ غمی نیست
اما که به وَاللّه، همین درد کمی نیست...



13.دوست داري اولين نفر چه كسي بخوندت؟
رفیقم
14.اگر بخواي كتاب رو به پنج نفر تقديم كني، اونها كي هستن؟
پدرم مادرم داداشم رفیقم و دوستام
15.شخصيت هاي اصلي اين كتاب؟
خودم و خانوادم و رفیقام
16.تو ، بعنوان يه شخص ثالث، شخص اول داستان رو كه خودت باشي چجور آدمي مي بيني؟
یه دختر ساده و مهربون که هر کاری از دستش بربیاد برا دوستاش میکنه. کمی مغروره و خیلی لجباز و یک دنده
که حرف باید حرف خوش باشه. زخم خورده است از یک رفیق نارفیق. و میترسه از ، از دست دادن رفیق دیگش یه عین ابجیشه

17.از كدوم خصوصيت شخص اول بدت مياد؟
سادگی بیش از حد
18.دوست داري كدوم يك از اتفاق هاي توي داستان رو حذف كني؟
رفاقت با اون
19.فرد موردعلاقه ات توي داستان چيه؟ بغير از خانواده و فاميل؟
رفیقم
20.يكي از ماجراهايي كه توي داستان دوست داري رو تعريف كن.
پیدا کردن دوستای جدید و اما با معرفت
21.قيمت کتابت چنده؟!
کتاب من قیمت نداره. چون زندگیم فروشی نیست
22.ممكنه بهش مجوز چاپ ندن؟ چرا؟
چون ممکنه خیلی غمگین باشه
23.اسم مستعار انتخاب ميكني براي نويسنده يانه؟ اگه اسم مستعار انتخاب كني اون رو چي ميگذاري؟
خیر چون نویسنده من کسیه که منو خلق کرده و لقبی در خور احترام برای ایشان پیدا نمیکنم
24.از كتابت راضي هستي؟
بله
25.اتاق شخصيت اول داستان رو توصيف كن؟
یه اتاق کوچیک. دو تا پنجره که به دیوار همسایه دید داره. یه تخت گوشه چپ اتاق سمت راست کمد و وسایل یه یکی از دیوارا طراحی های چهره ای که خودش کشیده چسبونده شدن و ارامش میده. هوا داخلش خیلی گرم میشه به همین خاطر کمتر استفاده میشه
26.يک جمله خطاب به كتاب و نويسنده اش بگو.
خیلی جالب بود ولی هنوز کار داره
27.اگر یک نفر اين كتاب رو بخره، اولين جمله اي كه بعد از تمومش شدنش ميگه ممكنه چي باشه؟
چه سرنوشتی!
28.براي نوشتن اين كتاب از كسي كمك هم مي گيري؟ اون فرد چه کسی هست؟
هیچکس
29.يک اتفاق كه دوست داري واست توي داستان زندگيت بيفته و هنوز رخ نداده رو تعريف كن. با همه جزئيات.
روی سبزه های بلند و خوش بو تپه ای تو آلمان دراز کشیدم و به اسمون ابی نگاه میکنم که هر از چند گاهی ابری از آن می گذرد. یه نسیم ملایم به صورتم میخوره و پروانه هایی با رنگ های متفاوت دورم پرواز میکنن. یه بستنی قیفی ام دستمه و دارم میخورم.

با تشکر از آیه جان عزیزم بخاطر ایجاد این چالش:rose:
 
آخرین ویرایش:

و اما سوالات :

1. چه عنوانی می تونه گویای چیزی باشه که هستی؟
- رق*ص.

2. ژانرت چیه؟
- اجتماعی، و سبک درام روزمره.

3. عنوان فصل های زندگيت چیه؟
- شب. روز.

4. عکس روی جلد و پیش گفتارت چطور؟
6ifj_img_20200823_165640_412.jpg


5. آیا افراد به خوندنت جلب می شن، این جلب شدن چجوريه؟
- هوم؟ ... فکر نمیکنم. ینی فکر میکنم از اون دسته کتابایی باشم که صرفا واسه یه مدت بالفرض یه ساله یه مقدار سر و صدا میکنن و بعد میخوابن. تصور نمیکنم مخاطبی به اون صورت پیدا کنه.

6. سه جمله اول و سه جمله آخر كتابت رو بگو؟
- بسمه؛
پیشکش عاشقان.
دختری عینکی بود که دوست داشت چشمهای سبزرنگ داشته باشد.

-به آسمان خیره بود؛ با همان چشمهایی که از کودکی دوست داشت سبز باشند.
پایان.

7. نوشتن کدوم فصل ها از سایر فصول دشوارتر بود؟
- فصل روز.

8. کدام فصل ها را می خواهيد از کتاب حذف کنید؟
- هیچکدوم. تلخ و شیرینش به هر حال زندگیمه و دوستش دارم ?

۹. وقتی اشخاصی تو رو از اول تا آخر بخونن، فکر می کنی چه نظري دارن؟
- شاید بگن افکار قشنگی داره، شاید بگن خلی بوده که مرده. بستگی به این داره که زندگی روباتی رو ترجیح بدن یا دیوونگی رو.

10.بنظرت چند نفر تو رو مي پسندن و با چه سليقه اي؟
- چند نفر که نمیدونم؛ ولی اونایی منو می پسندن که "فصل نرگس" رو دوست داشتن.

11.اگر بخواي صفحه اول كتاب چيزي نوشته بشه و اون رو به چه كسي به جز پدر، مادر، خواهر و برادر تقديم مي كني؟ يه نفر خاص؟
- به خاله ام تقدیمش میکنم و یکی از دوستام به اسم عسل؛ این دو تا آدم پر از حس خوبن برای من. حتی فکرشون. حتی نبودنشون. معجزه ن.

12.اگر بخواي يك بيت در صفحات نخست نوشته بشه كه گوياي حالت باشه، اون چيه؟
- ای آسمان من که سراسر ستاره ای / تا صبح می شمارت اما ندارمت

13.دوست داري اولين نفر چه كسي بخوندت؟
- یه غریبه، شاید ?

14.اگر بخواي كتاب رو به پنج نفر تقديم كني، اونها كي هستن؟
- بابام، پدربزرگم، مامانم، عسل، و بهار.

15.شخصيت هاي اصلي اين كتاب؟
- من و پدر ?

16.تو ، بعنوان يه شخص ثالث، شخص اول داستان رو كه خودت باشي چجور آدمي مي بيني؟
- خیلی بدبخته. خیلی دلم میسوزه براش :|

17.از كدوم خصوصيت شخص اول بدت مياد؟
- اینکه دروغ میگه گاهی و بعد اینکه، میخواد خوب باشه ها، ولی تهش دورو از آب در میاد.

18.دوست داري كدوم يك از اتفاق هاي توي داستان رو حذف كني؟
- ده سالگی رو.

19.فرد موردعلاقه ات توي داستان چيه؟ بغير از خانواده و فاميل؟
- کسی که اول شخص قراره عاشقش بشه ?

20.يكي از ماجراهايي كه توي داستان دوست داري رو تعريف كن.
- سه سال دوره دوم ابتدایی. و نقاشی رو دیوار مدرسه و ... ^^

21.قيمت کتابت چنده؟!
- 38 تومن ?

22.ممكنه بهش مجوز چاپ ندن؟ چرا؟
- نه بعید میدونم. میدن. چیز خاصی نداره.

23.اسم مستعار انتخاب ميكني براي نويسنده يانه؟ اگه اسم مستعار انتخاب كني اون رو چي ميگذاري؟
- پرنده سار انتخاب آخرم بوده همیشه،

24.از كتابت راضي هستي؟
- بله.

25.اتاق شخصيت اول داستان رو توصيف كن؟
- یه پنجره بزرگ و تمیز داره که کنارش میز کامپیوتره و کنار میز کامپیوتر کمد دیواری هست. و رو به روش تختشه و کنار تختشم یه میز تحریر که قفسه های کوشولوی کتاب هم داره.

26.يک جمله خطاب به كتاب و نويسنده اش بگو.
- همیشه خودت باش ?

27.اگر یک نفر اين كتاب رو بخره، اولين جمله اي كه بعد از تمومش شدنش ميگه ممكنه چي باشه؟
- یه نفس راحتی بکشه شاید. چه سوال سختی!

28.براي نوشتن اين كتاب از كسي كمك هم مي گيري؟ اون فرد چه کسی هست؟
- نه دلم نمیاد ?

29.يک اتفاق كه دوست داري واست توي داستان زندگيت بيفته و هنوز رخ نداده رو تعريف كن. با همه جزئيات.
- اینکه عاشق بشم T_T حالا نحوهء وقوعش رو نمیدونم، ولی واسه مراحل بعدیش برنامه ها دارم ... ×.×

ممنون از چالش خوبتون ^-^
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا