- Apr
- 1,345
- 10,879
- 168
سلام سلام
1. چه عنوانی می تونه گویای چیزی باشه که هستی؟
بامیه
2. ژانرت چیه؟
طنز
3. عنوان فصل های زندگيت چیه؟
زندگی در ایران فصل1
زندگی در ایران فصل2
زندگی با ممد
فرار به شیراز
4. عکس روی جلد و پیش گفتارت چطور؟
5. آیا افراد به خوندنت جلب می شن، این جلب شدن چجوريه؟
نه بابا ملت بیکارن مگه... ولی اگه کسی بیکار باشه بخونه نمی تونه نصفه نیمه ول کنه باید تا تهش بخونه
6. سه جمله اول و سه جمله آخر كتابت رو بگو؟
این بچه یه کیلو بیشتر نیست احتمالا نمی مونه!
این احتمالا لاله حرف نمی زنه!
چرا رشد نمیکنه پس؟
.
.
.
زن؟! کی به این زن میده؟؟ یه دونه دختر پیدا کنید زیر یکو پنجاه باشه بهش بخوره!
بچه؟؟ بذارید قطع شه این نسل خودش یه تنه یه خاندانو پیر کرد بچه دار شدنش ظلمه به بشریت!
آخی خدا بیامرز بچه خوبی بود همه زندگیشو درس خوند.
7. نوشتن کدوم فصل ها از سایر فصول دشوارتر بود؟
آخ آخ آخ زندگی با مدد پدر منو دراورد
8. کدام فصل ها را می خواهيد از کتاب حذف کنید؟
زندگی با ممدو حذف کنم موهام سفید شد
۹. وقتی اشخاصی تو رو از اول تا آخر بخونن، فکر می کنی چه نظري دارن؟
خدا شفات بده خل و چل! والا
10.بنظرت چند نفر تو رو مي پسندن و با چه سليقه اي؟
دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید کاکو... فک کنم سنین پایین و هر چی شنگول تر بیشتر خوششون بیاد
11.اگر بخواي صفحه اول كتاب چيزي نوشته بشه و اون رو به چه كسي به جز پدر، مادر، خواهر و برادر تقديم مي كني؟ يه نفر خاص؟
نه خب فرد خاصی نیست از شدت عقابی متعلق به همم
12.اگر بخواي يك بيت در صفحات نخست نوشته بشه كه گوياي حالت باشه، اون چيه؟
تنها بیتی که یادم میاد الان اینه: سینوس که بر روی کسینوس نشیند تانژانت به دست آید و برعکس کتانژانت
13.دوست داري اولين نفر چه كسي بخوندت؟
ماجانم البته فک نکنم به صفحه دوم برسم بر میداره خودشو باد میزنه
14.اگر بخواي كتاب رو به پنج نفر تقديم كني، اونها كي هستن؟
@Negiwn @atn.b @Ellery
@خط سیاه
@m.a.s
15.شخصيت هاي اصلي اين كتاب؟
من ممد و همسر آیندم که قراره بدبخ شه
16.تو ، بعنوان يه شخص ثالث، شخص اول داستان رو كه خودت باشي چجور آدمي مي بيني؟
بچه بدی نیست هیچی ته دلش نیست یکم خستست یکمم تنبله ولی خب مهربونه
17.از كدوم خصوصيت شخص اول بدت مياد؟
نمی تونه نه بگه و اکثر اوقات تظاهر می کنه به شادی مفرط
18.دوست داري كدوم يك از اتفاق هاي توي داستان رو حذف كني؟
به غیر از تولدم از بیخ و بن... مریض شدن بابا
19.فرد موردعلاقه ات توي داستان چيه؟ بغير از خانواده و فاميل؟
رفیقم! فک کنم آبتینمون
20.يكي از ماجراهايي كه توي داستان دوست داري رو تعريف كن.
در سن سیزده سالگی مثلا خواستم ممدو برای تولدش سوپرایز کنم برقا رو خاموش کردیم با کلی هیجان خانوادگی رفتیم طبقه بالا ممدم دقیقا تا بالای پله ها اومد همزمان با روشن برقا پریدم رو کولش که مثلا اون دراز دو متری رو ما*چ کنم ولی عاقا ترسید و پرتم کرد یک طبقه پله! یککک طبقه رو قل قل خوردم رفتم پایین دست چپ و سرم شکست
21.قيمت کتابت چنده؟!
مفت نمی ارزه!
22.ممكنه بهش مجوز چاپ ندن؟ چرا؟
مجوز چاپ بدن جای تعجبه! بسیاری از دلایل... رفیقام خودم و کارام هر کدوم به طور جداگانه سانسورچی می خوان
23.اسم مستعار انتخاب ميكني براي نويسنده يانه؟ اگه اسم مستعار انتخاب كني اون رو چي ميگذاري؟
بیکار اعظم
24.از كتابت راضي هستي؟
نه واقعیتش از خدا توقع یه چیز بهتری داشتم
25.اتاق شخصيت اول داستان رو توصيف كن؟
روی میز و دو سوم اتاق جزوه و کتاب پخش و پلاست و یک سوم بای مانده با لباست و پوست خوراکی پوشیده شده تختم پوشیده از خودکار و مداده یه دایره مثل قارچ پوستی خالیه که اونجا جای منه
26.يک جمله خطاب به كتاب و نويسنده اش بگو.
الله وکیلی سوژه قحطی بود؟
27.اگر یک نفر اين كتاب رو بخره، اولين جمله اي كه بعد از تمومش شدنش ميگه ممكنه چي باشه؟
خدا چرا اینو آفرید؟!
28.براي نوشتن اين كتاب از كسي كمك هم مي گيري؟ اون فرد چه کسی هست؟
عاره من قلمم داغونه از ممد
29.يک اتفاق كه دوست داري واست توي داستان زندگيت بيفته و هنوز رخ نداده رو تعريف كن. با همه جزئيات.
دوست دارم کنکور قبول شم دانشگاه شیراز بعد خانواده و ممد نذارن برم منم کاملا خودسرانه شیراز بزنم یاواشکی وسایلمو جمع کنم برم شیراز بمونن تو خماری... بعد اونجا با نگین و فازی و مریم هم دانشگاهی شم دانشگاهو به آشوب بکشیم همه استادا رو ذله کنیم حراصتو صاف کنیم و اینا... عاره.....
امید دارم که داستان زندگیتون پر باشه از اتفاق های ناب و لبخند های کش دار : ) تنکیو
1. چه عنوانی می تونه گویای چیزی باشه که هستی؟
بامیه
2. ژانرت چیه؟
طنز
3. عنوان فصل های زندگيت چیه؟
زندگی در ایران فصل1
زندگی در ایران فصل2
زندگی با ممد
فرار به شیراز
4. عکس روی جلد و پیش گفتارت چطور؟
5. آیا افراد به خوندنت جلب می شن، این جلب شدن چجوريه؟
نه بابا ملت بیکارن مگه... ولی اگه کسی بیکار باشه بخونه نمی تونه نصفه نیمه ول کنه باید تا تهش بخونه
6. سه جمله اول و سه جمله آخر كتابت رو بگو؟
این بچه یه کیلو بیشتر نیست احتمالا نمی مونه!
این احتمالا لاله حرف نمی زنه!
چرا رشد نمیکنه پس؟
.
.
.
زن؟! کی به این زن میده؟؟ یه دونه دختر پیدا کنید زیر یکو پنجاه باشه بهش بخوره!
بچه؟؟ بذارید قطع شه این نسل خودش یه تنه یه خاندانو پیر کرد بچه دار شدنش ظلمه به بشریت!
آخی خدا بیامرز بچه خوبی بود همه زندگیشو درس خوند.
7. نوشتن کدوم فصل ها از سایر فصول دشوارتر بود؟
آخ آخ آخ زندگی با مدد پدر منو دراورد
8. کدام فصل ها را می خواهيد از کتاب حذف کنید؟
زندگی با ممدو حذف کنم موهام سفید شد
۹. وقتی اشخاصی تو رو از اول تا آخر بخونن، فکر می کنی چه نظري دارن؟
خدا شفات بده خل و چل! والا
10.بنظرت چند نفر تو رو مي پسندن و با چه سليقه اي؟
دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید کاکو... فک کنم سنین پایین و هر چی شنگول تر بیشتر خوششون بیاد
11.اگر بخواي صفحه اول كتاب چيزي نوشته بشه و اون رو به چه كسي به جز پدر، مادر، خواهر و برادر تقديم مي كني؟ يه نفر خاص؟
نه خب فرد خاصی نیست از شدت عقابی متعلق به همم
12.اگر بخواي يك بيت در صفحات نخست نوشته بشه كه گوياي حالت باشه، اون چيه؟
تنها بیتی که یادم میاد الان اینه: سینوس که بر روی کسینوس نشیند تانژانت به دست آید و برعکس کتانژانت
13.دوست داري اولين نفر چه كسي بخوندت؟
ماجانم البته فک نکنم به صفحه دوم برسم بر میداره خودشو باد میزنه
14.اگر بخواي كتاب رو به پنج نفر تقديم كني، اونها كي هستن؟
@Negiwn @atn.b @Ellery
@خط سیاه
@m.a.s
15.شخصيت هاي اصلي اين كتاب؟
من ممد و همسر آیندم که قراره بدبخ شه
16.تو ، بعنوان يه شخص ثالث، شخص اول داستان رو كه خودت باشي چجور آدمي مي بيني؟
بچه بدی نیست هیچی ته دلش نیست یکم خستست یکمم تنبله ولی خب مهربونه
17.از كدوم خصوصيت شخص اول بدت مياد؟
نمی تونه نه بگه و اکثر اوقات تظاهر می کنه به شادی مفرط
18.دوست داري كدوم يك از اتفاق هاي توي داستان رو حذف كني؟
به غیر از تولدم از بیخ و بن... مریض شدن بابا
19.فرد موردعلاقه ات توي داستان چيه؟ بغير از خانواده و فاميل؟
رفیقم! فک کنم آبتینمون
20.يكي از ماجراهايي كه توي داستان دوست داري رو تعريف كن.
در سن سیزده سالگی مثلا خواستم ممدو برای تولدش سوپرایز کنم برقا رو خاموش کردیم با کلی هیجان خانوادگی رفتیم طبقه بالا ممدم دقیقا تا بالای پله ها اومد همزمان با روشن برقا پریدم رو کولش که مثلا اون دراز دو متری رو ما*چ کنم ولی عاقا ترسید و پرتم کرد یک طبقه پله! یککک طبقه رو قل قل خوردم رفتم پایین دست چپ و سرم شکست
21.قيمت کتابت چنده؟!
مفت نمی ارزه!
22.ممكنه بهش مجوز چاپ ندن؟ چرا؟
مجوز چاپ بدن جای تعجبه! بسیاری از دلایل... رفیقام خودم و کارام هر کدوم به طور جداگانه سانسورچی می خوان
23.اسم مستعار انتخاب ميكني براي نويسنده يانه؟ اگه اسم مستعار انتخاب كني اون رو چي ميگذاري؟
بیکار اعظم
24.از كتابت راضي هستي؟
نه واقعیتش از خدا توقع یه چیز بهتری داشتم
25.اتاق شخصيت اول داستان رو توصيف كن؟
روی میز و دو سوم اتاق جزوه و کتاب پخش و پلاست و یک سوم بای مانده با لباست و پوست خوراکی پوشیده شده تختم پوشیده از خودکار و مداده یه دایره مثل قارچ پوستی خالیه که اونجا جای منه
26.يک جمله خطاب به كتاب و نويسنده اش بگو.
الله وکیلی سوژه قحطی بود؟
27.اگر یک نفر اين كتاب رو بخره، اولين جمله اي كه بعد از تمومش شدنش ميگه ممكنه چي باشه؟
خدا چرا اینو آفرید؟!
28.براي نوشتن اين كتاب از كسي كمك هم مي گيري؟ اون فرد چه کسی هست؟
عاره من قلمم داغونه از ممد
29.يک اتفاق كه دوست داري واست توي داستان زندگيت بيفته و هنوز رخ نداده رو تعريف كن. با همه جزئيات.
دوست دارم کنکور قبول شم دانشگاه شیراز بعد خانواده و ممد نذارن برم منم کاملا خودسرانه شیراز بزنم یاواشکی وسایلمو جمع کنم برم شیراز بمونن تو خماری... بعد اونجا با نگین و فازی و مریم هم دانشگاهی شم دانشگاهو به آشوب بکشیم همه استادا رو ذله کنیم حراصتو صاف کنیم و اینا... عاره.....
امید دارم که داستان زندگیتون پر باشه از اتفاق های ناب و لبخند های کش دار : ) تنکیو
آخرین ویرایش توسط مدیر: