تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

همگانی [ نیمکت چوبـی ادبـیات _ الـــهـــام ]

وضعیت
موضوع بسته شده است.
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Jun
1,668
3,973
133
23
دارالمجانین بغلی
وضعیت پروفایل
بیا برگرد تا خونه از عادتت سیر نشده...
1. چه عنوانی می تونه گویای چیزی باشه که هستی؟

آواز پرواز

2. ژانرت چیه؟
یه جورایی میشه گفت زیادی تلفیقیه
(تراژدی،کمدی،فانتزی،رئالیسم،اکشن،ملودرام،وحشت،گروتسک (کمدی ای ک شالودش تراژدی و وحشته)،درام،سورئالیسم،رمانتیسم،جریان سیال ذهن(یه جورایی شبیه خاطره نویسی یا فلش بک تو سینما و تلویزیون)
و...)


3. عنوان فصل های زندگيت چیه؟
چون اسم هر فصل و با توجه به حالو هوا و اتفاقاش انتخاب میکنم فعلا 3 فصلی که تا این جا نوشتم از این قراره:
1. پیدایش
2. منه گمشده
3. توهم یک رویا


4. عکس روی جلد و پیش گفتارت چطور؟

روی جلد:
637483_47ad59620f0697d5a93a19c0fead7425.jpg


پشت جلد:
images


پیش گفتار:
خب راستش ازون جایی که خیلی اهل مقدمه چینی نیستم فقط میگم که نویسنده تمام سعی خودشو میکنه که اتفاقای خوب،هیجانی،کمدی و کلا قسمتایی ک حس خوبی بدن بیشتر باشن و دلزدتون نکنه.

(پ.ن:جلد کتاب بیشتر بازگو کننده رویا و هدف نویسندس نه خصوصیات خودش هر چند در هر صورت به هم مرتبطه و میشه یه جورایی ازش به خصوصیات خود نویسنده پی برد.)


5. آیا افراد به خوندنت جلب می شن، این جلب شدن چجوريه؟
اینو واقعا نمیدونم ولی شاید بشه از تعداد لایکایی که بعد از خوندن خلاصه بهش میدن(و همینطور حالت لایکا)یا مثلا از تعداد ادمایی که تو کتاب فروشی وقتی میرن طرف قفسه کتابا با دیدن اسمش دوس داشته باشن حتی یه بار خلاصشو بخونن که ببینن چجوریه؟ راجبه چیه؟فهمید.
اما راجب مدل جلب شدنشون میتونم بگم که اکثرا هم توی کتاب فروشی و هم توی قسمت دانلود پی دی اف این جوریه که تا حدود بیس سی صفه اول کتاب باهاش همراه نمیشن ولی بعد از اون اگه موندنی باشن تا آخرشو میخونن بعضی وقتا شاید حتی چندین بار.


6. سه جمله اول و سه جمله آخر كتابت رو بگو؟

اول:
شاید اگه یکم قبل تر ها مثلا زمان اجدادمان قبل از عصر یخبندان یا همان اطراف ها بود طبق عادت مرسوم برای هر چیز یک شایعه در بیاور به خاطر تیرگی بخش اعظمی از نیمه های فصل اول و تمام فصل دوم و متولد شدنش در نیمه شب انگ شومی و تیره بختی میزدند و گره خو*ردن سرنوشتش به تیرگی همان نیمه شب منحوس را به پیشانی کودکی که تا کمی پیش هنوز هم جنین بود میزدند.

دوم:
بعد از یک شب به یاد ماندنی که در ذهن جهان ثبت شد و به یادگار از او باقی خواهد ماند
میان ابرهای سفیدی که در تلالوع خورشید میدرخشند
در اوج سقوط میکند.


7. نوشتن کدوم فصل ها از سایر فصول دشوارتر بود؟
فعلا تا این جا فک کنم فصل دوم(منه گمشده)از همه سخت تر بوده چون اتفاقاتش غیرقابل هضم تر،سخت تر و شاید تو بدیا بدتر از بقیه بوده اما فصل سوم(توهم یک رویا)انرژی بیشتری میگیره چون میشه گفت مهم ترین فصله تو رقم زدن نقطه اوج و در نهایت پایان داستان و سرنوشت شخصیت اصلیه.

8. کدام فصل ها را می خواهيد از کتاب حذف کنید؟
فرض کن تو یه پازل داری که یه تصویر روشه تو این پازل یه تیکه هست که دوسش نداری شاید به خاطر اینکه تیکه گمراه کننده اون پازله و تو هر بار که میخوای بسازیش اون تیکرو با خیلی از تیکه های دیگه یا خیلی از جاهایی که تو اون پازل تیکه ای شبیه تیکه مورد نظر پرشون میکنه اشتباه میگیری یا شاید به خاطر اینکه اون تیکه به تنهایی شکل قشنگی نداره یا اصن تو حس خوبی نسبت بهش نداری در هر صورت تو نمیتونی اون تیکرو حذف کنی چون اگه حذف بشه تصویر قشنگ پازلت ناقص میشه و یه جورایی میتونی به عنوان نقص یا ضرر ببینیش
فصلای کتابم دقیقا همینجوریه و نمیتونی حذفشون کنی چون اگه حذف بشن اون متن اصلی مثه فیلمای سانسور شده پرش میگیره بی معنی میشه و حتی شاید دیگه اون جذابیت رسیدن به نقطه اوجم از دست بده و مخاطبو از خوشی زیادی یا برعکس حزن وافر از خوندن دلزده کنه.


۹. وقتی اشخاصی تو رو از اول تا آخر بخونن، فکر می کنی چه نظري دارن؟
شاید بشه گفت یه نوع دلسوزی یا همزاد پنداری برای شخصیت اول،شاید تشویق و تحسینش کنن یا حتی سرزنشش کنن به خاطر کاراش تصمیماش یا اتفاقاتی که به خاطر خطاهای خودش براش رخ داده یا به خاطر شرایطی که
داشته بهش حق بدن،شاید بخوان جای اون باشن تا ببینن تو موقعیتای مختلف اون اونا چ ری اکشنی از خودشون نشون میدن
اصولا فک میکنم اگه یه روز یکی پیدا بشه که همه منو ریز به ریز و کامل و دقیق با همه جزئیات بخونه ری اکشنی ک بعدش میخواد از خودش نشون بده خیلی غیرقابل پیش بینی باشه
(حتی برای خودم)


10.بنظرت چند نفر تو رو مي پسندن و با چه سليقه اي؟
خب به نظرم شاید چون ژانرش خیلی تلفیقیو متنوعه ادماییم که بهش جلب میشن از سلیقه ها و ژانرها و قشرها و حتی سنین متفاوت و متنوعی باشن
اما راجبه تعدادشون واقعا نمیدونم خب شاید مورد استقبال قرار بگیره و مخاطباش زیاد باشن و جزو کتابای ماندگار بشه شایدم تو همون هفته اول انتشار سقوط کنه به کف جدول و زودم از همه جا یادش پاک بشه که حتی همچین کتابی وجود داشته.


11.اگر بخواي صفحه اول كتاب چيزي نوشته بشه و اون رو به چه كسي به جز پدر، مادر، خواهر و برادر تقديم مي كني؟ يه نفر خاص؟
اگه یه روزی یکی پیدا بشه که همه منو با تموم جزئیاتش بخونه و بتونه بازم با همه خوبیا و بدیا و اتفاقا و تصمیما و کارا و خطاها دوسم داشته باشه و نظرش راجبم تغییر نکنه
قطعا به اون تقدیمش میکنم.
و براش مینویسم:
امیدوارم کاری کنم باعث افتخارت باشه که انتخابت(اینکه تصمیم گرفتی ک بازم همون ادم قبلی با همون جایگاه قبلی باشم برات تو زندگیت)بودم.


12.اگر بخواي يك بيت در صفحات نخست نوشته بشه كه گوياي حالت باشه، اون چيه؟
بیت نیس ولی یه جمله از احسان عبدی پور هس که میگه:
دوکو از توی مغز ساکت شد حس کرد تنهاییش دارد پهنا میگیرد.
این جمله با یه ذره تغییر حالو هوای منه دقیقا تو خیلی از فصلا تا اینجا واسه همین خیلی دوسش دارم
تغییرش اینجوری میگه:
متین از توی مغز ساکت شد
چون گاهی وقتا نسبت به یه سری از اتفاقاتی که برای خودم یا در اطرافم میوفته اولین یا شاید تنها عکس العملی که توم اتفاق میوفته همینه.


13.دوست داري اولين نفر چه كسي بخوندت؟
اولی یا آخریش یا حتی فرد مورد نظر اونقدی برام اهمیت نداره
چیزی که از همه بیشتر برام مهمه اینه ک
کسی بخونتم که بتونه بعدش بازم همون فکر و عقیده ای رو دربارم داشته باشه که قبلش داشت
ینی چیزی ک الان میبینه و به خاطرش بهم جلب شده(تفکراتم،کارام،برخوردام،عقایدم،تصمیمام و کلا مدل زندگیم و چیزی ک هستم)براش قوی تر از چیزی باشه که قبلا بودم و برام اتفاق افتاده و اون تازه الان فهمیده.


14.اگر بخواي كتاب رو به پنج نفر تقديم كني، اونها كي هستن؟
1. خونوادم
2. دوستام
3. مخاطبام
4. کسی که تو سوال 11 راجبش گفتم
5. خودم که با همه اتفاقا تونستم خوب یا بد بنویسمش و مهم ترین نقشو تو خلقش داشتم.


15.شخصيت هاي اصلي اين كتاب؟
نمیشه به طور دقیق برای همه فصل ها با هم چنتا شخصیت اصلی آورد
اونجوری فقط یدونه هست که خود نویسندس
اما میشه برای هر فصلی یه سری از شخصیتا رو به عنوان شخصیت اصلی فصل مورد نظر انتخاب کرد.


16.تو ، بعنوان يه شخص ثالث، شخص اول داستان رو كه خودت باشي چجور آدمي مي بيني؟
زیادی ساده و زود باور،زیادی نسبت به خودش بی اعتماده و خودشو باور نداره،مستقل،رویایی تو ارزو ها و برنامه هاش برای آینده،بلند پرواز،منطقی،کسی که میتونه از پس کاری ک بهش میدن بر بیاد و حلش کنه با در نظر گرفتن همه جوانب و سعی بر بکار گیری تمام تلاش،کسی ک میتونه تاثیر گذار باشه تو متقاعد کردن افراد(البته نه همیشه)،یه کوچول موچولم خلاق شاید

17.از كدوم خصوصيت شخص اول بدت مياد؟
اینکه زیادی ساده و زود باوره و اینکه اعتماد به نفسه پایینی داره نه اینکه زود جا بزنه و منصرف بشه ها نه ولی زیادی تو همچی غر میزنه ک اگه نشه چی؟ اگ فلان چی؟ اگ بیصار چی؟
از همه مهم تر با اینکه خیلی قویه و تو خیلی از قسمتا مستقل نمیدونم چرا خیلی وقتا سر موضوعای عادی یا حتی خنده دار قاط میزنه و عینه بچه های زرزروی بیخود میشینه گریه میکنه :/
خیلی وقتا این سه تا خصوصیتش زیادی میره رو اعصابم


18.دوست داري كدوم يك از اتفاق هاي توي داستان رو حذف كني؟

اینم مثه همون سوال شماره 8

19.فرد موردعلاقه ات توي داستان چيه؟ بغير از خانواده و فاميل؟
افرادی که نقش پر رنگ و مهمی توی نوشتن کتابم دارن
مهم نیست نقششون باعث چالش بشه برام یا اوج،به نفعم باشه یا به ضرر مهم اینه که اون افراد همگی باعث شدن که من الان اینجایی که هستم باشم بد یا خوبش مهم نیس مهم اینه که من خاستم.


20.يكي از ماجراهايي كه توي داستان دوست داري رو تعريف كن.
به دنیا اومدن خاهر و برادرم گرچه فاصله سنی زیادی با هم داریم و مخصوصا برای خاهرم من بیشتر به عنوان مادر دوم کاربرد دارم اما بازم جزو بهترین اتفاقای زندگیمن

21.قيمت کتابت چنده؟!
قیمت خاصی نداره که بخوام ارزش پولی براش تعیین کنم.
به نظر من قیمت واقعی هر کتاب اون حس خوب و دوسداشتنی ایه که به مخاطبش میده و باعث میشه که مخاطبش بدون لحظه ای خستگی بخواد تمام کتاب مورد نظرو بی وقفه بخونه تا ببینه چ پایانی در انتظارشه و حتی گاهی انقدر خوبه که مخاطبش بعد از چند بار خوندن بازم ازش سیر نمیشه و هر بار براش تازگی داره.


22.ممكنه بهش مجوز چاپ ندن؟ چرا؟
یه جورایی میتونم با اطمینان بگم ک قطعا همینطوره و ازون کتابای زیرزمینی میشه که شایدم به خاطر همین مخاطبای زیادیو به خودش جلب کنه (چون خاصیت این مدل کتابا،داستانا،رمانا،فیلما،موسیقیا همینه و البته این که با این حال خیلی وقتام به خاطر تفکراتو عقایدشونو حقیقتای اکثرا تلخی که بیان میکنن به مذاج خیلیا خوش نمیان)

23.اسم مستعار انتخاب ميكني براي نويسنده يانه؟ اگه اسم مستعار انتخاب كني اون رو چي ميگذاري؟
نه چون اصولا فکر میکنم من همینیم ک هستم و حتی اگ بخوام هم نمیتونم خودمو تغییر بدم تا مورد استقبال قرار بگیرم یا محبوب باشم یا هر چیز دیگه ای پس ترجیح میدم از همون اول با خودم ببینن و بشناسنم.
هر چند شاید یه سری از قسمتا رو تو یه سری از برحه ها تو فایل رمزی بزارم که همه نخونن.


24.از كتابت راضي هستي؟
قطعا چون هر جوریم ک باشم با هر تفکر و عقیده و تصمیم و گذشته و اینده ای خودمم
یه کتاب متفاوت و اختصاصی به من ک خودم ساختمش حالا هر جوری ک باشه.


25.اتاق شخصيت اول داستان رو توصيف كن؟
یه اتاق تقریبا کوچیک که یه پنجره بزرگ رو به حیاط داره،زیر پنجره تخته،
رو روش یه کمد اقای گوپیه (شاید خنده دار باشه ولی از بس که همه چیزا رو میچپونم توش خیلی وقتا یادم میره چیو دقیقا کجاش گذاشتم)
و پایین تخت یه پایه نت با یه گیتار


26.يک جمله خطاب به كتاب و نويسنده اش بگو.

ینی بالاخره به اون نقطه اوجی ک قولشو دادی میرسه؟

27.اگر یک نفر اين كتاب رو بخره، اولين جمله اي كه بعد از تموم شدنش ميگه ممكنه چي باشه؟
یه ادم دیگرو نمیدونم اما اگه من بخوام به عنوان یه شخص سوم بخونمش احتمال زیاد فکر میکنم بعد از تموم شدنش تا چند دقیقه سکوت کنم و اگه آخرش دقیقا همونجوری تموم بشه که انتظار دارم این سکوت همراه با یه لبخند محو و ارامش خیال بابت دغدغه فکریم راجب نتیجه شخصیت اوله.

28.براي نوشتن اين كتاب از كسي كمك هم مي گيري؟ اون فرد چه کسی هست؟
ازونجایی که نویسنده مستقلی هستم احتمال زیاد اکثر قسمتاشو خودم مینویسم اما خب قطعا تو یه سری از قسمتا که جزو چالشای مهم هر نویسنده ای هستن از کسایی که سر رشته داشته باشن یا بدونم که به طریقی میتونن راهنماییم کنن و تو نوشتن چالشام تاثیر گذار باشن کمک میگیرم.
البته اینم بگم به دلیل اینکه نویسنده ای هستم که اعتماد به نفس پایینی دارم خیلی جاها فقط برای اینکه مصمم بشم برای نوشتن یه سری از قسمتا زیاد کمک میگیرم(ولی در نهایت اصلشو خودم مینویسم)
مخصوصا از کسایی مثل
@mhdse
#کیمیا
#سپیده
#سارا
#خانواده


29.يک اتفاق كه دوست داري واست توي داستان زندگيت بيفته و هنوز رخ نداده رو تعريف كن. با همه جزئيات.
اینو پا*رتی بازی میکنم واسه خودم دوتا مینویسم
(هر چند شاید هر دو موردش خیلی بلندپروازانه باشه یا حتی از نظر بعضی مخاطبا خنده دار اما من ایمان دارم به شدنش)
1. یه شب خاطره انگیز و به یاد موندنی تو یه سالن بزرگ ک به عنوان اولین برنده جایزه گرمی اون سال تو قسمت آهنگسازی موسیقی فیلم(یکی از فیلمایی که فیلم ماندگار جهان تو سینمای هالیوود میشه) از طرف مجری برنامه معرفی میشم و روی صحنه میرم تا جایزمو بگیرم،و بعد از اون مراسم وقتی میخوایم برگردیم خونه بارون شدیدی میاد و تا خونه تو بارونا میدوعم.
2. یه روز زمستونی به عنوان خلبان اولین پروازمو به مقصد اسپانیا انجام میدم و برای مسافرین محترم پرواز شماره ... به مقصد اسپانیا آرزوی سفر خاطره انگیزیو دارم.

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
May
412
3,488
103
24

1. چه عنوانی می تونه گویای چیزی باشه که هستی؟
پارادوکس

2. ژانرت چیه؟
درام

3. عنوان فصل های زندگيت چیه؟
فصل اول: تعبیر وارونۀ یک رویا!

فصل دوم: شازده کوچولو نمی‌تواند یک روباه را اهلی کند!
فصل سوم: کوری!
فصل چهارم: شیرینیِ تلخ‌های روزگار!

فصل پنجم: خاطراتِ مرده!

4. عکس روی جلد و پیش گفتارت چطور؟

ghHry4GmPTHoPdvTTOvovwjMJBFkmnRN2InKYE8ZQkYnXr-SFFxivlaneBz5IGGECDzfsVVKPiNF1g_mKFCa8clWmkOwO4pVEHykcl4qm3weub0Oe00_Cacb7hrdhQgh3VD05rOtelsc4Jw_ruvMsyZFEXdvDKrxBa6lampQhKV4w4ziesd-M0Z4RnbT2yjIdnHWR9Ofk9xkcBEuyOc


هرکه از ساقی عشق تو

چون من باده گرفت
بی خود و
بی خرد و
بی خبر و

حیران شد...

5. آیا افراد به خوندنت جلب می شن، این جلب شدن چجوريه؟

فکر نمی‌کنم؛ باید از این دست از زندگی باشه که سرشار از یکنواختیه؛ کمتر خواننده‌ای هم به این سبک علاقه نشون میده

6. سه جمله اول و سه جمله آخر كتابت رو بگو؟
-دنیا روی سرم خر*اب شد انگار، بعد از دیدن صفحۀ سفید مانیتور...

- دیدن نتیجۀ تلخی که انتظارش را نداشتم حالم را بدتر از بد کرد.
- تلاش کردم جلوی ریزش اشک‌هایی که مصرانه برای تخیله شدن پافشاری می‌کردند را بگیرم.
...
- اشتباهاتمان را بر گردن تقدیرِ بی نوا نیندازیم.

- تقدیر، عقل ماست که برای روز مبادا نگاهش داشته ایم


7. نوشتن کدوم فصل ها از سایر فصول دشوارتر بود؟
خاطرات مرده

8. کدام فصل ها را می خواهيد از کتاب حذف کنید؟
تعبیر وارونۀ یک رویا

۹. وقتی اشخاصی تو رو از اول تا آخر بخونن، فکر می کنی چه نظري دارن؟
شاید فقط میخونن که وقتشون بره، شاید هم همذات پنداری کنن و درک کنن شخصیت داستانشون رو.

10.بنظرت چند نفر تو رو مي پسندن و با چه سليقه اي؟
افرادی که به ژانر درام علاقه مندند بیشتر خوششون میاد.

11.اگر بخواي صفحه اول كتاب چيزي نوشته بشه و اون رو به چه كسي به جز پدر، مادر، خواهر و برادر تقديم مي كني؟ يه نفر خاص؟

دوستی که همیشه توی زندگیم یه نقش مؤثر داشته و وجودش بهم آرامش داده.

12.اگر بخواي يك بيت در صفحات نخست نوشته بشه كه گوياي حالت باشه، اون چيه؟

قاصد روزهای ابری داروگ، کی می رسد باران؟

13.دوست داري اولين نفر چه كسي بخوندت؟

یکی که نشناسمش و نشناستم

14.اگر بخواي كتاب رو به پنج نفر تقديم كني، اونها كي هستن؟

مادرم

یکی از هم خوابگاهیام که همیشه غم خوارم بوده
یکی از دوستای دبیرستانم که مدت هاست باهم در ارتباط نیستیم
خالۀ کوچیک ترم که از کودکی باهم بزرگ شدیم و مانند خواهر نداشتم پشتم بود.

یکی از دوستای مجازیم که به شدت دوستش دارم و برام عزیزه.

15.شخصيت هاي اصلي اين كتاب؟
من!

16.تو ، بعنوان يه شخص ثالث، شخص اول داستان رو كه خودت باشي چجور آدمي مي بيني؟
شخصی که اشتباه زیاد میکنه و این اشتباه در کنار تلخی های زندگیش لحظات بدی رو براش به وجود میاره.

17.از كدوم خصوصيت شخص اول بدت مياد؟
تناقض رفتارش

18.دوست داري كدوم يك از اتفاق هاي توي داستان رو حذف كني؟
همون فصل اول، اولین اتفاقی که زندگی شخصیت اصلی داستان رو تغییر داد.

19.فرد موردعلاقه ات توي داستان چيه؟ بغير از خانواده و فاميل؟
همون کسی که شخصیت اول بهش دلباخته میشه

20.يكي از ماجراهايي كه توي داستان دوست داري رو تعريف كن.
دورانِ شیرین شب زنده داری های خوابگاه ):

21.قيمت کتابت چنده؟!
40
با تخفیف پنجاه درصد :ROFLMAO:

22.ممكنه بهش مجوز چاپ ندن؟ چرا؟
شاید، بخاطر مسائل داخلش :/

23.اسم مستعار انتخاب ميكني براي نويسنده يانه؟ اگه اسم مستعار انتخاب كني اون رو چي ميگذاري؟
رزگلد

24.از كتابت راضي هستي؟
خیر :/

25.اتاق شخصيت اول داستان رو توصيف كن؟
اتاق ساده به همراه انواع عروسک ها، لوازم آرایشی و کتاب :/ اهل قاب عکس و این کارا نیست و تزیینات اتاقش همون چیدمان‌های وسایل داخلشه

26.يک جمله خطاب به كتاب و نويسنده اش بگو.
...


27.اگر یک نفر اين كتاب رو بخره، اولين جمله اي كه بعد از تمومش شدنش ميگه ممكنه چي باشه؟
چه قدر بدبخت :ROFLMAO:

28.براي نوشتن اين كتاب از كسي كمك هم مي گيري؟ اون فرد چه کسی هست؟
نه، چون هیچ کس به اندازه خودم نمیتونه زندگیم رو درک و درونم رو کنکاش کنه.

29.يک اتفاق كه دوست داري واست توي داستان زندگيت بيفته و هنوز رخ نداده رو تعريف كن. با همه جزئيات.
یه اتفاق خوب، یه تنوعِ شیرین شاید یه مهاجرت، یه شغلِ خوب و آیندۀ شیرین. مهاجرت رویاییه که دوست دارم رخ بده و امیدوارم اتفاق بیفته.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر ارشد بازنشسته + نویسنده ادبی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
May
3,702
9,688
193
رَهـایـی
1. چه عنوانی می تونه گویای چیزی باشه که هستی؟
اثیر

2. ژانرت چیه؟
ژانر خاصی نمیشه انتخاب کرد! ترکیبی از تمام ژانرها شاید...

3. عنوان فصل های زندگيت چیه؟
_ اندوه
_ رهایی
_ نهنگ
  • کهکشان
  • اقیانوس


4. عکس روی جلد و پیش گفتارت چطور؟
315596bd55ecd8bdc6eeb2c02ba4614e.jpg

پیش گفتار:
چه چیز نکبت زندگی را
جبران می‌کند
جز رویا؟
رضابراهنی


5. آیا افراد به خوندنت جلب می شن، این جلب شدن چجوريه؟
نمی دونم؛ شاید بشن و شاید نشن
بالاخره یه زندگیِ عادیه
برای همین مخاطب زیادی نداره احتمالا


6. سه جمله اول و سه جمله آخر كتابت رو بگو؟
اول:
به این می‌اندیشید که اگر این آب رنگی را به بامبو دهد؛ یک گل، همرنگ پرده‌ی اتاقش خواهد داشت.

آخر:
خواب بود یا خودش را به خواب زده؟
مرده بود یا فقط نفس نمی‌کشید؟
چرا دیگر اشک نمی‌ریخت؟


7. نوشتن کدوم فصل ها از سایر فصول دشوارتر بود؟
وقتی بری فصل بعد میفهمی فصل قبلی چقدر خوب بوده
پس همه فصلا خوبن


8. کدام فصل ها را می خواهيد از کتاب حذف کنید؟
هیچ کودوم

۹. وقتی اشخاصی تو رو از اول تا آخر بخونن، فکر می کنی چه نظري دارن؟
اممم
چرا دختره انقدر اینطوری بود؟?


10.بنظرت چند نفر تو رو مي پسندن و با چه سليقه اي؟
افراد خیلی کمی...
اونایی که اهل رویا نیستن اصلا باهاش کنار نمیان!


11.اگر بخواي صفحه اول كتاب چيزي نوشته بشه و اون رو به چه كسي به جز پدر، مادر، خواهر و برادر تقديم مي كني؟ يه نفر خاص؟
به خودم تقدیم میکنم

12.اگر بخواي يك بيت در صفحات نخست نوشته بشه كه گوياي حالت باشه، اون چيه؟
از خواب ها پرید
از گریه‌ی شدید
اما کسی نبود
اما کسی ندید...


13.دوست داري اولين نفر چه كسي بخوندت؟
خودم

14.اگر بخواي كتاب رو به پنج نفر تقديم كني، اونها كي هستن؟
مامانم، بابام، مادربزرگم، دوقلوها

15.شخصيت هاي اصلي اين كتاب؟
خودم و خودم و شاید هم کمی خودم

16.تو ، بعنوان يه شخص ثالث، شخص اول داستان رو كه خودت باشي چجور آدمي مي بيني؟
یه آدم عادیه واقعا
هم مهربونه هم بداخلاقه
هم میخنده و هم گریه میکنه
هم قاطی داره هم قاطی نداره
هم نرماله هم غیرنرماله
و اینکه گاهی یه طوریه واقعا که نمیشه گفت توصیف کرد
انقدر پیچیده که حتی برای خودش هم ناآشناست


17.از كدوم خصوصيت شخص اول بدت مياد؟
نمیدونم
خصوصیت بد آنچنانی نداره
ولی شاید زیادی تو رویا بودن


18.دوست داري كدوم يك از اتفاق هاي توي داستان رو حذف كني؟
هیچ کودوم
بالاخره اون لحظه رو زندگی کردم
حتی به غلط?


19.فرد موردعلاقه ات توي داستان چيه؟ بغير از خانواده و فاميل؟
خودم

20.يكي از ماجراهايي كه توي داستان دوست داري رو تعريف كن.
موقع شب، دراز کشیدن زیر بارون با مبینا تو مدرسه!!!!

21.قيمت کتابت چنده؟!
از اون سوالا بودا! نمی دونم
این چیزای مادی مهم نیست. به معنویا بپردازیم


22.ممكنه بهش مجوز چاپ ندن؟ چرا؟
نه میدن ایشالا...
زندگی پاکی داریم اگه خدا بخواد?


23.اسم مستعار انتخاب ميكني براي نويسنده يانه؟ اگه اسم مستعار انتخاب كني اون رو چي ميگذاري؟
حوسار =)))

24.از كتابت راضي هستي؟
بلییی

25.اتاق شخصيت اول داستان رو توصيف كن؟
یه پنجره متوسط که بغلش تخته و به تازگی یه آدمم همیشه روشه
میز تحریر و کتابخونه هم ب*غل تخت
کلا اتاق مرتبیه اما رو میزش از شیر مرغ تا جون آدمیزاد پیدا میشه


26.يک جمله خطاب به كتاب و نويسنده اش بگو.
سهراب میگه
تو را از تو ربوده‌اند
و این ژرف تنهایی ست.
---
منتاسفم که نمیذارن خودت باشی


27.اگر یک نفر اين كتاب رو بخره، اولين جمله اي كه بعد از تمومش شدنش ميگه ممكنه چي باشه؟
همونطور که به دیوار نگاه میکنه میگه: مگه نسل اینا منقرض نشده بود؟

28.براي نوشتن اين كتاب از كسي كمك هم مي گيري؟ اون فرد چه کسی هست؟
هیچکس
هیچکس نمیتونه اونطور که من شرایط رو تجربه کردم مجسم کنه


29.يک اتفاق كه دوست داري واست توي داستان زندگيت بيفته و هنوز رخ نداده رو تعريف كن. با همه جزئيات.
دوست دارم جایی به جز کره‌ی زمین رو ببینم
اینجا دیگه جای قشنگی نیست
یعنی نه اینکه نباشه
درخت‌ها
دریا
گل‌ها
آواز پرنده‌ها
خورشید
ابر
بارون
و همه‌ی اینا زیباست
اما واقعا از آدما خسته‌ام... خیلی وقته که خسته شدم.
میخوام برم از اینجا
برم یه سیاره یا کهکشان دیگه...
غیرممکنه البته =)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
May
1,788
14,701
168
اول سلام دوم جواب
1. چه عنوانی می تونه گویای چیزی باشه که هستی؟
بی آشنا
2. ژانرت چیه؟
اجتماعی...جنایی..عاشقانه...رگ و ریشه های طنز
3. عنوان فصل های زندگيت چیه؟
فصلی هست ولی من عادت ندارم برای فصلام اسم انتخاب کنم
4. عکس روی جلد و پیش گفتارت چطور؟
پیش گفتار:
او همان الماس بی آشناست که وقتی دیگران عزم کندن کوهش را گرفتند به او پشت کردند.
F7E2A26E-BF29-4F71-B8D1-7E08082B67AE.jpeg


5. آیا افراد به خوندنت جلب می شن، این جلب شدن چجوريه؟
صد در صد...هم اموزنده س هم گریه دار هم خنده دار هم هیجان انگیز

6. سه جمله اول و سه جمله آخر كتابت رو بگو؟
من، بی تو شدم یک ماهی که فقط از دور قشنگ بود...

کاش که برگردی...
ماه بی ستاره اش دیدنی نیست
(این اول)
همان جا که ایستادم بین آشناهایم یک خط قرمز فرضی کشیدم...
بی آن ها شدم منی که دیگر کسی برایش مهم نیست...

حتی اکسیژن

7. نوشتن کدوم فصل ها از سایر فصول دشوارتر بود؟
اخر

8. کدام فصل ها را می خواهيد از کتاب حذف کنید؟
فصلی که دختر قصه به یار نرسید:/

۹. وقتی اشخاصی تو رو از اول تا آخر بخونن، فکر می کنی چه نظري دارن؟
این شخص مثل الماسیه که از دل کوه بیرون اوردن...باتجربه...دنیا دیده...زیبا...دلفریب

10.بنظرت چند نفر تو رو مي پسندن و با چه سليقه اي؟
عامه پسنده...همه تقریبا

11.اگر بخواي صفحه اول كتاب چيزي نوشته بشه و اون رو به چه كسي به جز پدر، مادر، خواهر و برادر تقديم مي كني؟ يه نفر خاص؟
به کسایی تقدیم میکنم که در هر لحظه می خندن و همه رو دوست دارن

12.اگر بخواي يك بيت در صفحات نخست نوشته بشه كه گوياي حالت باشه، اون چيه؟
در میان ازدحام این همه عشق کبود...

هستی ام با نیستی ایدا چه فرقی میکند؟
(-_-چقد غمگین شد ایش)
13.دوست داري اولين نفر چه كسي بخوندت؟
گلِ مریمم(مامانم)
14.اگر بخواي كتاب رو به پنج نفر تقديم كني، اونها كي هستن؟
رفیق صمیمیم

ملیکا @ex_vk
مامانم
یار

دوستام
15.شخصيت هاي اصلي اين كتاب؟
خودم:/
16.تو ، بعنوان يه شخص ثالث، شخص اول داستان رو كه خودت باشي چجور آدمي مي بيني؟
یه ادم دنیا دیده:/ خودپسندم هرکیه که میگه:/

همینطور انرژی مثبت...عصبی:/
17.از كدوم خصوصيت شخص اول بدت مياد؟
اینکه زرتی میزنه گریه میکنه یا عصبی میشه ادم مقابلش براش مهم نیست هر چی دوست داره میگه
18.دوست داري كدوم يك از اتفاق هاي توي داستان رو حذف كني؟
اینکه از مامانم دور شدم:)
19.فرد موردعلاقه ات توي داستان چيه؟ بغير از خانواده و فاميل؟
یار: )
20.يكي از ماجراهايي كه توي داستان دوست داري رو تعريف كن.
اینکه عاشق میشه واقعا دیدنیه خیلی دوست دارم بدونم عاشق بشم چه شکلی میشم-_-حسود و اینا
21.قيمت کتابت چنده؟!
فک کنم صدهزار بشه یا بالاتر با این اوضاع:/
22.ممكنه بهش مجوز چاپ ندن؟ چرا؟
بیخود میکنن ندن:/
23.اسم مستعار انتخاب ميكني براي نويسنده يانه؟ اگه اسم مستعار انتخاب كني اون رو چي ميگذاري؟
ایدا نایبی(ماهک)
24.از كتابت راضي هستي؟
صددر صد
25.اتاق شخصيت اول داستان رو توصيف كن؟
تم صورتی سفید داره ...تخت داره کمد داره....یه طرف دیوار فقد متن نوشته و عکسه
26.يک جمله خطاب به كتاب و نويسنده اش بگو.
میدونی تو خود عشقی؟
27.اگر یک نفر اين كتاب رو بخره، اولين جمله اي كه بعد از تمومش شدنش ميگه ممكنه چي باشه؟
چقدر خوبه که آیدا هست: )

28.براي نوشتن اين كتاب از كسي كمك هم مي گيري؟ اون فرد چه کسی هست؟
نه...نمیگیرم

29.يک اتفاق كه دوست داري واست توي داستان زندگيت بيفته و هنوز رخ نداده رو تعريف كن. با همه جزئيات.
یه روز بره توی یکی از کافه های شلوغ تهران...هوا سرد باشه...خودش ندونه چیکار میکنه یه راست بره سمت پیانوی قدیمی کافه که کنار صندلی های مشتریا...و بخونه...دیگه گریه نکنه و از الله گله نکنه...خورشید طلوع کنه بین اون همه سیاهی...هیچ بی آشنایی نباشه...

:love:
شاید یه روز بی آشنا شد تنها کسی که بین این همه غریبه آشنای منه: )
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا