1. چه عنوانی می تونه گویای چیزی باشه که هستی؟
آواز پرواز
2. ژانرت چیه؟
یه جورایی میشه گفت زیادی تلفیقیه
(تراژدی،کمدی،فانتزی،رئالیسم،اکشن،ملودرام،وحشت،گروتسک (کمدی ای ک شالودش تراژدی و وحشته)،درام،سورئالیسم،رمانتیسم،جریان سیال ذهن(یه جورایی شبیه خاطره نویسی یا فلش بک تو سینما و تلویزیون)
و...)
3. عنوان فصل های زندگيت چیه؟
چون اسم هر فصل و با توجه به حالو هوا و اتفاقاش انتخاب میکنم فعلا 3 فصلی که تا این جا نوشتم از این قراره:
1. پیدایش
2. منه گمشده
3. توهم یک رویا
4. عکس روی جلد و پیش گفتارت چطور؟
روی جلد:
پشت جلد:
پیش گفتار:
خب راستش ازون جایی که خیلی اهل مقدمه چینی نیستم فقط میگم که نویسنده تمام سعی خودشو میکنه که اتفاقای خوب،هیجانی،کمدی و کلا قسمتایی ک حس خوبی بدن بیشتر باشن و دلزدتون نکنه.
(پ.ن:جلد کتاب بیشتر بازگو کننده رویا و هدف نویسندس نه خصوصیات خودش هر چند در هر صورت به هم مرتبطه و میشه یه جورایی ازش به خصوصیات خود نویسنده پی برد.)
5. آیا افراد به خوندنت جلب می شن، این جلب شدن چجوريه؟
اینو واقعا نمیدونم ولی شاید بشه از تعداد لایکایی که بعد از خوندن خلاصه بهش میدن(و همینطور حالت لایکا)یا مثلا از تعداد ادمایی که تو کتاب فروشی وقتی میرن طرف قفسه کتابا با دیدن اسمش دوس داشته باشن حتی یه بار خلاصشو بخونن که ببینن چجوریه؟ راجبه چیه؟فهمید.
اما راجب مدل جلب شدنشون میتونم بگم که اکثرا هم توی کتاب فروشی و هم توی قسمت دانلود پی دی اف این جوریه که تا حدود بیس سی صفه اول کتاب باهاش همراه نمیشن ولی بعد از اون اگه موندنی باشن تا آخرشو میخونن بعضی وقتا شاید حتی چندین بار.
6. سه جمله اول و سه جمله آخر كتابت رو بگو؟
اول:
شاید اگه یکم قبل تر ها مثلا زمان اجدادمان قبل از عصر یخبندان یا همان اطراف ها بود طبق عادت مرسوم برای هر چیز یک شایعه در بیاور به خاطر تیرگی بخش اعظمی از نیمه های فصل اول و تمام فصل دوم و متولد شدنش در نیمه شب انگ شومی و تیره بختی میزدند و گره خو*ردن سرنوشتش به تیرگی همان نیمه شب منحوس را به پیشانی کودکی که تا کمی پیش هنوز هم جنین بود میزدند.
دوم:
بعد از یک شب به یاد ماندنی که در ذهن جهان ثبت شد و به یادگار از او باقی خواهد ماند
میان ابرهای سفیدی که در تلالوع خورشید میدرخشند
در اوج سقوط میکند.
7. نوشتن کدوم فصل ها از سایر فصول دشوارتر بود؟
فعلا تا این جا فک کنم فصل دوم(منه گمشده)از همه سخت تر بوده چون اتفاقاتش غیرقابل هضم تر،سخت تر و شاید تو بدیا بدتر از بقیه بوده اما فصل سوم(توهم یک رویا)انرژی بیشتری میگیره چون میشه گفت مهم ترین فصله تو رقم زدن نقطه اوج و در نهایت پایان داستان و سرنوشت شخصیت اصلیه.
8. کدام فصل ها را می خواهيد از کتاب حذف کنید؟
فرض کن تو یه پازل داری که یه تصویر روشه تو این پازل یه تیکه هست که دوسش نداری شاید به خاطر اینکه تیکه گمراه کننده اون پازله و تو هر بار که میخوای بسازیش اون تیکرو با خیلی از تیکه های دیگه یا خیلی از جاهایی که تو اون پازل تیکه ای شبیه تیکه مورد نظر پرشون میکنه اشتباه میگیری یا شاید به خاطر اینکه اون تیکه به تنهایی شکل قشنگی نداره یا اصن تو حس خوبی نسبت بهش نداری در هر صورت تو نمیتونی اون تیکرو حذف کنی چون اگه حذف بشه تصویر قشنگ پازلت ناقص میشه و یه جورایی میتونی به عنوان نقص یا ضرر ببینیش
فصلای کتابم دقیقا همینجوریه و نمیتونی حذفشون کنی چون اگه حذف بشن اون متن اصلی مثه فیلمای سانسور شده پرش میگیره بی معنی میشه و حتی شاید دیگه اون جذابیت رسیدن به نقطه اوجم از دست بده و مخاطبو از خوشی زیادی یا برعکس حزن وافر از خوندن دلزده کنه.
۹. وقتی اشخاصی تو رو از اول تا آخر بخونن، فکر می کنی چه نظري دارن؟
شاید بشه گفت یه نوع دلسوزی یا همزاد پنداری برای شخصیت اول،شاید تشویق و تحسینش کنن یا حتی سرزنشش کنن به خاطر کاراش تصمیماش یا اتفاقاتی که به خاطر خطاهای خودش براش رخ داده یا به خاطر شرایطی که
داشته بهش حق بدن،شاید بخوان جای اون باشن تا ببینن تو موقعیتای مختلف اون اونا چ ری اکشنی از خودشون نشون میدن
اصولا فک میکنم اگه یه روز یکی پیدا بشه که همه منو ریز به ریز و کامل و دقیق با همه جزئیات بخونه ری اکشنی ک بعدش میخواد از خودش نشون بده خیلی غیرقابل پیش بینی باشه
(حتی برای خودم)
10.بنظرت چند نفر تو رو مي پسندن و با چه سليقه اي؟
خب به نظرم شاید چون ژانرش خیلی تلفیقیو متنوعه ادماییم که بهش جلب میشن از سلیقه ها و ژانرها و قشرها و حتی سنین متفاوت و متنوعی باشن
اما راجبه تعدادشون واقعا نمیدونم خب شاید مورد استقبال قرار بگیره و مخاطباش زیاد باشن و جزو کتابای ماندگار بشه شایدم تو همون هفته اول انتشار سقوط کنه به کف جدول و زودم از همه جا یادش پاک بشه که حتی همچین کتابی وجود داشته.
11.اگر بخواي صفحه اول كتاب چيزي نوشته بشه و اون رو به چه كسي به جز پدر، مادر، خواهر و برادر تقديم مي كني؟ يه نفر خاص؟
اگه یه روزی یکی پیدا بشه که همه منو با تموم جزئیاتش بخونه و بتونه بازم با همه خوبیا و بدیا و اتفاقا و تصمیما و کارا و خطاها دوسم داشته باشه و نظرش راجبم تغییر نکنه
قطعا به اون تقدیمش میکنم.
و براش مینویسم:
امیدوارم کاری کنم باعث افتخارت باشه که انتخابت(اینکه تصمیم گرفتی ک بازم همون ادم قبلی با همون جایگاه قبلی باشم برات تو زندگیت)بودم.
12.اگر بخواي يك بيت در صفحات نخست نوشته بشه كه گوياي حالت باشه، اون چيه؟
بیت نیس ولی یه جمله از احسان عبدی پور هس که میگه:
دوکو از توی مغز ساکت شد حس کرد تنهاییش دارد پهنا میگیرد.
این جمله با یه ذره تغییر حالو هوای منه دقیقا تو خیلی از فصلا تا اینجا واسه همین خیلی دوسش دارم
تغییرش اینجوری میگه:
متین از توی مغز ساکت شد
چون گاهی وقتا نسبت به یه سری از اتفاقاتی که برای خودم یا در اطرافم میوفته اولین یا شاید تنها عکس العملی که توم اتفاق میوفته همینه.
13.دوست داري اولين نفر چه كسي بخوندت؟
اولی یا آخریش یا حتی فرد مورد نظر اونقدی برام اهمیت نداره
چیزی که از همه بیشتر برام مهمه اینه ک
کسی بخونتم که بتونه بعدش بازم همون فکر و عقیده ای رو دربارم داشته باشه که قبلش داشت
ینی چیزی ک الان میبینه و به خاطرش بهم جلب شده(تفکراتم،کارام،برخوردام،عقایدم،تصمیمام و کلا مدل زندگیم و چیزی ک هستم)براش قوی تر از چیزی باشه که قبلا بودم و برام اتفاق افتاده و اون تازه الان فهمیده.
14.اگر بخواي كتاب رو به پنج نفر تقديم كني، اونها كي هستن؟
1. خونوادم
2. دوستام
3. مخاطبام
4. کسی که تو سوال 11 راجبش گفتم
5. خودم که با همه اتفاقا تونستم خوب یا بد بنویسمش و مهم ترین نقشو تو خلقش داشتم.
15.شخصيت هاي اصلي اين كتاب؟
نمیشه به طور دقیق برای همه فصل ها با هم چنتا شخصیت اصلی آورد
اونجوری فقط یدونه هست که خود نویسندس
اما میشه برای هر فصلی یه سری از شخصیتا رو به عنوان شخصیت اصلی فصل مورد نظر انتخاب کرد.
16.تو ، بعنوان يه شخص ثالث، شخص اول داستان رو كه خودت باشي چجور آدمي مي بيني؟
زیادی ساده و زود باور،زیادی نسبت به خودش بی اعتماده و خودشو باور نداره،مستقل،رویایی تو ارزو ها و برنامه هاش برای آینده،بلند پرواز،منطقی،کسی که میتونه از پس کاری ک بهش میدن بر بیاد و حلش کنه با در نظر گرفتن همه جوانب و سعی بر بکار گیری تمام تلاش،کسی ک میتونه تاثیر گذار باشه تو متقاعد کردن افراد(البته نه همیشه)،یه کوچول موچولم خلاق شاید
17.از كدوم خصوصيت شخص اول بدت مياد؟
اینکه زیادی ساده و زود باوره و اینکه اعتماد به نفسه پایینی داره نه اینکه زود جا بزنه و منصرف بشه ها نه ولی زیادی تو همچی غر میزنه ک اگه نشه چی؟ اگ فلان چی؟ اگ بیصار چی؟
از همه مهم تر با اینکه خیلی قویه و تو خیلی از قسمتا مستقل نمیدونم چرا خیلی وقتا سر موضوعای عادی یا حتی خنده دار قاط میزنه و عینه بچه های زرزروی بیخود میشینه گریه میکنه :/
خیلی وقتا این سه تا خصوصیتش زیادی میره رو اعصابم
18.دوست داري كدوم يك از اتفاق هاي توي داستان رو حذف كني؟
اینم مثه همون سوال شماره 8
19.فرد موردعلاقه ات توي داستان چيه؟ بغير از خانواده و فاميل؟
افرادی که نقش پر رنگ و مهمی توی نوشتن کتابم دارن
مهم نیست نقششون باعث چالش بشه برام یا اوج،به نفعم باشه یا به ضرر مهم اینه که اون افراد همگی باعث شدن که من الان اینجایی که هستم باشم بد یا خوبش مهم نیس مهم اینه که من خاستم.
20.يكي از ماجراهايي كه توي داستان دوست داري رو تعريف كن.
به دنیا اومدن خاهر و برادرم گرچه فاصله سنی زیادی با هم داریم و مخصوصا برای خاهرم من بیشتر به عنوان مادر دوم کاربرد دارم اما بازم جزو بهترین اتفاقای زندگیمن
21.قيمت کتابت چنده؟!
قیمت خاصی نداره که بخوام ارزش پولی براش تعیین کنم.
به نظر من قیمت واقعی هر کتاب اون حس خوب و دوسداشتنی ایه که به مخاطبش میده و باعث میشه که مخاطبش بدون لحظه ای خستگی بخواد تمام کتاب مورد نظرو بی وقفه بخونه تا ببینه چ پایانی در انتظارشه و حتی گاهی انقدر خوبه که مخاطبش بعد از چند بار خوندن بازم ازش سیر نمیشه و هر بار براش تازگی داره.
22.ممكنه بهش مجوز چاپ ندن؟ چرا؟
یه جورایی میتونم با اطمینان بگم ک قطعا همینطوره و ازون کتابای زیرزمینی میشه که شایدم به خاطر همین مخاطبای زیادیو به خودش جلب کنه (چون خاصیت این مدل کتابا،داستانا،رمانا،فیلما،موسیقیا همینه و البته این که با این حال خیلی وقتام به خاطر تفکراتو عقایدشونو حقیقتای اکثرا تلخی که بیان میکنن به مذاج خیلیا خوش نمیان)
23.اسم مستعار انتخاب ميكني براي نويسنده يانه؟ اگه اسم مستعار انتخاب كني اون رو چي ميگذاري؟
نه چون اصولا فکر میکنم من همینیم ک هستم و حتی اگ بخوام هم نمیتونم خودمو تغییر بدم تا مورد استقبال قرار بگیرم یا محبوب باشم یا هر چیز دیگه ای پس ترجیح میدم از همون اول با خودم ببینن و بشناسنم.
هر چند شاید یه سری از قسمتا رو تو یه سری از برحه ها تو فایل رمزی بزارم که همه نخونن.
24.از كتابت راضي هستي؟
قطعا چون هر جوریم ک باشم با هر تفکر و عقیده و تصمیم و گذشته و اینده ای خودمم
یه کتاب متفاوت و اختصاصی به من ک خودم ساختمش حالا هر جوری ک باشه.
25.اتاق شخصيت اول داستان رو توصيف كن؟
یه اتاق تقریبا کوچیک که یه پنجره بزرگ رو به حیاط داره،زیر پنجره تخته،
رو روش یه کمد اقای گوپیه (شاید خنده دار باشه ولی از بس که همه چیزا رو میچپونم توش خیلی وقتا یادم میره چیو دقیقا کجاش گذاشتم)
و پایین تخت یه پایه نت با یه گیتار
26.يک جمله خطاب به كتاب و نويسنده اش بگو.
ینی بالاخره به اون نقطه اوجی ک قولشو دادی میرسه؟
27.اگر یک نفر اين كتاب رو بخره، اولين جمله اي كه بعد از تموم شدنش ميگه ممكنه چي باشه؟
یه ادم دیگرو نمیدونم اما اگه من بخوام به عنوان یه شخص سوم بخونمش احتمال زیاد فکر میکنم بعد از تموم شدنش تا چند دقیقه سکوت کنم و اگه آخرش دقیقا همونجوری تموم بشه که انتظار دارم این سکوت همراه با یه لبخند محو و ارامش خیال بابت دغدغه فکریم راجب نتیجه شخصیت اوله.
28.براي نوشتن اين كتاب از كسي كمك هم مي گيري؟ اون فرد چه کسی هست؟
ازونجایی که نویسنده مستقلی هستم احتمال زیاد اکثر قسمتاشو خودم مینویسم اما خب قطعا تو یه سری از قسمتا که جزو چالشای مهم هر نویسنده ای هستن از کسایی که سر رشته داشته باشن یا بدونم که به طریقی میتونن راهنماییم کنن و تو نوشتن چالشام تاثیر گذار باشن کمک میگیرم.
البته اینم بگم به دلیل اینکه نویسنده ای هستم که اعتماد به نفس پایینی دارم خیلی جاها فقط برای اینکه مصمم بشم برای نوشتن یه سری از قسمتا زیاد کمک میگیرم(ولی در نهایت اصلشو خودم مینویسم)
مخصوصا از کسایی مثل
@mhdse
#کیمیا
#سپیده
#سارا
#خانواده
29.يک اتفاق كه دوست داري واست توي داستان زندگيت بيفته و هنوز رخ نداده رو تعريف كن. با همه جزئيات.
اینو پا*رتی بازی میکنم واسه خودم دوتا مینویسم
(هر چند شاید هر دو موردش خیلی بلندپروازانه باشه یا حتی از نظر بعضی مخاطبا خنده دار اما من ایمان دارم به شدنش)
1. یه شب خاطره انگیز و به یاد موندنی تو یه سالن بزرگ ک به عنوان اولین برنده جایزه گرمی اون سال تو قسمت آهنگسازی موسیقی فیلم(یکی از فیلمایی که فیلم ماندگار جهان تو سینمای هالیوود میشه) از طرف مجری برنامه معرفی میشم و روی صحنه میرم تا جایزمو بگیرم،و بعد از اون مراسم وقتی میخوایم برگردیم خونه بارون شدیدی میاد و تا خونه تو بارونا میدوعم.
2. یه روز زمستونی به عنوان خلبان اولین پروازمو به مقصد اسپانیا انجام میدم و برای مسافرین محترم پرواز شماره ... به مقصد اسپانیا آرزوی سفر خاطره انگیزیو دارم.
آواز پرواز
2. ژانرت چیه؟
یه جورایی میشه گفت زیادی تلفیقیه
(تراژدی،کمدی،فانتزی،رئالیسم،اکشن،ملودرام،وحشت،گروتسک (کمدی ای ک شالودش تراژدی و وحشته)،درام،سورئالیسم،رمانتیسم،جریان سیال ذهن(یه جورایی شبیه خاطره نویسی یا فلش بک تو سینما و تلویزیون)
و...)
3. عنوان فصل های زندگيت چیه؟
چون اسم هر فصل و با توجه به حالو هوا و اتفاقاش انتخاب میکنم فعلا 3 فصلی که تا این جا نوشتم از این قراره:
1. پیدایش
2. منه گمشده
3. توهم یک رویا
4. عکس روی جلد و پیش گفتارت چطور؟
روی جلد:
پشت جلد:
پیش گفتار:
خب راستش ازون جایی که خیلی اهل مقدمه چینی نیستم فقط میگم که نویسنده تمام سعی خودشو میکنه که اتفاقای خوب،هیجانی،کمدی و کلا قسمتایی ک حس خوبی بدن بیشتر باشن و دلزدتون نکنه.
(پ.ن:جلد کتاب بیشتر بازگو کننده رویا و هدف نویسندس نه خصوصیات خودش هر چند در هر صورت به هم مرتبطه و میشه یه جورایی ازش به خصوصیات خود نویسنده پی برد.)
5. آیا افراد به خوندنت جلب می شن، این جلب شدن چجوريه؟
اینو واقعا نمیدونم ولی شاید بشه از تعداد لایکایی که بعد از خوندن خلاصه بهش میدن(و همینطور حالت لایکا)یا مثلا از تعداد ادمایی که تو کتاب فروشی وقتی میرن طرف قفسه کتابا با دیدن اسمش دوس داشته باشن حتی یه بار خلاصشو بخونن که ببینن چجوریه؟ راجبه چیه؟فهمید.
اما راجب مدل جلب شدنشون میتونم بگم که اکثرا هم توی کتاب فروشی و هم توی قسمت دانلود پی دی اف این جوریه که تا حدود بیس سی صفه اول کتاب باهاش همراه نمیشن ولی بعد از اون اگه موندنی باشن تا آخرشو میخونن بعضی وقتا شاید حتی چندین بار.
6. سه جمله اول و سه جمله آخر كتابت رو بگو؟
اول:
شاید اگه یکم قبل تر ها مثلا زمان اجدادمان قبل از عصر یخبندان یا همان اطراف ها بود طبق عادت مرسوم برای هر چیز یک شایعه در بیاور به خاطر تیرگی بخش اعظمی از نیمه های فصل اول و تمام فصل دوم و متولد شدنش در نیمه شب انگ شومی و تیره بختی میزدند و گره خو*ردن سرنوشتش به تیرگی همان نیمه شب منحوس را به پیشانی کودکی که تا کمی پیش هنوز هم جنین بود میزدند.
دوم:
بعد از یک شب به یاد ماندنی که در ذهن جهان ثبت شد و به یادگار از او باقی خواهد ماند
میان ابرهای سفیدی که در تلالوع خورشید میدرخشند
در اوج سقوط میکند.
7. نوشتن کدوم فصل ها از سایر فصول دشوارتر بود؟
فعلا تا این جا فک کنم فصل دوم(منه گمشده)از همه سخت تر بوده چون اتفاقاتش غیرقابل هضم تر،سخت تر و شاید تو بدیا بدتر از بقیه بوده اما فصل سوم(توهم یک رویا)انرژی بیشتری میگیره چون میشه گفت مهم ترین فصله تو رقم زدن نقطه اوج و در نهایت پایان داستان و سرنوشت شخصیت اصلیه.
8. کدام فصل ها را می خواهيد از کتاب حذف کنید؟
فرض کن تو یه پازل داری که یه تصویر روشه تو این پازل یه تیکه هست که دوسش نداری شاید به خاطر اینکه تیکه گمراه کننده اون پازله و تو هر بار که میخوای بسازیش اون تیکرو با خیلی از تیکه های دیگه یا خیلی از جاهایی که تو اون پازل تیکه ای شبیه تیکه مورد نظر پرشون میکنه اشتباه میگیری یا شاید به خاطر اینکه اون تیکه به تنهایی شکل قشنگی نداره یا اصن تو حس خوبی نسبت بهش نداری در هر صورت تو نمیتونی اون تیکرو حذف کنی چون اگه حذف بشه تصویر قشنگ پازلت ناقص میشه و یه جورایی میتونی به عنوان نقص یا ضرر ببینیش
فصلای کتابم دقیقا همینجوریه و نمیتونی حذفشون کنی چون اگه حذف بشن اون متن اصلی مثه فیلمای سانسور شده پرش میگیره بی معنی میشه و حتی شاید دیگه اون جذابیت رسیدن به نقطه اوجم از دست بده و مخاطبو از خوشی زیادی یا برعکس حزن وافر از خوندن دلزده کنه.
۹. وقتی اشخاصی تو رو از اول تا آخر بخونن، فکر می کنی چه نظري دارن؟
شاید بشه گفت یه نوع دلسوزی یا همزاد پنداری برای شخصیت اول،شاید تشویق و تحسینش کنن یا حتی سرزنشش کنن به خاطر کاراش تصمیماش یا اتفاقاتی که به خاطر خطاهای خودش براش رخ داده یا به خاطر شرایطی که
داشته بهش حق بدن،شاید بخوان جای اون باشن تا ببینن تو موقعیتای مختلف اون اونا چ ری اکشنی از خودشون نشون میدن
اصولا فک میکنم اگه یه روز یکی پیدا بشه که همه منو ریز به ریز و کامل و دقیق با همه جزئیات بخونه ری اکشنی ک بعدش میخواد از خودش نشون بده خیلی غیرقابل پیش بینی باشه
(حتی برای خودم)
10.بنظرت چند نفر تو رو مي پسندن و با چه سليقه اي؟
خب به نظرم شاید چون ژانرش خیلی تلفیقیو متنوعه ادماییم که بهش جلب میشن از سلیقه ها و ژانرها و قشرها و حتی سنین متفاوت و متنوعی باشن
اما راجبه تعدادشون واقعا نمیدونم خب شاید مورد استقبال قرار بگیره و مخاطباش زیاد باشن و جزو کتابای ماندگار بشه شایدم تو همون هفته اول انتشار سقوط کنه به کف جدول و زودم از همه جا یادش پاک بشه که حتی همچین کتابی وجود داشته.
11.اگر بخواي صفحه اول كتاب چيزي نوشته بشه و اون رو به چه كسي به جز پدر، مادر، خواهر و برادر تقديم مي كني؟ يه نفر خاص؟
اگه یه روزی یکی پیدا بشه که همه منو با تموم جزئیاتش بخونه و بتونه بازم با همه خوبیا و بدیا و اتفاقا و تصمیما و کارا و خطاها دوسم داشته باشه و نظرش راجبم تغییر نکنه
قطعا به اون تقدیمش میکنم.
و براش مینویسم:
امیدوارم کاری کنم باعث افتخارت باشه که انتخابت(اینکه تصمیم گرفتی ک بازم همون ادم قبلی با همون جایگاه قبلی باشم برات تو زندگیت)بودم.
12.اگر بخواي يك بيت در صفحات نخست نوشته بشه كه گوياي حالت باشه، اون چيه؟
بیت نیس ولی یه جمله از احسان عبدی پور هس که میگه:
دوکو از توی مغز ساکت شد حس کرد تنهاییش دارد پهنا میگیرد.
این جمله با یه ذره تغییر حالو هوای منه دقیقا تو خیلی از فصلا تا اینجا واسه همین خیلی دوسش دارم
تغییرش اینجوری میگه:
متین از توی مغز ساکت شد
چون گاهی وقتا نسبت به یه سری از اتفاقاتی که برای خودم یا در اطرافم میوفته اولین یا شاید تنها عکس العملی که توم اتفاق میوفته همینه.
13.دوست داري اولين نفر چه كسي بخوندت؟
اولی یا آخریش یا حتی فرد مورد نظر اونقدی برام اهمیت نداره
چیزی که از همه بیشتر برام مهمه اینه ک
کسی بخونتم که بتونه بعدش بازم همون فکر و عقیده ای رو دربارم داشته باشه که قبلش داشت
ینی چیزی ک الان میبینه و به خاطرش بهم جلب شده(تفکراتم،کارام،برخوردام،عقایدم،تصمیمام و کلا مدل زندگیم و چیزی ک هستم)براش قوی تر از چیزی باشه که قبلا بودم و برام اتفاق افتاده و اون تازه الان فهمیده.
14.اگر بخواي كتاب رو به پنج نفر تقديم كني، اونها كي هستن؟
1. خونوادم
2. دوستام
3. مخاطبام
4. کسی که تو سوال 11 راجبش گفتم
5. خودم که با همه اتفاقا تونستم خوب یا بد بنویسمش و مهم ترین نقشو تو خلقش داشتم.
15.شخصيت هاي اصلي اين كتاب؟
نمیشه به طور دقیق برای همه فصل ها با هم چنتا شخصیت اصلی آورد
اونجوری فقط یدونه هست که خود نویسندس
اما میشه برای هر فصلی یه سری از شخصیتا رو به عنوان شخصیت اصلی فصل مورد نظر انتخاب کرد.
16.تو ، بعنوان يه شخص ثالث، شخص اول داستان رو كه خودت باشي چجور آدمي مي بيني؟
زیادی ساده و زود باور،زیادی نسبت به خودش بی اعتماده و خودشو باور نداره،مستقل،رویایی تو ارزو ها و برنامه هاش برای آینده،بلند پرواز،منطقی،کسی که میتونه از پس کاری ک بهش میدن بر بیاد و حلش کنه با در نظر گرفتن همه جوانب و سعی بر بکار گیری تمام تلاش،کسی ک میتونه تاثیر گذار باشه تو متقاعد کردن افراد(البته نه همیشه)،یه کوچول موچولم خلاق شاید
17.از كدوم خصوصيت شخص اول بدت مياد؟
اینکه زیادی ساده و زود باوره و اینکه اعتماد به نفسه پایینی داره نه اینکه زود جا بزنه و منصرف بشه ها نه ولی زیادی تو همچی غر میزنه ک اگه نشه چی؟ اگ فلان چی؟ اگ بیصار چی؟
از همه مهم تر با اینکه خیلی قویه و تو خیلی از قسمتا مستقل نمیدونم چرا خیلی وقتا سر موضوعای عادی یا حتی خنده دار قاط میزنه و عینه بچه های زرزروی بیخود میشینه گریه میکنه :/
خیلی وقتا این سه تا خصوصیتش زیادی میره رو اعصابم
18.دوست داري كدوم يك از اتفاق هاي توي داستان رو حذف كني؟
اینم مثه همون سوال شماره 8
19.فرد موردعلاقه ات توي داستان چيه؟ بغير از خانواده و فاميل؟
افرادی که نقش پر رنگ و مهمی توی نوشتن کتابم دارن
مهم نیست نقششون باعث چالش بشه برام یا اوج،به نفعم باشه یا به ضرر مهم اینه که اون افراد همگی باعث شدن که من الان اینجایی که هستم باشم بد یا خوبش مهم نیس مهم اینه که من خاستم.
20.يكي از ماجراهايي كه توي داستان دوست داري رو تعريف كن.
به دنیا اومدن خاهر و برادرم گرچه فاصله سنی زیادی با هم داریم و مخصوصا برای خاهرم من بیشتر به عنوان مادر دوم کاربرد دارم اما بازم جزو بهترین اتفاقای زندگیمن
21.قيمت کتابت چنده؟!
قیمت خاصی نداره که بخوام ارزش پولی براش تعیین کنم.
به نظر من قیمت واقعی هر کتاب اون حس خوب و دوسداشتنی ایه که به مخاطبش میده و باعث میشه که مخاطبش بدون لحظه ای خستگی بخواد تمام کتاب مورد نظرو بی وقفه بخونه تا ببینه چ پایانی در انتظارشه و حتی گاهی انقدر خوبه که مخاطبش بعد از چند بار خوندن بازم ازش سیر نمیشه و هر بار براش تازگی داره.
22.ممكنه بهش مجوز چاپ ندن؟ چرا؟
یه جورایی میتونم با اطمینان بگم ک قطعا همینطوره و ازون کتابای زیرزمینی میشه که شایدم به خاطر همین مخاطبای زیادیو به خودش جلب کنه (چون خاصیت این مدل کتابا،داستانا،رمانا،فیلما،موسیقیا همینه و البته این که با این حال خیلی وقتام به خاطر تفکراتو عقایدشونو حقیقتای اکثرا تلخی که بیان میکنن به مذاج خیلیا خوش نمیان)
23.اسم مستعار انتخاب ميكني براي نويسنده يانه؟ اگه اسم مستعار انتخاب كني اون رو چي ميگذاري؟
نه چون اصولا فکر میکنم من همینیم ک هستم و حتی اگ بخوام هم نمیتونم خودمو تغییر بدم تا مورد استقبال قرار بگیرم یا محبوب باشم یا هر چیز دیگه ای پس ترجیح میدم از همون اول با خودم ببینن و بشناسنم.
هر چند شاید یه سری از قسمتا رو تو یه سری از برحه ها تو فایل رمزی بزارم که همه نخونن.
24.از كتابت راضي هستي؟
قطعا چون هر جوریم ک باشم با هر تفکر و عقیده و تصمیم و گذشته و اینده ای خودمم
یه کتاب متفاوت و اختصاصی به من ک خودم ساختمش حالا هر جوری ک باشه.
25.اتاق شخصيت اول داستان رو توصيف كن؟
یه اتاق تقریبا کوچیک که یه پنجره بزرگ رو به حیاط داره،زیر پنجره تخته،
رو روش یه کمد اقای گوپیه (شاید خنده دار باشه ولی از بس که همه چیزا رو میچپونم توش خیلی وقتا یادم میره چیو دقیقا کجاش گذاشتم)
و پایین تخت یه پایه نت با یه گیتار
26.يک جمله خطاب به كتاب و نويسنده اش بگو.
ینی بالاخره به اون نقطه اوجی ک قولشو دادی میرسه؟
27.اگر یک نفر اين كتاب رو بخره، اولين جمله اي كه بعد از تموم شدنش ميگه ممكنه چي باشه؟
یه ادم دیگرو نمیدونم اما اگه من بخوام به عنوان یه شخص سوم بخونمش احتمال زیاد فکر میکنم بعد از تموم شدنش تا چند دقیقه سکوت کنم و اگه آخرش دقیقا همونجوری تموم بشه که انتظار دارم این سکوت همراه با یه لبخند محو و ارامش خیال بابت دغدغه فکریم راجب نتیجه شخصیت اوله.
28.براي نوشتن اين كتاب از كسي كمك هم مي گيري؟ اون فرد چه کسی هست؟
ازونجایی که نویسنده مستقلی هستم احتمال زیاد اکثر قسمتاشو خودم مینویسم اما خب قطعا تو یه سری از قسمتا که جزو چالشای مهم هر نویسنده ای هستن از کسایی که سر رشته داشته باشن یا بدونم که به طریقی میتونن راهنماییم کنن و تو نوشتن چالشام تاثیر گذار باشن کمک میگیرم.
البته اینم بگم به دلیل اینکه نویسنده ای هستم که اعتماد به نفس پایینی دارم خیلی جاها فقط برای اینکه مصمم بشم برای نوشتن یه سری از قسمتا زیاد کمک میگیرم(ولی در نهایت اصلشو خودم مینویسم)
مخصوصا از کسایی مثل
@mhdse
#کیمیا
#سپیده
#سارا
#خانواده
29.يک اتفاق كه دوست داري واست توي داستان زندگيت بيفته و هنوز رخ نداده رو تعريف كن. با همه جزئيات.
اینو پا*رتی بازی میکنم واسه خودم دوتا مینویسم
(هر چند شاید هر دو موردش خیلی بلندپروازانه باشه یا حتی از نظر بعضی مخاطبا خنده دار اما من ایمان دارم به شدنش)
1. یه شب خاطره انگیز و به یاد موندنی تو یه سالن بزرگ ک به عنوان اولین برنده جایزه گرمی اون سال تو قسمت آهنگسازی موسیقی فیلم(یکی از فیلمایی که فیلم ماندگار جهان تو سینمای هالیوود میشه) از طرف مجری برنامه معرفی میشم و روی صحنه میرم تا جایزمو بگیرم،و بعد از اون مراسم وقتی میخوایم برگردیم خونه بارون شدیدی میاد و تا خونه تو بارونا میدوعم.
2. یه روز زمستونی به عنوان خلبان اولین پروازمو به مقصد اسپانیا انجام میدم و برای مسافرین محترم پرواز شماره ... به مقصد اسپانیا آرزوی سفر خاطره انگیزیو دارم.
آخرین ویرایش توسط مدیر: